Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
rate of wage increase
نرخ افزایش دستمزد
Search result with all words
wage fund theory of wages
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
Other Matches
increase
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
bulking
افزایش حجم مصالح ریزدانه ناشی از افزایش اب
accretion
افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
wagners law
براساس این قانون که توسط اقتصاددان المانی بیان شده رابطه مستقیمی بین افزایش مخارج دولت و افزایش رشد وتوسعه اقتصادی وجود دارد
multiplier principle
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
retardation
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
sales promotion
افزایش فروش از راه تبلیغات افزایش فروش
malthusian law of population
نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
waging
دستمزد
wage
دستمزد
waged
دستمزد
wages
دستمزد
salaries
دستمزد
paying
دستمزد
pay
دستمزد
rapine
دستمزد
stipends
دستمزد
stipend
دستمزد
pays
دستمزد
salary
دستمزد
feoff
دستمزد
factor payments
دستمزد
wage control
کنترل دستمزد
wage ceiling
حداکثر دستمزد
wage constraint
محدودیت دستمزد
wage costs
مخارج دستمزد
wage cuts
کاهش دستمزد
wage compution day
دستمزد ساعتی
wage determination
تعیین دستمزد
wage differentials
اختلاف در دستمزد
rate of wage
نرخ دستمزد
payroll
سیاهه دستمزد
wage market
بازار دستمزد
wage rate
نرخ دستمزد
wage index
شاخص دستمزد
wage funds
مایه دستمزد
wage funds
وجوه دستمزد
wage agreement
قرارداد دستمزد
wage ceiling
سقف دستمزد
cash-wage
دستمزد نقدی
fee
مزد دستمزد
direct labour
دستمزد مستقیم
wage freeze
انجماد دستمزد
daily pay
دستمزد روزانه
minimum wage
حداقل دستمزد
annual wage
دستمزد سالانه
base wage rate
حداقل دستمزد
wage policy
سیاست دستمزد
wage standard
دستمزد استانده
wage stabilization
ثبات دستمزد
raises
بالا بردن دستمزد
wage price spiral
دور تسلسل دستمزد
wage income
درامد بشکل دستمزد
wage agreement
موافقت نامه دستمزد
wage flexibility
انعطاف پذیری دستمزد
wage freeze
ثابت نگهداشتن دستمزد
wage bargain
چانه زنی دستمزد
raise
بالا بردن دستمزد
indirect labour
هزینه دستمزد غیرمستقیم
The wages wI'll be raised.
دستمزد ها بالاخواهند رفت
wage system
نظام پرداخت دستمزد
wage profit ratio
نسبت دستمزد به سود
practice fee
دستمزد
[مثال ویزیت دکتر]
primage
دستمزد بار زدن کشتی
mandate
قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
truck system
اصول دادن کالا به جای دستمزد به کارگران
double time
پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
increase
افزایش
adjunction
افزایش
additament
افزایش
summation
افزایش
increases
افزایش
affixture
افزایش
aggrantizement
افزایش
raises
افزایش
raise
افزایش
increscent
افزایش
augmentation
افزایش
intensification
افزایش
auxesis
افزایش
scale up
افزایش
addenda
افزایش
addendum
افزایش
accru
افزایش
increments
افزایش
access
افزایش
accessed
افزایش
accesses
افزایش
increment
افزایش
accessing
افزایش
rise
افزایش
accession
افزایش
expansion
افزایش
gain
افزایش
gained
افزایش
gains
افزایش
rises
افزایش
accretion
افزایش
amplification
افزایش
addition
افزایش
reduce/enlarge
افزایش
additions
افزایش
increased
افزایش
multiplication
افزایش
enhancement
افزایش
minimim wage law
قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
kabal
قبال
[نوعی واحد اندازه گیری در تبریز معادل هزار و چهارصد گره می باشد و جهت تعیین مقدار دستمزد بافنده بکار می رود.]
cottage contract
نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
add time
زمان افزایش
voltage rise
افزایش ولتاژ
increase of output
افزایش توان
increase of pressure
افزایش فشار
salary increase
افزایش حقوق
augmentable
قابل افزایش
voltage increase
افزایش ولتاژ
addibility
قابلیت افزایش
subjunction
افزایش در پایان
accelerative
مایه افزایش
superadd
باز افزایش
superaddition
باز افزایش
tax increase
افزایش مالیات
thusŠ+=
نشان افزایش
annual increase
افزایش سالانه
increase in sensitivity
افزایش حساسیت
increase in value
افزایش ارزش
increase of contrast
افزایش کنتراست
increase of current
افزایش جریان
increase of efficiency
افزایش راندمان
scale up
افزایش مقیاس
overcompound
افزایش ترکیب
pick up speed
<idiom>
افزایش سرعت
monetary expansion
افزایش پول
ingravescence
افزایش تشدید
put on weight
<idiom>
افزایش وزن
increase in price
افزایش بهاء
progation
افزایش انتقال
increase of power
افزایش قدرت
temperature rise
افزایش دما
export promotion
افزایش صادرات
rise in temperature
افزایش دما
free radical addition
افزایش رادیکالی
frequency multiplication
افزایش فرکانس
increasable
افزایش پذیر
increase in load
افزایش بار
increase in potential
افزایش پتانسیل
increase of potential
افزایش پتانسیل
mark up
افزایش قیمت
thickening
افزایش ضخامت
ascend
افزایش دادن
accrue
افزایش یافتن
ascended
افزایش دادن
cambers
افزایش زیاد
ascends
افزایش دادن
augment
افزایش دادن
multiplication
افزایش تکثیر
augmented
افزایش دادن
growth
افزایش ترقی
augmenting
افزایش دادن
hypertension
افزایش فشارخون
appreciations
افزایش بها
augments
افزایش دادن
appreciation
افزایش بها
aggrandizement
افزایش بزرگی
growths
افزایش ترقی
elongation
افزایش طول
spurts
افزایش ناگهانی
spurting
افزایش ناگهانی
spurted
افزایش ناگهانی
spurt
افزایش ناگهانی
accrues
افزایش یافتن
acceleration
تعجیل افزایش
accruing
افزایش یافتن
fire raising
افزایش اتش
fire-raising
افزایش اتش
camber
افزایش زیاد
boosting
افزایش دادن چیزی
increase in conductivity
افزایش قابلیت هدایت
increase endorsement
تصدیق یا تائید افزایش
ether catalyzed addition
افزایش با کاتالیزگری اتر
hyperglycemia
افزایش قند در خون
fibrosis
افزایش بافت لیفی
escalator clause
شرط افزایش بها
boost
افزایش دادن چیزی
electrophilic addition
افزایش الکترون دوستی
boosted
افزایش دادن چیزی
boosts
افزایش دادن چیزی
appreciations
افزایش ارزش دارائی
appreciation
افزایش ارزش دارائی
scale up
افزایش به نسبت ثابت
vrc
بررسی افزایش عمودی
raise to a higher power
افزایش دادن نما
capital gains
افزایش ارزش سرمایه زش
birth rates
نرخ افزایش ولادت
birth rate
ضریب افزایش جمعیت
birth rate
نرخ افزایش ولادت
rate of productivity increase
نرخ افزایش بازدهی
increments
افزایش در حقوق توسعه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com