English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 49 (7 milliseconds)
English Persian
employment rate نزخ اشتغال
Search result with all words
monetarists طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
occupation اشتغال
occupations اشتغال
employment اشتغال
busybodies اشتغال
busybody اشتغال
preoccupation اشتغال
preoccupations اشتغال
unemployment عدم اشتغال
idleness عدم اشتغال
engagement اشتغال
engagements اشتغال
indebtedness اشتغال ذمه
office اشتغال
offices اشتغال
occupational therapy درمان بوسیله اشتغال بکار کاردرمانی
amateurism اشتغال هنر بخاطرذوق نه برای امرار معاش
biologism اشتغال بمطالعه حیات وتجزیه وتحلیل موجودات زنده
diplomatist کسی که به امور دیپلماتیک اشتغال دارد
employment act قانون اشتغال
employment gap شکاف اشتغال
employment gap مقدار کمبوداشتغال در حالت تعادل تولیدملی نسبت به اشتغال درفرفیت واقعی تولید
employment opportunities فرصتهای اشتغال
employment opportunities امکانات اشتغال
employment policy سیاست اشتغال
employment rate میزان نسبی اشتغال
employment volume حجم اشتغال
engagedness اشتغال
full employment اشتغال کامل
full employment equilibrium تعادل اشتغال کامل
full employment output تولید در اشتغال کامل
full employment rate of growth نرخ رشد در اشتغال کامل
full time زمان اشتغال بکار
full time employment اشتغال تمام وقت
hyperemployment اشتغال زیاد
hyperemployment اشتغال بیش ازحد
inflationary gap سطح اشتغال مطلوب
inflationary gap وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
letters testamentary خطاب به وصی دائربه اشتغال بامروصایت
maintenance of membership هرکس حق اشتغال به کار دارد لیکن اگر عضو اتحادیهای باشدباید در صورت عضویت ان تازمان تعیین شده باقی بماندوالا شغلش را از دست خواهدداد
overfull employment اشتغال وافر
overfull employment اشباع اشتغال
say's law عرضه تقاضای خودرا بوجود می اورد بنابراین تعادل همواره در سطح اشتغال کامل وجود خواهدداشت
unemployment equilibrium تعادل در اشتغال ناقص
wright کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
underemployed کم اشتغال
I am obsessed by fear of unemployment . تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
commencement of employment زمان شروع اشتغال
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com