Dictiornary-Farsi | نرمی رسیدگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
mellowness	نرمی رسیدگی


Other Matches

to verify the accounts	رسیدگی به محاسبات کردن حساب ها را رسیدگی یا ممیزی کردن
defferential assets	هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
lenience	نرمی
subtilty	نرمی
suavity	نرمی
fineness	نرمی
spooniness	نرمی
sleekness	نرمی
silkiness	نرمی
suppleness	نرمی
tractability	نرمی
facileness	نرمی
ductility	نرمی
gloss	: نرمی
downiness	نرمی
doughiness	نرمی
softness	نرمی
pulpiness	نرمی
pliability	نرمی
peachiness	نرمی
lenity	نرمی
limpness	نرمی
litheness	نرمی
fluffiness	نرمی
flimsiness	نرمی
flexility	نرمی
looseness	نرمی
flexibly	به نرمی
flagginess	نرمی
mildly	به نرمی
lubricous	نرمی
mansuetude	نرمی
flabbiness	نرمی
milkiness	نرمی
mushiness	نرمی
oiliness	نرمی
lubricity	نرمی
mildness	نرمی
softly	به نرمی
laxly	به نرمی
waxiness	نرمی
leniency	نرمی
limply	به نرمی
unction	نرمی
benignancy	نرمی
placably	به نرمی
leniently	به نرمی
pliantly	به نرمی
smoothness	نرمی
smoothly	به نرمی
sweetness	نرمی
softening point	نقطه نرمی
pash	یورش نرمی
plasticity	خمیری نرمی
flow	حرکت به نرمی
reckets	استخوان نرمی
reckets	نرمی استخوان
flowed	حرکت به نرمی
creep ductility	نرمی خزش
facilely	به نرمی ماهرانه
amenity	نرمی ملایمت
osteomalacia	نرمی استخوان
amenities	نرمی ملایمت
flows	حرکت به نرمی
rickets	نرمی استخوان استخوان نرمی
toughness index	شاخص نرمی
plasticity	حالت پلاستیکی نرمی
fineness of lime	نرمی و ریزی اهک
fineness modulus	مدول نرمی و ریزی
fineness modulus	مدول ریزی و نرمی
She has a soft voice	صدای نرمی دارد
ricketiness	دچاری به نرمی استخوان لغزندگی
malleability	باخاصیت چکش خواری نرمی
scumble	نرمی حاصله در اثر سایس یامالش
holystone	سنگ شنی نرمی که با ان عرشه کشتی را میشویند
brie	پنیر نرمی که بوسیله کفک رسیده شده باشد
great dane	نوعی سگ بزرگ وقوی که دارای پوست نرمی است
gibus	کلاه نرمی که دراپرابرسرمیگذارندبرای اینکه هرچه بران مشت بزنند
textile	زیر دست [احساس نرمی یا زبری فرش بدون توجه به طرح و رنگ آن]
controlment	رسیدگی
probed	رسیدگی
examination	رسیدگی
puberty	رسیدگی
probes	رسیدگی
probe	رسیدگی
examinations	رسیدگی
conizance	حق رسیدگی
investigation	رسیدگی
investigations	رسیدگی
handling	رسیدگی
cassation	رسیدگی
consideration	رسیدگی
considerations	رسیدگی
serviced	رسیدگی به
service	رسیدگی به
auditing	رسیدگی
audits	رسیدگی
attention	رسیدگی
attentions	رسیدگی
verification	رسیدگی
audit	رسیدگی
audited	رسیدگی
inquiry	رسیدگی
inquiries	رسیدگی
matureness	رسیدگی
oyer	رسیدگی
ripeness	رسیدگی
adjustment	رسیدگی
adjustments	رسیدگی
scrutiny	رسیدگی مداقه
investigator	رسیدگی کننده
investigators	رسیدگی کننده
the investigation of accounts	رسیدگی بحساب
court of iquiry	دادگاه رسیدگی
to see about	رسیدگی کردن
to look in to	رسیدگی کردن
inspects	رسیدگی کردن
inspecting	رسیدگی کردن
inspected	رسیدگی کردن
look into	رسیدگی کردن
investigation in the supreme court	رسیدگی فرجامی
go into	رسیدگی کردن
stock taking	رسیدگی به موجودی
storekeeping	رسیدگی به انبار
to see to	رسیدگی کردن
deal with	رسیدگی کردن
trial on merits	رسیدگی ماهوی
trial on procedural matters	رسیدگی شکلی
trial on technicalities	رسیدگی شکلی
to go into	رسیدگی کردن
investigable	قابل رسیدگی
claims handling	رسیدگی به شکایات
cassation	رسیدگی فرجامی
to do for	رسیدگی کردن به
audit trail	اثر رسیدگی
attention key	کلید رسیدگی
tendentious	رسیدگی کننده
to llok	رسیدگی کردن
attending	رسیدگی کردن
inspect	رسیدگی کردن
assistance	موافبت رسیدگی
try	رسیدگی کردن
investigate	رسیدگی کردن
investigates	رسیدگی کردن
investigating	رسیدگی کردن
audited	بازرسی رسیدگی
examine	رسیدگی کردن
examine	با into رسیدگی کردن
examined	رسیدگی کردن
tries	رسیدگی کردن
considers	رسیدگی کردن
scope	دامنه رسیدگی
investigative	مبنی بر رسیدگی
audits	بازرسی رسیدگی
auditor	مامور رسیدگی
auditors	مامور رسیدگی
inquisitorial	وابسته به رسیدگی
auditing	بازرسی رسیدگی
inquest	بازجویی رسیدگی
inquests	بازجویی رسیدگی
audits	رسیدگی کردن
auditing	رسیدگی کردن
attend	رسیدگی کردن
attends	رسیدگی کردن
consider	رسیدگی کردن
examined	با into رسیدگی کردن
investigated	رسیدگی کردن
verifies	رسیدگی کردن
revisions	رسیدگی ثانوی
verifying	رسیدگی کردن
revision	رسیدگی ثانوی
verify	رسیدگی کردن
quest	تحقیق و رسیدگی
attendance	رسیدگی تیمار
attendances	رسیدگی تیمار
investigatory	وابسته به رسیدگی
verifiable	قابل رسیدگی
quests	تحقیق و رسیدگی
verified	رسیدگی کردن
audit	رسیدگی کردن
audited	رسیدگی کردن
examination	رسیدگی معاینه
examining	با into رسیدگی کردن
examining	رسیدگی کردن
examinations	رسیدگی معاینه
audit	بازرسی رسیدگی
examines	رسیدگی کردن
examines	با into رسیدگی کردن
attendances	ملازمت مراقبت رسیدگی
continuous stock taking	رسیدگی مستمر موجودی
attendance	ملازمت مراقبت رسیدگی
hearings	رسیدگی بمحاکمه گزارش
hearing	رسیدگی بمحاکمه گزارش
think over <idiom>	با دقت رسیدگی کردن
look into <idiom>	رسیدگی یا وارسی کردن
investigatory	تحقیقی مبنی بر رسیدگی
audits	ممیزی رسیدگی کردن
master in lunacy	مامور رسیدگی به دیوانگی ها
trial court	دادگاه رسیدگی به امورموضوعی
to take into consideration	مورد رسیدگی قراردادن

mellowness

نرمی رسیدگی