English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
current transfer ratio نسبت انتقال جریان
Other Matches
ohm's law جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
transfer rate نسبت انتقال سرعت انتقال
current carring انتقال یا هدایت جریان
oblique weir در تصویر افقی سرریزی استکه تاج ان نسبت به جریان اب مایل باشد
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
lenz' law جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
leakage current جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
leverage نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
liftjet توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
attributable قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata برحسب نسبت معین بهمان نسبت
indeterminate change of station انتقال اجباری و موقتی انتقال پیش بینی شده
electronic funds transfer انتقال الکترونیکی داده ها انتقال الکتریکی سرمایه ها
transferring انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfer انتقال دادن نقل کردن انتقال
transfers انتقال دادن نقل کردن انتقال
nationallism مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
baseband transmission روشی که برای بکارگیری انتقال سیگنالهای فرکانس پایین از میان کابل کواکسیال جهت انتقال داده در شبکه بامحلی با فاصله کوتاه
all mains receiver گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
current جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
upload انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
signaled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signalled 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
signal 1-حالت موج تولید شده آنالوگ یا دیجیتال برای انتقال اطلاعات .2-پیام کوتاه برای انتقال کدهای کنترلی
xmodem یک پروتکل انتقال فایل غیرهمزمان برای کامپیوترهای شخصی که انتقال سالم فایل ها را از طریق سیستم تلفن اسان تر می سازد
transfer ladle کفچه انتقال چمچمه انتقال
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
constant current جریان مستقیم جریان ثابت باطری
induction current جریان القاء شده جریان تحریک
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
negative acknowledgement کاراکتر کنترلی که ترمینال گیرنده در انتقال اطلاعات برای ترمینال فرستنده صادرمیکند تا اعلام کند که یک اشتباه انتقال در اخرین بلوک اطلاعات ارسال شده وجوددارد
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
three phase current جریان سه فاز جریان دوار
current compensation کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
current flow سیلان جریان فلوی جریان
parasitic current جریان نشتی جریان خارجی
gresham's law پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
IrDA روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
alternator ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
d.c. transformer ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
alternators ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
electromagnetism پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
heavy current engineering مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
the rat of to نسبت دو به سه
in respect of نسبت به
ratios نسبت
In the ration lf one to ten . به نسبت یک به ده
quotient نسبت
towards نسبت به
rates نسبت
proportional به نسبت
relational نسبت
with respect to نسبت به
quotients نسبت
rapport نسبت
in regard of نسبت به
in proprotion to نسبت به
in connexion with نسبت به
In what proportion ? به چه نسبت ؟
uncross نسبت
rate نسبت
relation نسبت
in regard to نسبت به
in relation to نسبت به
in the ratio of به نسبت
to تا نسبت به
than نسبت به
in respect of به نسبت
cognation نسبت
apropos of نسبت به
proportion نسبت
respect نسبت
format نسبت
respects نسبت
formats نسبت
kinship نسبت
bearing نسبت
as compared to نسبت به
t ratio نسبت تی
ratio نسبت
proportions نسبت
visibility نسبت دید
proximity of blood قرابت نسبت
imputed نسبت دادن
control ratio نسبت فرمان
fineness ratio نسبت فرافت
velocity ratio نسبت سرعت
imputing نسبت دادن
to behave toward رفتارکردن نسبت به
imputes نسبت دادن
us نسبت بما
prorenata نسبت موافق
impute نسبت دادن
toward بطرف نسبت به
abundance نسبت فراوانی
feedback ratio نسبت فیدبک
bypass ratio نسبت کنارگذاری
regards باره نسبت
blood نسبت خویشاوندی
feedback ratio نسبت پس خوراند
correspondingly بهمان نسبت
imputable نسبت دادنی
imputation نسبت دادن
mobility ratio نسبت تحرک
correlation ratio نسبت همبستگی
shunt ratio نسبت شنت
cost benefit ratio نسبت فایده
factor proportion نسبت عوامل
regarded باره نسبت
bear on نسبت داشتن
impedance ratio نسبت امپدانس
current ratio نسبت جاری
percentage نسبت یا درصد
attribution نسبت دادن
percentages نسبت یا درصد
he is faithful to me نسبت به من باوفاست
concentration ratio نسبت تمرکز
gyromagnetic ratio نسبت ژیرومغناطیسی
porosity نسبت روزنه ها
liquidity ratio نسبت نقدینگی
aspect ratio نسبت تصویر
transformation ratio نسبت تبدیل
stress ratio نسبت تنش
assion نسبت دادن
strength ratio نسبت استحکام
to put down نسبت دادن
magnetogyric ratio نسبت ژیرومغناطیس
roundness نسبت گردی
aspect ratio نسبت دید
contact ratio نسبت تماس
hit ratio نسبت اصابت
progenitorship نسبت جدی
progressive ratio نسبت تصاعدی
image ratio نسبت تصویر
water cement ratio نسبت اب و سیمان
lay to نسبت دادن به
voltage ratio نسبت ولتاژ
scalling factor نسبت اشل
void ratio نسبت منفذها
viscosity ratio نسبت گرانروی
scale down به نسبت ثابت
to do by رفتارکردن نسبت به
aspect ratio نسبت صفحه
into نسبت به مقارن
glide ratio نسبت سریدن
ascribable نسبت دادنی
compression ratio نسبت تراکم
weight ratio نسبت وزن
saving ratio نسبت پس انداز
price ratio نسبت قیمت
baud rate نسبت باود
connection بستگی نسبت
inverse ratio or proportion نسبت معکوس
deposit ratio نسبت سپرده
favouritism مساعدت نسبت به
ionic ratio نسبت یونی
ascribed نسبت دادن
sensitivity ratio نسبت حساسیت
distribution ratio نسبت توزیع
ascribe نسبت دادن
inverse ratio نسبت معکوس
reduction ratio نسبت کاهش
ascribes نسبت دادن
in d. of با بی اعتنایی نسبت به
ascribing نسبت دادن
recycling ratio نسبت بازگردانی
relationship وابستگی نسبت
relationships وابستگی نسبت
connexions بستگی نسبت
advalorem به نسبت قیمت
activity ratio نسبت فعالیت
cash ratio نسبت نقدینگی
oxygen ration نسبت اکسیژن
acidity coefficient نسبت اکسیژن
ten's complement متمم نسبت به 01
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com