Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
prime rate
نرخ بهره پایه
Search result with all words
gyro
برای نشان دادن یا اندازه گیری حرکت زاویهای پایه خودحول یک یا دو محور عمود برمحور دوران بهره میگیرد
Other Matches
tontine
تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
usury
گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
hatch beam
پایه دریچه پایه دهلیز
base width
عرض پایه پهنای پایه
decimal
تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimals
تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
base piece
پایه پایه استقرار
socle
پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
diminishing marginal productivity
بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
efficient
بهره ور
exploited
بهره ده
portions
بهره
portion
بهره
yields
بهره
interests
بهره
interest
بهره
quotient
بهره
yield
بهره
yielded
بهره
gain
بهره
exploiter
بهره کش
exploiters
بهره کش
gained
بهره
productive
بهره زا
efficiency
بهره
gains
بهره
quotients
بهره
contango
بهره دیرکرد
abused
بهره کشی
interest rate
نرخ بهره
interest
سودیا بهره
exploiting class
طبقه بهره کش
legal interest
بهره قانونی
laser gain
بهره لیزر
declaration of interest
اعلام بهره
interest for delay
بهره دیرکرد
exploited class
طبقه بهره ده
economic rent
بهره اقتصادی
factor payments
بهره وسود
economic rent
بهره مالکانه
divestment
بی بهره سازی
divestiture
بی بهره سازی
dispossessor
بی بهره سازنده
high interest
بهره گران
default interest
بهره معوق
high interest
بهره سنگین
exploitative character
منش بهره کش
interests
سودیا بهره
productivity
بهره وری
utilization
بهره برداری
divests
بی بهره کردن
divesting
بی بهره کردن
divested
بی بهره کردن
divest
بی بهره کردن
depriving
بی بهره کردن
deprives
بی بهره کردن
deprive
بی بهره کردن
efficiency
بهره وری
gavel
بهره غیرمجاز
cheap money
پول با بهره کم
benefic
بهره بردار
bank interest
بهره بانکی
at % interest
با بهره 21 درصد
antenna gain
بهره انتن
advantage by illness
بهره بیماری
accrued interest
بهره متعلقه
exploitation
بهره برداری
abusing
بهره کشی
abuses
بهره کشی
abuse
بهره کشی
exploitation
بهره کشی
gavels
بهره غیرمجاز
operation
بهره برداری
share
بهره قسمت
shared
بهره قسمت
shares
بهره قسمت
lot
بهره قسمت
rate of interest
نرخ بهره
rat of interest
نرخ بهره
gained
بهره برداری
quantum yield
بهره کوانتومی
put out to interest
به بهره گذاشتن
gained
بهره تقویت
pure interest
بهره خالص
productive work
کار بهره زا
gains
بهره تقویت
gains
بهره برداری
lending rate
بهره - نزولپول
sweatshops
بهره کشخانه
sweatshop
بهره کشخانه
voltage gain
بهره ولتاژ
transducer gain
بهره دگرسازی
interest
بهره
[اقتصاد]
rq
بهره تنفسی
optimising
بهره بردن
resipatory quotient
بهره تنفسی
loan interest
بهره وام
exploitation
[utilization]
بهره برداری
usage
بهره برداری
using
بهره برداری
usages
بهره برداری ها
utilizations
بهره برداری ها
utilisation
[British]
بهره برداری
utilisations
بهره برداری ها
gain
بهره تقویت
compound interest
بهره مرکب
deprival
بی بهره سازی
lot
بخش بهره
gain
بهره برداری
passive debt
وام بی بهره
enjoying
برخوردارشدن از بهره مندشدن از
tapped
بهره برداری کردن از
interest free loan
وام بدون بهره
enjoy
برخوردارشدن از بهره مندشدن از
tap
بهره برداری کردن از
to put out money to interest
پول به بهره گذاشتن
utilizing
بهره برداری کردن
enjoys
برخوردارشدن از بهره مندشدن از
utilize
بهره برداری کردن
royalties
حق بهره برداری از چیزی
utilised
بهره برداری کردن
utilises
بهره برداری کردن
utilising
بهره برداری کردن
tapping
بهره برداری کردن از
enjoyed
برخوردارشدن از بهره مندشدن از
utilizes
بهره برداری کردن
beneficiary
بهره بردار ذیحق
beneficiaries
بهره بردار ذیحق
royalty
حق بهره برداری از چیزی
margin productivity
حد بهره وری تولید
natural rate of interest
نرخ بهره طبیعی
neutral rate of interest
نرخ بهره خنثی
high efficiency
ضریب بهره بالا
nominal interest rate
نرخ بهره اسمی
operating budget
بودجه بهره برداری
factor productivity
بهره دهی عوامل
operating cost
هزینه بهره برداری
paranosic gain
بهره اصلی بیماری
primary gain
بهره اصلی بیماری
high rate of interest
نرخ سنگین بهره
i paid the debt plus interest
بدهی را با بهره ان دادم
infatute
ازخرد بی بهره کردن
landuse
بهره وری از زمین
it was sold at 0 year's p
بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
interest rate per annum
نرخ بهره سالانه
marginal productivity
بهره وری نهائی
market rate of interest
نرخ بهره بازار
maximum value
مقدار بهره برداری
money lender
پول به بهره گذار
interest profit
عایدی حاصل از بهره
money rate of interest
نرخ بهره پولی
myrmecophilous
بهره برنده ازمورچه
exploitation of labor
بهره کشی کارگر
exploitation of colonies
بهره کشی مستعمرات
respiratory exchange index
شاخص بهره تنفسی
epinosic gain
بهره ثانوی بیماری
average productivity
بهره دهی متوسط
sexual abuse
بهره کشی جنسی
high rate of interest
نرخ بالای بهره
underutilization of labor
کم بهره گیری از کارگر
utilization statistics
امار بهره وری
sweatshop
کارگاه بهره کشی
sweatshops
کارگاه بهره کشی
real rate of interest
نرخ بهره واقعی
real interest rate
نرخ بهره واقعی
ready for use
اماده بهره برداری
secondary gain
بهره ثانوی بیماری
emergency operation
بهره برداری اضطراری
effective interest rate
نرخ بهره موثر
per capita productivity
بهره وری سرانه
prime rate of interest
نرخ بهره ترجیحی
principal and interest
اصل پول و بهره
paranosis
بهره کشی از بیماری
pure rate of interest
نرخ بهره خالص
child abuse
بهره کشی از کودک
rate of yield
نرخ بهره موثر
bank rate
نرخ بهره بانکی
out law
از حقوق بی بهره کردن
exploiting
بهره برداری کردن از
enjoyment
بهره مند شدن از
passive
پدافندغیر عامل بی بهره
passives
پدافندغیر عامل بی بهره
gains
سود بردن بهره
gained
سود بردن بهره
gain
سود بردن بهره
exploits
بهره برداری کردن از
exploit
بهره برداری کردن از
imparting
بهره مند شدن از رساندن
short term rate of interest
نرخ بهره کوتاه مدت
escaped water
تلفات اب هنگام بهره برداری
imparted
بهره مند شدن از رساندن
to p athing to a person
کسی را از چیزی بهره دادن
gated automatic gain control
تنظیم بهره با کلید خودکار
agronomics
علم بهره برداری از زمین
agricultural labor productivity
بهره دهی کارگر کشاورزی
closed loop gain
بهره تقویت درطبقه بسته
integrated reservoir operation
بهره برداری توام از چندمخزن
imperialistic
استعمار گرای بهره جویانه
water utilization project
پروژه بهره برداری از منابع اب
imparts
بهره مند شدن از رساندن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com