Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
nominal interest rate
نرخ بهره اسمی
Other Matches
tontine
تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
usury
گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
substantival
اسمی
onomastic
اسمی
nounal
اسمی
denominative
اسمی
trinomial
سه اسمی
rated
اسمی
nominal
اسمی
face value
ارزش اسمی
ratings
رژیم اسمی
rating
رژیم اسمی
nominal scale
مقیاس اسمی
nominal value
ارزش اسمی
nominal value
بهای اسمی
nominal value
قیمت اسمی
face value
بهای اسمی
call price
ارزش اسمی
ostensible
شریک اسمی
at par
بقیمت اسمی
par value
ارزش اسمی
rated candlepower
شمع اسمی
rated current
جریان اسمی
rated duty
کار اسمی
rated quantity
مقدار اسمی
rated voltage
ولتاژ اسمی
nominal size
اندازه اسمی
smee battery
پیل اسمی
nominal wage
مزد اسمی
nominal voltage
ولتاژ اسمی
nominal value
مقدار اسمی
at par
به قیمت اسمی
nominal capital
سرمایه اسمی
nominal data
داده اسمی
nominal diameter
قطر اسمی
nominal rating
کار اسمی
nominal price
بهای اسمی
nominal price
قیمت اسمی
nominal cost
هزینه اسمی
nominal pitch
گام اسمی
nominal income
درامد اسمی
nominal load
بار اسمی
nominal partner
شریک اسمی
nominal value
قیمت اسمی سهمی
continuous rating
کار پیوسته اسمی
it answers to its name
اسمی است بامسمی
nominal load
بار خارجی اسمی
gerund
اسمی که از اضافه کردن
gerunds
اسمی که از اضافه کردن
voltage rating of a condenser
ولتاژ اسمی خازن
intermittent rating
کار اسمی متناوب
below par
کمتر از بهای اسمی
below par
کمتر از ارزش اسمی
n.h.p.
توان اسمی دستگاه
above par
بالاتر از بهای اسمی
at par
قیمت اسمی سند
full load
بار خارجی اسمی
asthmatics
دچار تنگی نفس اسمی
nominal gross national product
محصول ناخالص ملی اسمی
abjectival use of a noun
استعمال اسمی به طور صفت
nominal horsepower
توان اسب اسمی دستگاه
indicated horsepower
توان اسب اسمی دستگاه
asthmatic
دچار تنگی نفس اسمی
nominative indepdent
اسمی که درحالت نداواقع شود
at par
بقیمت اصلی برابرقیمت اسمی
write down
تنزل دادن بهای اسمی سهام
pentaptote
اسمی که دارای پنج حالت باشد
bond discount
تنزل مبلغ اسمی اوراق قرضه
depreciation of currency
کاهش قیمت اسمی سکه طلای استاندارد
debt discount
تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
His name is never mentioned anywhere .
اسمی ازاو درجایی برده نمی شود
at par
قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
premium
مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
premiums
مبلغی که اضافه برقیمت اسمی سهام پرداخت میشود
nominative appositive
اسمی که بعلت بدل شدن حالت فاعلیت پیدا کند
imparisyllabic
دردستوریونانی اسمی که حالت اضافه هجاهای بیشتری داردتادرحالت فاعلیت
tolerance
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
cation
یونی با بار مثبت که در جهت اسمی جریان حرکت میکند
tolerances
بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
callable bond
نوعی قرضه که صادر کننده حق بازخرید ان را قبل ازموعد اسمی ندارد
face value
مبلغ اسمی مبلغی که روی سکه اسکناس و یا سهام نوشته شده است
diminishing marginal productivity
بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
gains
بهره
gained
بهره
exploited
بهره ده
gain
بهره
efficient
بهره ور
interest
بهره
efficiency
بهره
interests
بهره
quotients
بهره
exploiter
بهره کش
exploiters
بهره کش
portions
بهره
productive
بهره زا
quotient
بهره
yield
بهره
yielded
بهره
yields
بهره
portion
بهره
oblique case
حالت مفعولی یا اضافه حالت اسمی که نه فاعل باشدنه منادی
default interest
بهره معوق
dispossessor
بی بهره سازنده
benefic
بهره بردار
divested
بی بهره کردن
antenna gain
بهره انتن
productive work
کار بهره زا
at % interest
با بهره 21 درصد
interest for delay
بهره دیرکرد
bank interest
بهره بانکی
cheap money
پول با بهره کم
deprival
بی بهره سازی
divestiture
بی بهره سازی
divestment
بی بهره سازی
economic rent
بهره اقتصادی
legal interest
بهره قانونی
laser gain
بهره لیزر
loan interest
بهره وام
exploitative character
منش بهره کش
exploited class
طبقه بهره ده
high interest
بهره سنگین
contango
بهره دیرکرد
high interest
بهره گران
passive debt
وام بی بهره
economic rent
بهره مالکانه
declaration of interest
اعلام بهره
factor payments
بهره وسود
exploiting class
طبقه بهره کش
interest rate
نرخ بهره
pure interest
بهره خالص
exploitation
[utilization]
بهره برداری
deprives
بی بهره کردن
deprive
بی بهره کردن
lot
بخش بهره
voltage gain
بهره ولتاژ
sweatshop
بهره کشخانه
sweatshops
بهره کشخانه
depriving
بی بهره کردن
divest
بی بهره کردن
rq
بهره تنفسی
shared
بهره قسمت
shares
بهره قسمت
transducer gain
بهره دگرسازی
lot
بهره قسمت
divests
بی بهره کردن
divesting
بی بهره کردن
lending rate
بهره - نزولپول
utilizations
بهره برداری ها
efficiency
بهره وری
using
بهره برداری
interests
سودیا بهره
interest
سودیا بهره
usage
بهره برداری
optimising
بهره بردن
interest
بهره
[اقتصاد]
usages
بهره برداری ها
utilisation
[British]
بهره برداری
operation
بهره برداری
resipatory quotient
بهره تنفسی
advantage by illness
بهره بیماری
gavel
بهره غیرمجاز
gavels
بهره غیرمجاز
exploitation
بهره برداری
exploitation
بهره کشی
share
بهره قسمت
rat of interest
نرخ بهره
quantum yield
بهره کوانتومی
compound interest
بهره مرکب
abuse
بهره کشی
abused
بهره کشی
abuses
بهره کشی
abusing
بهره کشی
accrued interest
بهره متعلقه
put out to interest
به بهره گذاشتن
utilization
بهره برداری
gained
بهره برداری
gained
بهره تقویت
rate of interest
نرخ بهره
gain
بهره برداری
utilisations
بهره برداری ها
gain
بهره تقویت
gains
بهره برداری
productivity
بهره وری
gains
بهره تقویت
prime rate of interest
نرخ بهره ترجیحی
neutral rate of interest
نرخ بهره خنثی
out law
از حقوق بی بهره کردن
natural rate of interest
نرخ بهره طبیعی
myrmecophilous
بهره برنده ازمورچه
real interest rate
نرخ بهره واقعی
ready for use
اماده بهره برداری
rate of yield
نرخ بهره موثر
operating cost
هزینه بهره برداری
paranosic gain
بهره اصلی بیماری
primary gain
بهره اصلی بیماری
paranosis
بهره کشی از بیماری
per capita productivity
بهره وری سرانه
prime rate
نرخ بهره پایه
principal and interest
اصل پول و بهره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com