English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
courtliness نزاکت- اراستگی- چاپلوسی- حرمت گذاری
Other Matches
fraise چاپلوسی چاپلوسی کردن
symmetry هم اراستگی
neatness اراستگی
adornments اراستگی
tidiness اراستگی
trimness اراستگی
spruceness اراستگی
nattiness اراستگی
titivation اراستگی
symmetrization هم اراستگی همسازی
overrefinement تهذیب بسیار اراستگی فراوان
floweriness اراستگی باعبارات پرصنعت یاتعارف امیز
graceless بی نزاکت
politesse نزاکت
unceremonious بی نزاکت
unceremoniously بی نزاکت
civility نزاکت
indelicate بی نزاکت
courtesies نزاکت
courtesy نزاکت
etiquette نزاکت
tact نزاکت
tactless بی نزاکت
suavity نزاکت
boorish بی نزاکت
propriety نزاکت
tactlessly بی نزاکت
polite با نزاکت
politer با نزاکت
politest با نزاکت
discourteous بی نزاکت
courteousness نزاکت
gentilesse نزاکت
indecorous بی نزاکت
comity نزاکت
discourtesy عدم نزاکت
attention ادب و نزاکت
mense نزاکت افتخار
attentions ادب و نزاکت
ungracious خارج از نزاکت
international etiquette نزاکت بین المللی
international comity نزاکت بین المللی
indelicate language سخن خارج از نزاکت
improper بیجا خارج از نزاکت
bluntness عدم رعایت نزاکت یاتعارف
indelicately بدون رعایت نزاکت یا فرافت
facetiae مطایبات شوخیهای خارج از نزاکت
riskiness بیم زیان عدم نزاکت
without regard for decency بدون رعایت نزاکت یاادب
mense نزاکت داشتن مزین ساختن
observancy حرمت
observantly با حرمت
prohibition حرمت
reverence حرمت
unlawfulness حرمت
toadyism چاپلوسی
flunkeyism چاپلوسی
soft soap چاپلوسی
lip-service چاپلوسی
sycophancy چاپلوسی
lip service چاپلوسی
flattery چاپلوسی
adulation چاپلوسی
subservience چاپلوسی
obsequiousness چاپلوسی
subserviency چاپلوسی
sliminess چاپلوسی
soft-soaps چاپلوسی
soft-soaping چاپلوسی
soft-soap چاپلوسی
soft-soaped چاپلوسی
inviolacy بی حرمت نشدگی
permanent bar حرمت موبد
permanent prohibition حرمت ابدی
permanent bar حرمت ابدی
reveres حرمت کردن
revering حرمت کردن
revered حرمت کردن
inviolable صاحب حرمت
self-respect حرمت نفس
right of support حرمت ملک
profance بی حرمت کردن
deferentially از روی حرمت
outrages هتک حرمت
outraged بی حرمت ساختن
desecrate بی حرمت کردن
desecrated بی حرمت کردن
desecrates بی حرمت کردن
outrage بی حرمت ساختن
desecrating بی حرمت کردن
outrage هتک حرمت
outraged هتک حرمت
desecration هتک حرمت
revere حرمت کردن
outraging بی حرمت ساختن
devoir حرمت گزاری
to hold in reverence حرمت کردن
irreverence هتک حرمت
to regard with reverence حرمت کردن
outraging هتک حرمت
outrages بی حرمت ساختن
buttered چاپلوسی کردن
buttering چاپلوسی کردن
butters چاپلوسی کردن
to oil one's tongue چاپلوسی کردن
wagtails چاپلوسی کردن
wagtail چاپلوسی کردن
gloze چاپلوسی کردن
to speak with a sweet tongue <idiom> چاپلوسی کردن
flatter چاپلوسی کردن
collogue چاپلوسی کردن
fleech چاپلوسی کردن
blarney چاپلوسی مداهنه
subservience or cy کمک چاپلوسی
truckle چاپلوسی کردن
butter چاپلوسی کردن
to talk with the tongues of angels <idiom> چاپلوسی کردن
flatters چاپلوسی کردن
sweet talk چاپلوسی کردن
residential investments سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
revering احترام گذارندن حرمت
sanctity حرمت علو مقام
inshrine با حرمت نگاه داشتن
forceble entry and detainer هتک حرمت منازل
awesome مایه هیبت یا حرمت
revered احترام گذارندن حرمت
revere احترام گذارندن حرمت
sanctity of an oath حرمت سوگند یا قسم
forcible entry هتک حرمت منازل
reveres احترام گذارندن حرمت
cajole گول زدن چاپلوسی
cajoled گول زدن چاپلوسی
cajoles گول زدن چاپلوسی
cajoling گول زدن چاپلوسی
soft soap چاپلوسی کردن تملق
soft-soaping چاپلوسی کردن تملق
soft-soaps چاپلوسی کردن تملق
soft-soaped چاپلوسی کردن تملق
lay it on with trowel اشکارا چاپلوسی کردن
greased چاپلوسی روغن زدن
greasing چاپلوسی روغن زدن
grease چاپلوسی روغن زدن
pour it on thick <idiom> ماهرانه چاپلوسی کردن از
double talk چاپلوسی و زبان بازی
soft-soap چاپلوسی کردن تملق
play up to someone <idiom> با چاپلوسی سودبدست آوردن
violates بی حرمت ساختن مختل کردن
observingly از روی ملاحظه حرمت گرارانه
violate بی حرمت ساختن مختل کردن
violated بی حرمت ساختن مختل کردن
private nuisance هتک حرمت منازل و املاک
inviolately چنانکه بی حرمت نشده باشد
acceleration principle یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
bon ton روش خوب رفتار از روی نزاکت وطبق اداب معموله
propriety قواعد متداول ومرسوم رفتارواداب سخن مراعات اداب نزاکت
to pander to somebody's ego <idiom> برای کسی چاپلوسی کردن
to schmooze somebody برای کسی چاپلوسی کردن
to butter somebody up برای کسی چاپلوسی کردن
punctuation mark علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
desired investment سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
punctuation marks علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
overcapitalization سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
parrotry بازگویی سخن دیگران مانندطوطی یا ازراه چاپلوسی
cooperative scorer بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
horizontal دراز کشیدن به صورت تخت یا حرمت از طرفی به طرف دیگر و نه از بالا به پایین
public روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
fuze ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
To sponge on some one . کاسه لیسی کردن ( چاپلوسی کردن یا انگه شدن )
slaver اب دهان اب دهان روان ساختن چاپلوسی کردن
defile بی حرمت کردن بی عفت کردن
defiled بی حرمت کردن بی عفت کردن
defiles بی حرمت کردن بی عفت کردن
defiling بی حرمت کردن بی عفت کردن
blandish نوازش کردن چاپلوسی کردن
coding کد گذاری
lineation خط گذاری
indention تو گذاری
numbering شماره گذاری
mining مین گذاری
valuation ارزش گذاری
edgings لبه گذاری
edging لبه گذاری
trapping تله گذاری
insertion جوف گذاری
ovulations تخمک گذاری ها
investments سرمایه گذاری
valuations ارزش گذاری
lodgment ودیعه گذاری
indentations دندانه گذاری
indentation دندانه گذاری
piping لوله گذاری
coding کد گذاری چیزی
coding علامت گذاری
lodgement ودیعه گذاری
prefixion سرواژه گذاری
prefixture پیش گذاری
prefixture جلو گذاری
prefixture سرواژه گذاری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com