English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 96 (6 milliseconds)
English Persian
sexual intercourse of doubful nature نزدیکی به شبهه
Other Matches
doubt شبهه
doubted شبهه
doubting شبهه
doubts شبهه
without demur بی شبهه
misgiving شبهه
misgivings شبهه
indubitably بی شبهه
confessedly بی شبهه
falteringly از روی شبهه
sexual intercourse of doubful nature وطی به شبهه
confidently بدون شبهه
instil doubts into one's mind القاء شبهه کردن
instill doubts into one's mind القای شبهه کردن
misrepresent a case القای شبهه کردن
remove all doubts رفع شبهه کردن
to remove a doubt رفع شبهه کردن
faltered با شبهه وتردید سخن گفتن
falter با شبهه وتردید سخن گفتن
falters با شبهه وتردید سخن گفتن
indubious غیر قابل تردید بی شبهه
nearby در نزدیکی
propinquity نزدیکی
accession نزدیکی
approximations نزدیکی
adduction نزدیکی
approximation نزدیکی
adjacence or cency نزدیکی
nighness نزدیکی
appulse نزدیکی
neiggourhood نزدیکی
imminence نزدیکی
contiguity نزدیکی
nearness نزدیکی
inwarness نزدیکی
vicinity نزدیکی
closeness نزدیکی
togetherness نزدیکی
copulate نزدیکی
copulated نزدیکی
copulates نزدیکی
copulating نزدیکی
affinity نزدیکی
affinities نزدیکی
vicinage نزدیکی
proximity نزدیکی
around در نزدیکی
vichywater نزدیکی
sexual intercourse نزدیکی
intimity نزدیکی
nodality نزدیکی به گره
proximity of blood خویشی نزدیکی
In the vicinity ( neighbourhood ). همین نزدیکی ها
adjacency نزدیکی مجاورت
therabout در همان نزدیکی
kinder نزدیکی تشابه
verges نزدیکی حدود
offing دران نزدیکی ها
verge نزدیکی حدود
going on نزدیکی تماس
hereabout درهمین نزدیکی ها
adjacence نزدیکی مجاورت
thereabout درهمان نزدیکی تقریبا
imminence نزدیکی مشرف بودن
abutment بست دیوار نزدیکی
sexual intercourse مواقعه نزدیکی جنسی
To have sexual intercourse with a woman . با زنی نزدیکی کردن
incestuously با گناه نزدیکی بمحارم
in with <idiom> دررفاقت ،التفات یا نزدیکی با
rapprochement نزدیکی تمایل بدوستی
hang about در نزدیکی منتظر بودن
imminency نزدیکی مشرف بودن
accessibility امکان نزدیکی وسیله وصول
Is there a ... nearby? آیا ... در این نزدیکی ها هست؟
Heris شهر هریس در نزدیکی تبریز
umbilical واقع در نزدیکی ناف مرکزی
The gas station is nearby . پمپ بنزین درهمین نزدیکی هاست
land sick کند رونده بواسطه نزدیکی بخشکی
Is there an inexpensive restaurant around here? آیا رستوران ارزان این نزدیکی ها پیدا میشود؟
to score with a girl <idiom> موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری [اصطلاح روزمره]
machine نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
corona discharge تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
machined نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
machines نرم افزاری که با سخت افزار سیستم به نزدیکی کار میکند
aclinic line خط استوایی مغناطیسی منحنی موهوم و نامنظمی که در نزدیکی خط استواگرداگردزمین مفروض است
run-up [start-up] نزدیکی به مکان شروع با دویدن [برای جهش یا پرتاب کردن] [ورزش]
misgive شبهه دار کردن ترسناک کردن
esturm مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
estrus مرحله تحریکات جنسی زنان که دران زن میل به نزدیکی بامرد وقابلیت ابستن شدن رادارد
checkpoints علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
checkpoint علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
check-points علامتی در نزدیکی خط اغاز هرکدام از نقاط معین توقف در نوعی مسابقه دوصحرانوردی به کمک نقشه وقطبنما
officious نیمه رسمی شبهه رسمی
check mark علامتی در نزدیکی خط اغاز علامتی نزدیک نقطه اغازپرش یا پرتاب
okuns law براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com