English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (14 milliseconds)
English Persian
to be incredulous of anything نسبت به چیزی شکاک بودن
Other Matches
to be out of all proportion to something غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
to concern something مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
to stick together نسبت بیکدیگروفادار بودن
to be kind to... مهربان بودن نسبت به ....
there is nothing wanting چیزی کم نسبت
to appreciate something قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
think nothing of something <idiom> فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
to think highliy of any one نسبت بکسی خوش بین بودن
to watch something مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
diathesis تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
allergy حساسیت نسبت به چیزی [پزشکی]
case sensitive حساس نسبت به بزرگ یاکوچک بودن حرف
To pin something on someone . چیزی را به کسی بستن (نسبت دادن )
ascription عمل نسبت دادن به چیزی اتصاف
indifference to any thing خون سردی یا بی علاقگی نسبت به چیزی
born-again دارای اعتقاد بازیافته نسبت به چیزی
case sensitive search جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
del credere ضمانت فروشنده حق العمل کار نسبت به معتبر بودن خریدار
sceptical شکاک
skeptics شکاک
doubters شکاک
doubter شکاک
acatalectic شکاک
sceptic شکاک
sceptics شکاک
skeptic شکاک
show me شکاک
sceptically شکاک
skeptic ادم شکاک دردین وعقایدمذهبی
defines 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
define 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defined 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
defining 1-ثبت دادن یک مقدار به متغیر. 2-نسبت دادن خصوصیات پردازنده یا داده به چیزی
attend درپی چیزی بودن
to be culpable for something مجرم به چیزی بودن
take on <idiom> بدنبال چیزی بودن
down on (someone) <idiom> از چیزی عصبانی بودن
sensitivities حساس بودن به چیزی
ushers طلیعه چیزی بودن
hankered ارزومند چیزی بودن
hankers ارزومند چیزی بودن
hanker ارزومند چیزی بودن
usher طلیعه چیزی بودن
ushered طلیعه چیزی بودن
To know something by heart. چیزی را حفظ بودن
to agree on something موافق بودن با چیزی
attends درپی چیزی بودن
side with <idiom> عاشق چیزی بودن
attending درپی چیزی بودن
sensitivity حساس بودن به چیزی
ushering طلیعه چیزی بودن
to be cross about something دلخور بودن از چیزی
tripling سه برابر چیزی بودن
to have something مالک چیزی بودن
to bein chase anything درتعقیب چیزی بودن
to have something at one's disposal دارای چیزی بودن
to have something دارای چیزی بودن
triple سه برابر چیزی بودن
to be on the outside در بیرون [چیزی] بودن
tripled سه برابر چیزی بودن
triples سه برابر چیزی بودن
to be nutty upon anything شیفته چیزی بودن
stand for علامت چیزی بودن
to be behind it پشت چیزی بودن
owns صاحب چیزی بودن
owning صاحب چیزی بودن
owned صاحب چیزی بودن
to have something at one's disposal صاحب چیزی بودن
own صاحب چیزی بودن
to have something صاحب چیزی بودن
to have something at one's disposal مالک چیزی بودن
to take care of somebody [something] مراقب کسی [چیزی] بودن
to be a dead duck بیهوده بودن [چیزی یا کسی]
To care for something . To be involved in something . درقید وبند چیزی بودن
take care of <idiom> مراقب چیزی یا کسی بودن
have dibs on <idiom> درخط استفاده از چیزی بودن
to look like the real thing مانند چیزی واقعی بودن
to be reliant on somebody [something] وابسته بودن به کسی [چیزی]
to rely on somebody [something] وابسته بودن به کسی [چیزی]
nibble at در قبول چیزی دودل بودن
To be crazy about someone (something). دیوانه کسی ( چیزی ) بودن
to be reliant on somebody [something] تابع بودن به کسی [چیزی]
to rely on somebody [something] تابع بودن به کسی [چیزی]
to depend on somebody [something] تابع بودن به کسی [چیزی]
to be dependent on somebody [something] تابع بودن به کسی [چیزی]
to depend on somebody [something] محتاج بودن به کسی [چیزی]
to be dependent on somebody [something] محتاج بودن به کسی [چیزی]
to be dependent on somebody [something] وابسته بودن به کسی [چیزی]
to depend on somebody [something] وابسته بودن به کسی [چیزی]
to be reliant on somebody [something] محتاج بودن به کسی [چیزی]
mark time <idiom> منتظر وقوع چیزی بودن
to look at the black side [about something] بدبین بودن [برای چیزی]
to think [of] [به] فکر [کسی یا چیزی] بودن
to rely on somebody [something] محتاج بودن به کسی [چیزی]
leverage نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
to feverishly look forward to something با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
beseeches درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
to be mad at somebody [something] از دست کسی [چیزی] عصبانی بودن
debunk توخالی بودن چیزی را نشان دادن
beseech درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
beseeched درجستجوی چیزی بودن التماس کردن
stick around تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
to be vigilant about something هوشیار [گوش بزنگ] بودن به چیزی
to look forward to something excitedly با پرشوری و هیجان منتظر چیزی بودن
liftjet توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
ustulation عمل بودن یا خشکاندن چیزی پیش ازساییدن
to be the obvious thing [for somebody or something] آشکار [بدیهی] بودن [برای کسی یا چیزی]
to be tied up in something دست کسی بند بودن [بخاطر چیزی]
subtend در زیر چیزی بسط یافتن شامل بودن
to lose sleep over something [someone] <idiom> بخاطر چیزی [کسی] نگران بودن ا [صطلاح روزمره]
to lose sleep over something [someone] <idiom> بخاطر چیزی [کسی] دلواپس بودن [صطلاح روزمره]
prorata برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable قابل نسبت دادن نسبت دادنی
forbidden fruits چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
underlain در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
underlies در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
forbidden fruit چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
underlie در زیر چیزی لایه قرار دادن زمینه جیزی بودن
to be exposed to a constant stream of something در معرض چیزی به طور مداوم بودن [بدون اینکه مستقیمآ به آن چیز توجه شود]
nationallism مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
feasability study مطالعه امکان اجرای چیزی مطالعه اقتصادی بودن امری
measure 1-یافتن اندازه یا کمیت چیزی . 2-از اندازه یا کمیت خاص بودن
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contains در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contain در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
correspond بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbers از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumber از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbering از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to mind مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
corresponded بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job <idiom> مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to stop somebody or something کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
reasonableness موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurks در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fits شایسته بودن برای مناسب بودن
fit شایسته بودن برای مناسب بودن
to look out اماده بودن گوش بزنگ بودن
lurking در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
validity of the credit معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
to be in a habit دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
belonged مال کسی بودن وابسته بودن
to be hard put to it درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
look out منتظر بودن گوش به زنگ بودن
belong مال کسی بودن وابسته بودن
To be on top of ones job . بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
fittest شایسته بودن برای مناسب بودن
lurk در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
belongs مال کسی بودن وابسته بودن
encloses احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclosing احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclose احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
replacing برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
queries پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
query پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
querying پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
push فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
queried پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifies تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
replaces برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replaced برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
via حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
replace برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
to esteem somebody or something [for something] قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
establish 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
correction صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
establishes 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishing 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
to pass by any thing از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
covets میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controls مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to hang over anything سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
control مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
covet میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controlling مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
coveting میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
rate ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciates بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciate بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
to regard somebody [something] as something کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
rates ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciating بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
extension طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
monitored رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com