Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (2 milliseconds)
English
Persian
youngish
نسبتا جوان
Other Matches
younker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
yonker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
princock
جوان ژیگولو جوان جلف
princox
جوان ژیگولو جوان جلف
wettish
نسبتا تر
rather
نسبتا
semiarid
نسبتا کم اب
relatively
نسبتا"
sort of
نسبتا
comparatively
نسبتا
darkish
نسبتا تاریک
hypothermal
نسبتا گرم
goodish
نسبتا خوب
widish
نسبتا وسیع
coolish
نسبتا خنک
thickly
نسبتا ضخیم
smallish
نسبتا کوچک
biggish
نسبتا بزرگ
largish
نسبتا بزرگ
yellowy
نسبتا زرد
modest
معتدل نسبتا کم
thinnish
نسبتا لاغر
thickish
نسبتا ضخیم
prettyish
نسبتا زیبا
poorish
نسبتا ضعیف
somedeal
اندکی نسبتا
andante
نسبتا ملایم
andante
نسبتا اهسته
poorish
نسبتا فقیر
stiffish
نسبتا سخت
oldish
نسبتا پیر
nowhere near
نسبتا دور
tallish
نسبتا بلند
lightish
نسبتا سبک
subaquatic
نسبتا ابزی ا
lightish
نسبتا روشن
strongish
نسبتا قوی
considerably
نسبتا"زیاد
slowish
نسبتا کند
sweetish
چیز نسبتا شیرین
heavy-set
چهارشانه و نسبتا چاق
fair
نسبتا خوب متوسط
fairer
نسبتا خوب متوسط
fairest
نسبتا خوب متوسط
fairs
نسبتا خوب متوسط
enough
باندازهء کافی نسبتا
partly
نسبتا دریک جزء
flattish
نسبتا خنک یابیمزه
large-scale
نسبتا زیاد بمعیار وسیع
deprossion
منطقهای با فشار بارومتری نسبتا کم
good
معتبر موجه نسبتا" زیاد
large scale
نسبتا زیاد بمعیار وسیع
clothesline
ضربه نسبتا"مستقیم نزدیک زمین
gambusia
ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
gallinipper
حشره گزنده نسبتا بزرگ سرخک
orthocephalic
دارای سر نسبتا کوتاه وصورت پهن
wind shadow
منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
anthracite
زغال سنگ نسبتا خالص که حاوی تاحدود 59% کربن میباشد
acerbic
<adj.>
انتقاد هوشندانه و در عین حال نسبتا ظالمانه از کسی یا چیزی
ectoplasm
طبقه خارجی سیتوپلاسم که بدون دانه و نسبتا سفت است برون مایه
beardless
جوان
moll
زن جوان
molls
زن جوان
adolescent
جوان
adolescents
جوان
yoth
جوان
callant
جوان
callan
جوان
frying
جوان
young persons
جوان
young
جوان
dells
زن جوان
younger
جوان
fries
جوان
fry
جوان
juvenescent
نو جوان
youth
جوان
youths
جوان
dell
زن جوان
lass
زن جوان
lasses
زن جوان
playboy
جوان عیاش
ephebophilia
جوان خواهی
youthful
جوان باطراوت
punks
جوان ولگرد
juvenescent
جوان شونده
swain
جوان روستایی
yong lion
شیر جوان
peachick
جوان خودفروش
punk
جوان ولگرد
nag
اسب جوان
trull
دختر جوان
playboy
جوان دخترباز
playboys
جوان عیاش
playboys
جوان دخترباز
immature soil
خاک جوان
lionet
شیر جوان
snot
جوان گستاخ
insenescible
همیشه جوان
to die young
جوان مردن
floozy
زن جوان بوالهوس
puss
دخترک زن جوان
young population
جمعیت جوان
gigolo
جوان جلف
youngish
جوان وار
nagged
اسب جوان
nags
اسب جوان
young smith
اسمیت جوان
gigolos
جوان جلف
juvenescent
تازه جوان
boyo
پسربچه جوان
beau
جوان شیک
young and old
پیر و جوان
rejuvenation
جوان سازی
youth
شباب شخص جوان
rejuvenated
دوباره جوان کردن
rejuvenate
دوباره جوان کردن
filly
دختر شوخ و جوان
rejuvenating
دوباره جوان کردن
[be]
no chicken
دیگر جوان نبودن
rejuvenates
دوباره جوان کردن
skipjack
جوان ژیگولووخود نما
cora
[سر ستونی در شکل زن جوان]
rejuveoize
دوباره جوان شدن
rejuveoize
دوباره جوان کردن
rejuvenesce
دوباره جوان شدن
youths
شباب شخص جوان
rejuvenation
دوباره جوان سازی
agerasia
پیر جوان نما
yoth
شخص جوان جوانمرد
young turk
افسر جوان افراطی
sow
ماده خوک جوان
sowed
ماده خوک جوان
sows
ماده خوک جوان
to wear one's years well
خوب ماندن جوان
hooligan
جوان اوباش صفت
hooligans
جوان اوباش صفت
juvenescence
حالت جوان شدن
fillies
دختر شوخ و جوان
He is not young anymore.
او
[مرد]
دیگر جوان ن
[یست]
.
yuppie
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
spring chicken
<idiom>
شخص جوان (بصورت منفی)
sylphid
زن جوان وزیبا وباریک اندام
sweetbread
تیموس حیوانات جوان دنبلان
She doesnt like that young man.
از آن جوان خوشش نمی آید
yuppies
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
You are 5 years younger than me.
شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
cocotte
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
chaperon
همراه دختران جوان رفتن
chaperon
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
maid
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
macaroni
ماکارونی جوان خارج رفته
kitty
دختر جوان زن سبک و جلف
chaperons
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperons
همراه دختران جوان رفتن
maids
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
narcissus
جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
chaperones
همراه دختران جوان رفتن
chaperones
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
gill flirt
زن جوان سبک وهرزه دخترول
chaperone
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperone
همراه دختران جوان رفتن
kitties
دختر جوان زن سبک و جلف
junker
جوان نجیب زاده المانی
johnny
جوان ژیگولو و خوشگذران پاسبان
adonic
جوان زیبایی که معشوق ونوس بود
greensick
مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
hidden momentum of population growth
به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
chaperon
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
YWCAs
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
YWCA
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
chaperones
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
oaks
مسابقه مادیانهای اصیل جوان در انگلستان
fuzz
ریش تازه جوان کرکی شدن
have an old head on young shoulders
<idiom>
جوان ولی عقل بزرگترها را داشتن
chaperone
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperons
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
You cannot put old heads on young shoulders .
<proverb>
سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
an unlicked cub
جوان زمخت- ادم نتراشیده ونخراشیده
passanger
شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
duenna
زن سالمندی که مراقب دختران وزنان جوان است
hope chest
جعبهای که زن جوان جهیزیه والبسه خود را در ان میگذارد
adonis
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
interplant
کاشتن درختهای جوان بین درختان دیگر
reformatory schools
کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
chrome dyes
کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
p channel mos
تکنولوژی نیمه هادی اکسیدفلزی نسبتا" قدیمی برای دستگاههایی که با تکنولوژی LSI ساخته شده اند
governess
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governesses
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
jugend stil
[ترجمه تحت الفظی سبک جوان در هنر نوی آلمان]
finishing school
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing schools
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
probation
کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
sugar daddy
<idiom>
پیرمردی که پولدار است به خانمهای جوان درقبال مصاحبت پول پرداخت میکند
jijim
[cicim]
جاجیم
[دست بافته های نسبتا زبر که به شاه سون نیز شناخته شده و بصورت راه راه و پود نما بافته می شود.]
pullet
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pullets
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
filikli
[نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com