English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
metaphsics نسبت بهشتی و دانش
Other Matches
straight "A " student دانش آموزی [دانش جویی] که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
olympiad بهشتی
paradisiac بهشتی
supernal بهشتی
paradisean بهشتی
paradisal بهشتی
elysian بهشتی
paradisaic بهشتی
bird of paradise مرغ بهشتی
heavenly بهشتی خدایی
lyre bird مرغ بهشتی
birds of paradise مرغ بهشتی
king bird یکجورمرغ بهشتی
pheasants مرغ بهشتی
pheasant مرغ بهشتی
skyey لاجوردی بهشتی
houri حوری بهشتی
apodis مرغ بهشتی طائرالفردوس
apus مرغ بهشتی طائرالفردوس
leverage نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
kingbird مرغ بهشتی یکجورمرغ مگس گیر
liftjet توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
prorata برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable قابل نسبت دادن نسبت دادنی
ambrosia خوراک خدایان که زندگی جاوید بانها میداده مائدهء بهشتی
nationallism مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
paradise rug طرح درختی باغ و گل [در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.]
understanding دانش
science دانش
gramarey دانش
gramary دانش
realizing دانش
knowledge دانش
realising [British] دانش
knowledge دانش
cognition دانش
cognisance [British] دانش
gramarye دانش
wisdom دانش
sciences دانش
kenning دانش
know how دانش
know-how دانش
scholarship دانش
scholarships دانش
educate دانش اموختن
educates دانش اموختن
educating دانش اموختن
grader دانش اموز
to reach for knowledge دانش کوشیدن
pupils دانش اموز
patrons of learning دانش پروران
pupil دانش اموز
pansophism دانش مطلق
thermodynamics دانش دماپویایی
erudition فضل و دانش
aeronautics دانش هوانوردی
learning دانش یادگیری
scholar دانش پژوه
scholars دانش پژوه
letter معرفت دانش
letters معرفت دانش
computer awarness دانش کامپیوتر
life sciences دانش زیستی
life science دانش زیستی
witting معلومات دانش
to a knowledge دانش اندوختن
schoolboy دانش اموز
schoolboys دانش اموز
alumnus دانش اموخته
an encourouges of science دانش پرور
computer literacy دانش کامپیوتر
academy انجمن دانش
polymathy دانش زیاد
student دانش اموز
philomath دانش پرست
students دانش اموز
academies انجمن دانش
smattering دانش سطحی
photology دانش روشنایی
polyhistor دانش بسیار
schoolfellow کسب دانش
physical science دانش مادی
technical know how دانش فنی
knowlege representation نمایش دانش
striker دانش اموز
omniscience دانش بی پایان
treatises دانش نویسه
kith دانش و معرفت
postgraduates دانش اموخته
schooling کسب دانش
postgraduate دانش اموخته
knowing faculty قوه دانش
in ken د رحدود دانش
knowledge engineer مهندسی دانش
architectonic دانش معماری
knowledge base پایگاه دانش
knowledge domain قلمرو دانش
knowledge representation نمایش دانش
normal school دانش سرا
ominscience دانش بی پایان
teacher's college دانش سرا
treatise دانش نویسه
organum وسیله دانش
onomastics دانش نام
strikers دانش اموز
maieutic دانش مامایی
knowledge representation بازنمود دانش
aeronautic مربوط به دانش هوانوردی
old boy دانش آموز پیشین
old boys دانش آموز پیشین
relativity of knowledge نسبی بودن دانش
psychologt دانش قواوکارهای ذهنی
metaphsics دانش ماورای طبیعت
reservoir of knowledge مخزن یا گنج دانش
savoir vivre دانش اداب ومعاشرت
knowledge نرم افزاری که دانش
nonrated man دانش اموز دریایی
academician عضو انجمن دانش
paleology دانش چیزهای کهنه
statics دانش پایداری نیروها
rudimentary knowledge دانش مقدماتی یا نخستین
cardiology دانش قلب شناسی
summa اثار دانش بشری
domain knowledge دانش محیط کاربرد
he is a prodigy of learning اعجوبه ایست در دانش
logic دانش تفکرات و دلایل
geogeny دانش زمین پیدایی
geogony دانش زمین پیدایی
aeronautical مربوط به دانش هوانوردی
geology دانش زمین شناسی
liturgiology دانش ایین نمازliturgist
gynecology دانش امراض زنانه
superficiality دانش سطحی بیمایگی
technology دانش فنی تکنولوژی
phonics دانش صدا وپژواک
technologies دانش فنی تکنولوژی
To acquire knowledge. دانش فرا گرفتن
equivalent knowledge credit تصدیق دانش علمی
podiatry دانش ناخوشیهای پاودرمان انها
sophy پسوندی بمعنی " دانش "و " شناسی "
encyclopedia دایره العلوم دانش جنگ
seaman recruit دانش اموز ملوانی دریایی
encyclopaedias دایره العلوم دانش جنگ
acadmist عضو انجمن دانش یافرهنگستان
encyclopedias دایره العلوم دانش جنگ
His knowledge has no limits. دانش اوحد واندازه ای ندارد
phonology دانش دگرگونی صدا در زبان
psychics دانش قوا وکارهای ذهنی
gnosis دانش رازهای روحانی عرفان
macrobiotics دانش طولانی کردن عمر
acodemian عضوانجمن دانش عضوفرهنگستان عضودانشگاه یادانشکده
old school tie کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
extracurricular فعالیتهای فوق برنامهای دانش اموز
technologies اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technology اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
Ekistics [دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
women students زنان دانش اموز محصلین اناث
academical ادبی عضو انجمن دانش بافرهنگستان
misology بیزاری از علم ودانش وخرد دانش گریزی
learning curve نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
actinochemistry مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
lore دانش مجموعه معارف وفرهنگ یک قوم ونژاد
caddie دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddies دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
informatics دانش و مط العه روشهای پردازش اطلاعات و ارسال
caddied دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddying دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
There is no royal road to learning . <proverb> مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
cbt استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش به دانش آموزان
opto electronics تکنولوژی مربوط به مجتمع سازی دانش نور و الکترونیک
computer literacy دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
knowledge دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
matricular وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
c استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش دانش آموزان
No less than half the students failed the test. کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.
to make a p of one's learing دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
academically چنانچه شایسته انجمن دانش یا فرهنگستانی باشد ادیبانه
information دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
egg bound صفت مرغی که تخم درتخم دانش گشته یاپیچ خورده است
c استفاده از کامپیوتر برای آموزش به دانش آموزان و برآورد پیشرفت آنها
intellectualist کسکیه اهمیت بسیار بقوه تعقل میدهدو انرامطلقاسرچشمه دانش میداند
articled کسیکهاستخدام شده و مشغول فراگیری دانش لازم برای کار خود میباشد
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly. به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
self- که هر قطعه جدید اطلاع را یا قانون را به پایگاه داده اضافه میکند تا دانش مهارت و کارایی آن افزوده شود
electronics دانش به کارگیری مط العه الکترون ها و خصوصیات آنهابرای محصولات تولید شده مثل یک قطعه یاکامپیوتر یا ماشنی حساب یا تلفن
tactics دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
c استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
kinship نسبت
proportional به نسبت
In what proportion ? به چه نسبت ؟
in connexion with نسبت به
the rat of to نسبت دو به سه
in the ratio of به نسبت
as compared to نسبت به
in respect of نسبت به
apropos of نسبت به
in relation to نسبت به
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com