English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English Persian
to keep up prices نرخهارابالانگاه داشتن
Other Matches
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to possess داشتن
to go hot تب داشتن
redolence بو داشتن
doubted شک داشتن
to have داشتن
to hold داشتن
doubt شک داشتن
doubting شک داشتن
doubts شک داشتن
have داشتن
want کم داشتن
having داشتن
to have f. تب داشتن
to be in a f. تب داشتن
intercommon داشتن
possess داشتن
bear در بر داشتن
owns داشتن
bears داشتن
wanted کم داشتن
possessing داشتن
possesses داشتن
lackvt کم داشتن
to be feverish تب داشتن
lacks کم داشتن
monogyny داشتن یک زن
to hold a meeting داشتن
relieve داشتن
lack کم داشتن
owning داشتن
lacked کم داشتن
bears در بر داشتن
owned داشتن
own داشتن
relieving داشتن
relieves داشتن
to have possession of داشتن
bear داشتن
implies دلالت داشتن
attending حضور داشتن
attends حضور داشتن
existed وجود داشتن
exist وجود داشتن
abound with فراوان داشتن
hanker اشتیاق داشتن
lean تمایل داشتن
resembling شباهت داشتن
liaises رابطه داشتن
hankers اشتیاق داشتن
contradict تناقض داشتن با
vibrates ارتعاش داشتن
resembles شباهت داشتن
vibrating ارتعاش داشتن
tolerating طاقت داشتن
stink تعفن داشتن
leans تمایل داشتن
To be hesitating. To vacI'llate between. تردید داشتن
imply دلالت داشتن
tolerates طاقت داشتن
tolerated طاقت داشتن
tolerate طاقت داشتن
exists وجود داشتن
implying دلالت داشتن
concern اهمیت داشتن
stinks تعفن داشتن
attend حضور داشتن
concerns اهمیت داشتن
leaned تمایل داشتن
hankered اشتیاق داشتن
possess در تصرف داشتن
corresponded رابطه داشتن
scoot سرعت داشتن
deserves استحقاق داشتن
liaise رابطه داشتن
quake لرزش داشتن
liaise بستگی داشتن
liaised رابطه داشتن
deserve استحقاق داشتن
liaised بستگی داشتن
quakes لرزش داشتن
liaises بستگی داشتن
liaising رابطه داشتن
liaising بستگی داشتن
believes گمان داشتن
believed گمان داشتن
scooted سرعت داشتن
scooting سرعت داشتن
possesses در تصرف داشتن
possessing در تصرف داشتن
to be afraid [of] ترس داشتن [از]
abound in فراوان داشتن
quaking لرزش داشتن
to hold [to have] نگه [داشتن]
vibrated ارتعاش داشتن
vibrate ارتعاش داشتن
scoots سرعت داشتن
belong تعلق داشتن
corresponds رابطه داشتن
quaked لرزش داشتن
belonged تعلق داشتن
belongs تعلق داشتن
correspond رابطه داشتن
believe گمان داشتن
resembled شباهت داشتن
keep نگاه داشتن
stick up برجستگی داشتن
trepan تمایل داشتن
have butterflies in one's stomach دلهره داشتن
have butterflies in one's stomach اضطراب داشتن
to be thirsty اشتیاق داشتن
stick-up برجستگی داشتن
stick-ups برجستگی داشتن
refrain نگاه داشتن
play-act نقش داشتن
bear on نسبت داشتن
bestowon ارزی داشتن
bipolarity داشتن دو قطب
refrains نگاه داشتن
refraining نگاه داشتن
refrained نگاه داشتن
limps سکته داشتن
undulated نوسان داشتن
undulate نوسان داشتن
dubitation گمان شک داشتن
dubitation تردید داشتن
eloign دورنگاه داشتن از
abhor ترس داشتن از
undulates نوسان داشتن
bode دلالت داشتن
bode شگون داشتن
limping سکته داشتن
limp سکته داشتن
nettles رنجه داشتن
nettle رنجه داشتن
cravings اشتیاق داشتن
craves اشتیاق داشتن
craved اشتیاق داشتن
crave اشتیاق داشتن
dehydrate پسابش داشتن
dispateh گسیل داشتن
dubitate شک داشتن تردیدکردن
able شایستگی داشتن
resemble شباهت داشتن
to be there وجود داشتن
play-acts نقش داشتن
to stop [doing something] نگاه داشتن
occupying مشغول داشتن
occupy مشغول داشتن
occupies مشغول داشتن
to think [of] عقیده داشتن
differs فرق داشتن
differing فرق داشتن
differed فرق داشتن
differ فرق داشتن
disguising نهان داشتن
disguises نهان داشتن
disguised نهان داشتن
disguise نهان داشتن
limped سکته داشتن
amativeness دوست داشتن
retain نگاه داشتن
expects چشم داشتن
expecting چشم داشتن
expected چشم داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com