Dictiornary-Farsi | نرده حائل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
bar	نرده حائل
bars	نرده حائل


Other Matches

picketed	ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
pickets	ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
picket	ناو گشتی نرده کشیدن دستک یا نرده
shutter	حائل
stayer	حائل
saddles	حائل
saddled	حائل
stay	حائل
louvre	حائل
louvers	حائل
testudo	حائل
saddle	حائل
louver	حائل
interceptive	حائل
coaming	حائل
coamings	حائل
delimiler	حائل
propping	حائل
propped	حائل
prop	حائل
delimiter	حائل
shutters	حائل
stayed	حائل
interceptors	حائل
fender	حائل
interceptor	حائل
false work	حائل موقت
interception	حائل شدن
fid	میله حائل
to i. light from anything	حائل نورشدن
buttressing	حائل نگهدار
buttresses	حائل نگهدار
buttress	حائل نگهدار
barrier-free	بدون حائل
skids	تیر حائل
skidding	تیر حائل
skidded	تیر حائل
skid	تیر حائل
fire guard	حائل اتش
retaining wall	دیوار حائل
pellucid	حائل ماوراء
stanchion	حائل نگهدار
buttressed	حائل نگهدار
semidetached	دارای یک دیوار حائل
buffer	ضربت خور حائل
propped	حائل کردن یاشدن
prop	حائل کردن یاشدن
propping	حائل کردن یاشدن
flare wall	دیوار حائل خاکریز پل
heel	پاشنه پی دیواره حائل یا سد
heels	پاشنه پی دیواره حائل یا سد
intercepted	جدا کردن حائل شدن
pall	تابوت محتوی مرده حائل
traversing	مانع حائل درب تاشو
traverses	مانع حائل درب تاشو
intercept	جدا کردن حائل شدن
palled	تابوت محتوی مرده حائل
palling	تابوت محتوی مرده حائل
palls	تابوت محتوی مرده حائل
traversed	مانع حائل درب تاشو
traverse	مانع حائل درب تاشو
intervenes	فاصله خوردن حائل شدن
intervened	فاصله خوردن حائل شدن
intervene	فاصله خوردن حائل شدن
intercepting	جدا کردن حائل شدن
intercepts	جدا کردن حائل شدن
gantry	زیر بشکهای حائل جراثقال
gantries	زیر بشکهای حائل جراثقال
toes	ان قسمت از پی دیواره حائل که روی ان خاک ریزی میشود
toe	ان قسمت از پی دیواره حائل که روی ان خاک ریزی میشود
banisters	نرده
parapet	نرده
barriers	نرده
barrier	نرده
picket lines	خط نرده ها
parapets	نرده
guard-rail	نرده
railings	نرده
guard-rails	نرده
balustrades	نرده
balustrade	نرده
railing	نرده
carriages	نرده
fences	نرده
palest	نرده
fence	نرده
carriage	نرده
palisad	نرده
zariba	نرده
allering	نرده
lattic-bridge	پل نرده ای
paler	نرده
fencing	نرده
hand rail	نرده
rail	نرده
pale	نرده
picket line	خط نرده ها
filter	چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
filters	چیزیکه بعضی پرتوها از ان میگذرندولی حائل پرتوهای دیگر است
colomella	صراحی نرده
parclose or per	نرده یا تجیر
balustrum	نرده محراب
communion-rail	نرده محراب
frieze-rail	نرده پیشخوان
Laudian rails	نرده محراب
balustrade	نرده پلکان
balconet	نرده ایوان
gratling	نرده فلزی
hand rail	دستگیره نرده
paling	نرده سازی
handrail bracket	پایه نرده
railing post	میله نرده
snake fence	نرده مارپیچ
balconette	نرده ایوان
baluster	ستون نرده
companionway	نرده پلهای
newel	پایه نرده
handrails	نرده ساختمان
newels	پایه نرده
guards	نرده حفافتی
guarding	نرده حفافتی
guard	نرده حفافتی
fender	نرده حفاظ
list	شیار نرده
companionways	نرده پلهای
railing	نرده کشیدن
railings	نرده کشیدن
handrail	نرده ساختمان
light trap	اسبابی که حائل نور بوده ولوازم عکاسی دران حرکت کند
peel	خلال نرده چوبی
taffrail	نرده پاشنه ناو
chancel-rail	نرده مشبک [کلیسا]
stake truck	کامیون نرده دار
balustrade Order	ترتیب نرده ستون ها
stair rod	نرده راه پله
peels	خلال نرده چوبی
handrail	نرده مخصوص دستگیره
paling	حصار کشی نرده
to rail a place	گرداگردجائی نرده یامحجرکشیدن
handrails	نرده مخصوص دستگیره
hand rail	دست انداز نرده
wreath	نرده پلکان مارپیچی
bridgeboard	نرده پلکان چوبی
bridgheboard	نرده پلکان چوبی
catch fence	نرده محکم سر پیچ
pale	در میان نرده محصورکردن
empale	نرده کشیدن دور
paler	در میان نرده محصورکردن
wreaths	نرده پلکان مارپیچی
fender	نرده روکش نردهای
palest	در میان نرده محصورکردن
guarding	حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guard	حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
guards	حائل حالت اماده باش در شمشیربازی ومشت زنی وامثال ان نگاه داشتن
picket	نرده کشیدن مراقبت کردن
scalar quantity	کمیت نرده ای [فیزیک] [ریاضی]
scalar	کمیت نرده ای [فیزیک] [ریاضی]
wattle	نرده گذاری کردن بستن
picketed	نرده کشیدن مراقبت کردن
scalar field	میدان نرده ای [ریاضی] [فیزیک]
pickets	نرده کشیدن مراقبت کردن
taffrail	نرده قسمت عقب کشتی
fence	حفظ کردن نرده کشیدن
fences	حفظ کردن نرده کشیدن
rail	نرده کشیدن توبیخ کردن
fencible	مناسب برای نرده کشی
dogleg	نوعی نرده چوبی دهقانی
handrails	نرده دور پله ناو
handrail	نرده دور پله ناو
guards	احتیاط نرده روی عرشه کشتی
curtail	[نرده ی پلکان پیچکی در راه پله ها]
guard rail	نرده دست انداز راه پله
guard	احتیاط نرده روی عرشه کشتی
guarding	احتیاط نرده روی عرشه کشتی
pole sitter	راننده نزدیک به نرده داخلی درمسیر
lug out	تمایل داشتن اسب به دورشدن از نرده مسابقه
frame	قاب زهوار دور دنده عرضی نرده
oxer	اغل گاو که دارای نرده یاپرچین باشد
ox fence	اغل کاو که دارای نرده یاپرچین باشد
cluster mill	فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
lamb's tongue	[کاهش تدریجی نرده پله ها شبیه انتهای زبان]
billboards	هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
billboard	هرقسمت از نرده ودیوار که روی ان اعلان نصب شود
fence	روکش محافظ [یا نرده] [بویژه در اره کمانه ای ] [مهندسی]
ledger board	تخته افقی روی نرده پلکان یانرده ایوان
guard rail	نرده هائیکه در دوطرف پل جهت عابرین ساخته میشود
manrope	طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
bear in	تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
breastwork	استحکام یاسنگر موقتی نرده بندی عرشه جلو کشتی
choir-rail	[ردیفی از نرده ها یا جداره ی مشبک که جایگاه همسرایان را از شبستان کلیسا جدا می کند.]
choir-screen	[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
choire-enclosure	[دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
sightscreen	دیوار یا نرده در طرفین زمین کریکت به عنوان زمینه برای توپ انداز
altar-rail	[نرده ای در جلو محراب کلیسا کشیش برگزار کننده ی مراسم را از سایر عبادت کنندگان جدا می کند.]
grates	باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grated	باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
grate	باشبکه مجهز کردن شبکه دارکردن دارای نرده وپنجره اهنی کردن
guard-rails	ریل نگهدار حائل ریل
guard-rail	ریل نگهدار حائل ریل
thwarted	خنثی کردن حائل کردن