Dictiornary-Farsi | نرخ متوسط خرید | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (2 milliseconds)

English	Persian
average purchase rate	نرخ متوسط خرید


Other Matches

close price	دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
purchase request	درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
field buying	خرید کردن در صحرا خرید محلی
purchase price variance	سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
order	خرید سفارش خرید
central purchase	خرید اماد به طور تمرکزی خرید اماد به طور یکجا
mean sea level	ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
purchase	خرید
buy	خرید
buys	خرید
underwrite	خرید
bond servant	زر خرید
bondwoman	زن زر خرید
purchased	خرید
purchasing	خرید
purchases	خرید
underwrote	خرید
procurement	خرید
shopping	خرید
buying	خرید
underwrites	خرید
underwriting	خرید
underwritten	خرید
regional purchase	خرید محلی
impulse buying	خرید بی مقدمه
lump sum purchase	خرید کلی
shopping basket	سبد خرید
lump sum purchase	خرید یکجا
oniomania	جنون خرید
business	خرید یا فروش
local purchase	خرید از محل
local purchase	خرید محلی
bids	پیشنهاد خرید
offer to purchase	پیشنهاد خرید
redemption yield	بازده خرید
bid	پیشنهاد خرید
open purchase	خرید ازاد
redemption	باز خرید
local procurement	خرید محلی
short covering	پیش خرید
rebuy	خرید مکرر
achate	عقیق خرید
acquisition authority	اجازه خرید
bargain	خرید ارزان
monopsony	انحصار خرید
corners	خرید یکجا
advance purchase	خرید سلف
real estate	خرید زمین
monopolist	انحصار خرید
businesses	خرید یا فروش
purchasing power	قدرت خرید
dealing	خرید و فروش
to make a purchase	خرید کردن
cornering	خرید یکجا
corner	خرید یکجا
purchasing power	توان خرید
hire purchase	خرید اقساطی
futures exchange	خرید اتی
buying and selling	خرید و فروش
buys	خرید کردن
buy	خرید کردن
buyers market	بازار خرید
buyer's market	بازار خرید
coemption	خرید کل محصول
purchase order	دستور خرید
purchase order	سفارش خرید
conditions of purchase	شرایط خرید
blanket buying	خرید کلی
nundination	خرید و فروش
buying rate	نرخ خرید
buying price	قیمت خرید
bulk buying	خرید فله
procurement cycle	دوره خرید
purchasable	باب خرید
purchase notice agreements	قراردادهای خرید
purchase notice agreements	پیمان خرید
purchasing patterns	الگوی خرید
forward purchase	پیش خرید
purchasing department	قسمت خرید
forward purchasing	پیش خرید
purchase requisition	درخواست خرید
purchasing analyst	تحلیل گر خرید
field buying	خرید در صحرا
purchasing department	دفتر خرید
forward purchase	خرید سلف
purchasing office	قسمت خرید
dear bought	گران خرید
counter purchase	خرید متقابل
purchasing officer	مسئول خرید
shopping cart	گاری خرید
purchasing officer	مامور خرید
credit purchase	خرید نسیه
purchasing office	دفتر خرید
purchase rate	نرخ خرید
moderated	متوسط
moderate	متوسط
osculant	متوسط
meant	متوسط
tolerable	متوسط
life expectancy	سن متوسط
life expectancies	سن متوسط
medium	متوسط
mediocre	متوسط
intermediate	متوسط
mediums	متوسط
mean	متوسط
average	حد متوسط
averaged	متوسط
averaged	حد متوسط
averages	متوسط
average	متوسط
meanest	متوسط
meaner	متوسط
averages	حد متوسط
moderating	متوسط
averaging	حد متوسط
mesne	متوسط
medium gravle	شن متوسط
average limit of ice	حد متوسط یخ
averaging	متوسط
modals	متوسط
modal	متوسط
moderates	متوسط
intermedial	متوسط
bulk buying	خرید درحجم زیاد
bulk buying	خرید بصورت عمده
shopped	کارخانه خرید کردن
irredeemable	باز خرید نشدنی
automated purchasing	خرید بصورت اتوماتیک
shop	کارخانه خرید کردن
open indent	سفارش خرید باز
shops	کارخانه خرید کردن
call option	خرید به شرط خیار
collaborative purchase	خرید با تشریک مساعی
open purchase	خرید از بازار ازاد
furriery	خرید وفروش خز خزدوزی
income effect	تناسب خرید با درامد
institute of purchasing and supply	موسسه خرید و عرضه
hedging	خرید و فروش تامینی
duopsony	انحصار دو قطبی خرید
current purchasing power	قدرت خرید فعلی
course of dealing	دوره مذاکرات خرید
course of dealing	دوره خرید و فروش
oligopsony	خرید نیمه انحصاری
offer to purchase	پیشنهاد جهت خرید
blanket buying	خرید بصورت عمده
brokerage	کارمزد خرید سهام
duopsony	انحصار دو جانبه خرید
buy in advance	پیش خرید کردن
home trade	خرید وفروش داخلی
on approval	خرید کالا به شرط
hedges	خرید و فروش تامینی
purchase	خرید خریداری کردن
crediting	خرید وفروش اعتباری
Examine it first before buying.	قبل از خرید امتحانش کن
value for money	قدرت خرید پول
off-market purchases	خرید در بیرون از بورس
the longs	پیش خرید کنندگان
purchased	خرید خریداری کردن
hedge	خرید و فروش تامینی
credits	خرید وفروش اعتباری
credit	خرید وفروش اعتباری
credited	خرید وفروش اعتباری
purchases	خرید خریداری کردن
stock trading	خرید و فروش سهام
demands	تقاضای خرید کالا
demanded	تقاضای خرید کالا
purchasing power of money	قدرت خرید پول
purchase ledger	دفتر بزرگ خرید
purchase journal	دفتر روزنامه خرید
overbuy	در خرید افراط کردن
preclusive buying	خرید پیشگیری کننده
procurement lead time	زمان انجام خرید
procuance	تحصیل چیزی خرید
handles	خرید و فروش کردن
handle	خرید و فروش کردن
procuration	تحصیل چیزی خرید
purchasing power parity	برابری قدرت خرید
purchasing research	تحقیق در خصوص خرید
real purchasing power	قدرت خرید واقعی
saleable	قابل خرید معاملهای
salable	قابل خرید معاملهای
hedged	خرید و فروش تامینی
real account	حساب خرید املاک
demand	تقاضای خرید کالا
over-average <adj.>	بالاتر از حد متوسط
above-average <adj.>	بالاتر از حد متوسط
above average <adj.>	بالاتر از حد متوسط
girder bridge	پل بیلی متوسط
intermediate contrast	تغایر متوسط
intermediate lampholder	سر پیچ متوسط
intermediate hurdle	مانع متوسط
intermediate high voltage line	خط فشار متوسط
above average <adj.>	بیشتر از حد متوسط
above-average <adj.>	بیشتر از حد متوسط
middle price	قیمت متوسط
over-average <adj.>	بیشتر از حد متوسط
above average <adj.>	بیش از حد متوسط
median income	درامد متوسط
above-average <adj.>	بیش از حد متوسط