Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
tax haven
نرخ پائین مالیات پیشنهادی
tax havens
نرخ پائین مالیات پیشنهادی
Other Matches
to carry out a proposal
پیشنهادی را اجرا کردن پیشنهادی را بموقع اجراگذاشتن
ability to pay principle of taxation
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
incidence of taxation
تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
advalorem tax
مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
remission of taxes
صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
to make a suggestion
پیشنهادی کردن
To turn down (reject) an offer.
پیشنهادی را رد کردن
offering price
قیمت پیشنهادی
conference circuit
اتصال پیشنهادی
recommend units
واحدهای پیشنهادی
make shift construction
طرح پیشنهادی
withdraw an offer
پیشنهادی را پس گرفتن
to kick against a proposal
با پیشنهادی مخالفت
proposals
طرح پیشنهادی
proposal
طرح پیشنهادی
to carry a motion
پیشنهادی را اجرا کردن
excise
مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
excise tax
مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
Hobson's choice
پیشنهادی که چارهای جز قبول ان نیست
Vote (write) against a proposallll.
بر ضد پیشنهادی رأی دادن ( مطلبی نوشتن )
assessments
ممیزی مالیات وضع مالیات
assessment
ممیزی مالیات وضع مالیات
low price
قیمت پائین
f.of a page
پائین صفحه
f.of a bed
پائین بستریاتختخواب
low productivity
بازده پائین
land vi
پائین امدن
falling of the womb
پائین افتادگی
juniority
رتبه پائین تر
katabatic
پائین اینده
downwards
بطرف پائین
sewsaw
بالا و پائین رفتن
shift downward
انتقال به سمت پائین
shift downward
حرکت به سمت پائین
sewsaw
پس و پیش بالا و پائین
To stop being adamant (unyielding).
از خر شیطان پائین آمدن
neap tide
پائین ترین جزر و مد
light or lighted
پائین امدن واردامدن
bottom price
پائین ترین قیمت
tax evasion
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
to d. a hill
از تپه ایی پائین امدن
falling of the womb
سقوط کردن پائین افتادگی
lower limit
[of the integral]
کرانه پائین
[انتگرال]
[ریاضی]
to reach down
سوی پائین دراز کردن
phreatic decline
پائین رفتن سطح ایستائی
nonneutralities of income taxation
خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
fluctuable
مستعد بالا و پائین رفتن مواج
low ball
شوت کردن پائین توپ
[فوتبال]
velocity of retreat
سرعت متوسط اب در پائین دست سرریز
least developed countries
پائین ترین کشورهای در حال توسعه
To marry below ones station.
با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
to haul a ship
بادبانهای کشتی را پائین اوردن یاخواباندن
chyron
[American E]
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
aston
[British E]
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
Lower third
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
No matter which way you fling a cat, it will light.
<proverb>
گربه را هر طورى بیندازند روى چهار دست و پا پائین مى آید.
tide mark
علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
to be unable to hold a candle to somebody
<idiom>
در برابر کسی پائین رتبه بودن
[در توانایی یا مهارت و غیره]
levies
اخذ مالیات مالیات
levies
مالیات بندی مالیات
levied
اخذ مالیات مالیات
levied
مالیات بندی مالیات
taxation
مالیات بندی مالیات
levy
مالیات بندی مالیات
levy
اخذ مالیات مالیات
levying
اخذ مالیات مالیات
levying
مالیات بندی مالیات
feedback
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
regressive income tax
مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
lee board
تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
producers burden of tax
بار مالیات تولید کنندگان سهم تولید کنندگان از مالیات
liquidity preference theory
براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
reserve price
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
Scot
مالیات
gabel
مالیات
gabelle
مالیات
sess
مالیات
tithing
مالیات ده یک
impost
مالیات
tax
مالیات
cess
مالیات
taxation
مالیات
taxes
مالیات
taxed
مالیات
mise
مالیات خرج
nuisance tax
مالیات پردردسر
non-assessable
<adj.>
بدون مالیات
neutral tax
مالیات خنثی
non-taxable
<adj.>
بدون مالیات
taxless
<adj.>
بدون مالیات
property tax
مالیات دارایی
neutral tax
مالیات بی طرف
occupation tax
مالیات اصناف
occupation tax
مالیات شغل
proportional tax
مالیات نسبی
proportional tax
مالیات تناسبی
property tax
مالیات مستقلات
progressive taxation
مالیات تصاعدی
progressive tax
مالیات تصاعدی
quint
مالیات پنج یک
profit tax
مالیات بر سود
free of tax
[only after nouns]
<adj.>
معاف از مالیات
per head tax
مالیات سرانه
single tax
مالیات انفرادی
octroi
مالیات دم دروازه
proportional taxation
مالیات تناسبی
death tax
مالیات بر ارث
liable to tax
مشمول مالیات
incidence of taxation
انتقال مالیات
impost
مالیات بر واردات
highway user tax
مالیات حق عبور
gift tax
مالیات برهبه
gabelle
مالیات نمک
gabel
مالیات نمک
free of tax
بدون مالیات
incidence of taxation
اثر مالیات
free of tax
[only after nouns]
<adj.>
بدون مالیات
inheritance tax
مالیات بر ارث
levying of taxes
وضع مالیات
levy tax
وضع مالیات
levier
مالیات وصول کن
leviable
وضع مالیات
leviable
مالیات بستنی
total tax load
کل بار مالیات
tax-exempt
<adj.>
بدون مالیات
tax-free
<adj.>
بدون مالیات
zero-rated
<adj.>
بدون مالیات
land tax
مالیات بر زمین
land tax
مالیات ارضی
land tax
مالیات زمین
kiln tax
مالیات فخاری
exempt from taxation
[only after nouns]
<adj.>
بدون مالیات
exempt from taxes
[only after nouns]
<adj.>
بدون مالیات
profits tax
مالیات بر سود
yield tax
مالیات بر عایدی
wealth tax
مالیات بر ثروت
wage tax
مالیات بر مزد
free from taxes
<adj.>
معاف از مالیات
free from taxes
<adj.>
بدون مالیات
taxless
<adj.>
معاف از مالیات
non-assessable
<adj.>
معاف از مالیات
non-taxable
<adj.>
معاف از مالیات
the rear vassals
مالیات دهندگان
ratepayer
مالیات دهنده
tax year
مالیات سالانه
ratepayers
مالیات دهنده
taxes in kind
مالیات جنسی
tax-exempt
<adj.>
معاف از مالیات
succession duties
مالیات برارث
single tax
مالیات واحد
tax shifting
انتقال مالیات
shift of a tax
انتقال مالیات
zero-rated
<adj.>
معاف از مالیات
scatt
مالیات عوارض
sales tax
مالیات بر فروش
sales tax
مالیات فروش
sale tax
مالیات بر فروش
rental tax
مالیات مستغلات
exempt from taxation
[only after nouns]
<adj.>
معاف از مالیات
regressive taxation
مالیات نزولی
regressive taxation
مالیات کاهنده
regressive tax
مالیات نزولی
exempt from taxes
[only after nouns]
<adj.>
معاف از مالیات
tax base
ماخذ مالیات
tax cuts
کاهش مالیات
taxation of monopoly
مالیات بر انحصار
tax refund
بازپرداخت مالیات
tax rate
نرخ مالیات
tax-free
<adj.>
معاف از مالیات
tax load
بار مالیات
tax increase
افزایش مالیات
tax incidence
عارضه مالیات
tax in kind
مالیات جنسی
tax function
تابع مالیات
tax free
معاف از مالیات
tax free
بخشوده از مالیات
tax farmer
مستاجر مالیات
tax exempt
معاف از مالیات
tax equation
معادله مالیات
tax effect
اثر مالیات
tax deduction
کاهش مالیات
real estate tax
مالیات بر مستغلات
scot free
معاف از مالیات
levies
وصول مالیات
levies
مالیات بندی
levy
وضع مالیات
levy
وصول مالیات
levy
مالیات بندی
levying
وضع مالیات
levies
وضع مالیات
levied
مالیات بندی
scot-free
معاف از مالیات
direct tax
مالیات مستقیم
direct taxation
مالیات مستقیم
excise duties
مالیات غیرمستقیم
indirect taxation
مالیات غیرمستقیم
levied
وضع مالیات
levied
وصول مالیات
levying
وصول مالیات
levying
مالیات بندی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com