Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
vehicle mass ratio
نسبت جرم نهایی رسانگر بعداز تمام شدن یا قطع سوخت به جرم اولیه ان
Other Matches
central refueling provisions
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
boost rocket
موتور راکت با سوخت جامد یامایع برای به حرکت دراوردن یک رسانگر
air/fuel ratio
نسبت هوا به سوخت
fuel air mixture ratio
نسبت مخلوط سوخت و هوا
best power mixture
نسبت متناسب مخلوط سوخت و هوا برای حصول حداکثرقدرت
turbofan
موتوری با میزان سوخت معین که تراست بیشتری نسبت توربوجت ایجاد میکند
best economy mixture
نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
wobble pump
پمپ دستی در کابین خلبان برای وارد ساختن فشار اولیه به سوخت قبل از استارت موتور پیستونی
primogeniture
حق فرزند ارشد ذکور نسبت به تمام ارث (در قدیم)
auto lean
مخلوط رقیق سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده اتوماتیک در کاربوراتور ثابت نگاهداشته میشود
state chicken
در رهگیری هوایی یعنی سوخت من در حال تمام شدن است بایستی برای تجدیدسوخت برگردم
auto rich
مخلوط غلیظ سوخت و هوا که نسبت ان توسط کنترل کننده مخلوط اتوماتیک درکاربوراتور ثابت نگهداشته میشود
margin propensity to consume
تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
burn out
تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
air metering force
نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter
مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant
سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
telic
نهایی دارای هدف نهایی
atomizer
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomisers
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charges
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomizers
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
charge
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
posterior
بعداز
post meridiem
بعداز فهر
postmeridiem
بعداز فهر
behind
بعداز دیرتراز
behinds
بعداز دیرتراز
Ideal City
[شهر موجود در نمونه اولیه و نقشه اولیه]
morning call
دیدنی بعداز فهر
post hostilities
بعداز خاتمه مخاصمات
lie in state
<idiom>
بعداز مرگ دیدن جسد
basic communication
گزارش یا مدرک اولیه مکاتبات اولیه
the next process is weaving
عمل یا مرحله بعداز بافتن است
fizzle out
<idiom>
خراب شدن بعداز شروع خوبی
lying in
دوران استراحت ونقاهت بعداز زایمان
vehicle
رسانگر
vehicles
رسانگر
backwash
اضطراب یااشفتگی بعداز انجام عملی عواقب
make up
<idiom>
دوباره دوست شدن بعداز مشاجره ودعوا
leverage
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
basic data
دادههای اولیه عناصر اولیه
liftjet
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
pad
سکوی پرتاب رسانگر
darting
رسانگر ایرودینامیکی پروازازاد
platform
رسانگر حامل گیرنده
platforms
رسانگر حامل گیرنده
darted
رسانگر ایرودینامیکی پروازازاد
dart
رسانگر ایرودینامیکی پروازازاد
pads
سکوی پرتاب رسانگر
restoration
احیا و مرمت فرش
[برای بازگرداندن فرش به حالت اولیه آن باید علاوه بر استفاده از مواد اولیه، از تجربه کافی نیز برخوردار بود.]
pick-me-up
<idiom>
بعداز ضعف وخستگی غذا ونوشیدنی خوردن دوباره زنده شدن
torch pot
[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
attributable
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
bus
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
bused
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
busing
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
busses
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
buses
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
bussing
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
bussed
رسانگر ناقل هواپیما بافزفیتهای ترابری مختلف
basic issue list
اقلام مندرج در فهرست توزیع اولیه اقلام بار مبنای اولیه اقلام شارژ انبار
retarding
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retards
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
retard
درخواست دیدبان برای عقب انداختن زمان پرتاب گلوله بعداز تیر روشن کننده
pitch altitude
زاویه بین محور طولی رسانگر و صفحه مرجع
aerospace vehicle
هر رسانگر کنترلی که قادر به پرواز در هوا و فضا باشد
director
هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
directors
هواپیمایی قادر به هدایت یک رسانگر بدون سرنشین یا یک موشک
ullage
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
tips
باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
nationallism
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
shuttle
رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
shuttled
رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
shuttles
رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
integral tank
تانک سوختی که پوسته رسانگر بخشی از دیواره ان را تشکیل میدهد
dogmatic marxism
مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
retrorocket
راکتی که برای مخالفت باحرکت رسانگر بطرف جلوروی ان نصب میشود
attitude motor
موتورهای راکت کوچک برای کنترل وضعیت رسانگر فضایی در حال حرکت
beta software
نرم افزاری که هنوز تمام آزمایش ها رویش تمام نشده و ممکن است هنوز مشکل داشته باشد
terminate
تمام شدن تمام کردن
terminates
تمام شدن تمام کردن
terminated
تمام شدن تمام کردن
abeam
یاتاقانهایی که تحت زاویه 09یا 072 درجه بطور عمود برمحور طولی رسانگر قرارگرفته اند
new deal
برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
semifinal
مربوط به دوره نیمه نهایی دوره نیمه نهایی
canard
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
canards
رسانگر ایرودینامیکی که دران سطوح فرامین افقی لازم برای کنترل و تنظیم حرکت حول محور عرضی درجلوی سطوح اصلی برا قراردارند
high limit
حد نهایی
terminal
نهایی
terminals
نهایی
finals
نهایی
ultimata
نهایی
conclusive
نهایی
definitive
نهایی
closing
نهایی
ultimate
نهایی
ultimatums
نهایی
final
نهایی
peremptory
نهایی
ultimatum
نهایی
privy
نهایی
definite
<adj.>
نهایی
adobe type manager
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
raster
سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
extreme range
برد نهایی
draft
نیمه نهایی
drafts
نیمه نهایی
extreme position
وضعیت نهایی
terminuses
ایستگاه نهایی
end user
کاربر نهایی
final drive
گرداننده نهایی
elevation stop
حد نهایی درجه
terminus
ایستگاه نهایی
differential cost
ارزش نهایی
drafted
نیمه نهایی
final
مسابقه نهایی
final judgement
حکم نهایی
final payment
پرداخت نهایی
final position
وضعیت نهایی
final report
گزارش نهایی
grail
هدف نهایی
final term
جمله نهایی
final value
ارزش نهایی
final velocity
سرعت نهایی
ultimate speed
سرعت نهایی
net result
نتیجه نهایی
final result
نتیجه نهایی
margin utility
مطلوبیت نهایی
final act
سند نهایی
final assembly
مونتاژ نهایی
final assembly
نصب نهایی
incremental cost
هزینه نهایی
final cut
برش نهایی
limiting value
ارزش نهایی
final destination
مقصد نهایی
final diameter
قطر نهایی
quarterfinal
یک چهارم نهایی
differential cost
هزینه نهایی
quarter-final
یک چهارم نهایی
quarter-finals
یک چهارم نهایی
armageddon
مبارزهء نهایی
semi finals
نیمه نهایی
quarter final
یک چهارم نهایی
last word
<idiom>
نظر نهایی
ultimate load
بار نهایی
ultimate strength
مقاومت نهایی
ultimate stress
تنش نهایی
ultimate stress limit
حد تنش نهایی
home stretch
مرحله نهایی
semi-final
نیمه نهایی
try-out
تمرین نهایی
try-outs
تمرین نهایی
semi-finals
نیمه نهایی
additional costs
[expenses]
هزینه نهایی
extra expenses
هزینه نهایی
incremental cost
هزینه نهایی
end product
محصول نهایی
end product
فراورده نهایی
ultimate analysis
تجزیه نهایی
second check
بررسی نهایی
ultimata
هدف نهایی
end strength
استعداد نهایی
finals
مسابقه نهایی
ultimatum
هدف نهایی
semifinal
نیمه نهایی
ultimatums
هدف نهایی
top speed
سرعت نهایی
end user
استفاده کننده نهایی
mechanicals
نتیجه نهایی تجسمی
no wind position
محل نهایی هواپیما
face formwork
قالب بندی نهایی
finalizes
بمرحله نهایی رساندن
marginal costing
هزینه یابی نهایی
finalised
بمرحله نهایی رساندن
endings
بخش نهایی چیزی
diminishing marginal utility
فایده نهایی نزولی
finales
اهنگ نهایی اخر
margine efficiency of capital
بازده نهایی سرمایه
finale
اهنگ نهایی اخر
draft report
گزارش نیمه نهایی
ending
بخش نهایی چیزی
margin land
حد نهایی بازده زمین
finalizing
بمرحله نهایی رساندن
decreasing marginal cost
هزینه نهایی نزولی
finalized
بمرحله نهایی رساندن
final measurement
اندازه گیری نهایی
backdoor
وسیله نهایی یا زیرجلی
final approach
مسیر نهایی فرود
finishing strokes
دست کاری نهایی
finalising
بمرحله نهایی رساندن
terminal repeater
تقویت کننده نهایی
World Series
مسابقات نهایی بیسبال
finalises
بمرحله نهایی رساندن
final invoice
صورت حساب نهایی
final heading
مسیر پرواز نهایی
final decision
رای قطعی و نهایی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com