Dictiornary-Farsi | نسبت حرکات موفقیت امیز | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (11 milliseconds)

English	Persian
percentage	نسبت حرکات موفقیت امیز
percentages	نسبت حرکات موفقیت امیز


Other Matches

connects	حرکت موفقیت امیز
ten strike	امر موفقیت امیز
connect	حرکت موفقیت امیز
lunes	حرکات جنون امیز
bighead	عقیده اغراق امیز شخص نسبت بخودش
double standard	قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
winning streak <idiom>	موفقیت پشت موفقیت
rat race	عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
leverage	نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan	توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law	جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet	توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
trickier	خدعه امیز مهارت امیز
incriminatory	تهمت امیز اتهام امیز
admonitory	نصیحت امیز توبیخ امیز
expostulatory	سرزنش امیز تعرض امیز
gratulant	تهنیت امیز تبریک امیز
antagonistic	خصومت امیز رقابت امیز
tricky	خدعه امیز مهارت امیز
trickiest	خدعه امیز مهارت امیز
suasive	ترغیب امیز تحریک امیز
prorata	برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable	قابل نسبت دادن نسبت دادنی
nationallism	مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
achievements	موفقیت
hit	موفقیت
hitting	موفقیت
achievement	موفقیت
success	موفقیت
hits	موفقیت
successes	موفقیت
prosperity	موفقیت
good speed	موفقیت
hitting	اصابت موفقیت
hit	اصابت موفقیت
hits	اصابت موفقیت
unsuccessfully	عدم موفقیت
pass muster <idiom>	آزمایش را با موفقیت
unsuccessful	عدم موفقیت
flying colors	موفقیت قطعی
grand slams	موفقیت کامل
failures	عدم موفقیت
failure	عدم موفقیت
miscarriage	عدم موفقیت
success ratio	بهر موفقیت
successful <adj.>	موفقیت آمیز
grand slam	موفقیت کامل
average	میانگین موفقیت
averaged	میانگین موفقیت
achievable	موفقیت پذیر
unsuccess	عدم موفقیت
abortiveness	عدم موفقیت
exploitation	استفاده از موفقیت
top flight	بالاترین موفقیت
averaging	میانگین موفقیت
averages	میانگین موفقیت
miscarriages	عدم موفقیت
He was drunk with success.	سرمست از موفقیت بود
lock up <idiom>	اطمینال کامل از موفقیت
win out <idiom>	موفقیت پس از کار سخت
oddson	محتمل به بردیا موفقیت
achieving	موفقیت در انجام کاری
achieve	کسب موفقیت کردن
achieves	موفقیت در انجام کاری
achieved	موفقیت در انجام کاری
achieve	موفقیت در انجام کاری
prospect [of something]	امید موفقیت [در چیزی]
movements	حرکات
fleshment	خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
to carry something to a successful issue	چیزی را با موفقیت به پایان رساندن
abort	عدم موفقیت درانجام ماموریت
he wished success to all	بهمه گفت موفقیت شماراخواستارم
caculated risk <idiom>	شانس زیاد برای موفقیت
bring off	به نتیجه موفقیت امیزی رسیدن
land on one's feet <idiom>	با موفقیت برشرایط سخت پیروزشدن
pumped	حرکات فریبنده
prescribed exercise	حرکات اجباری
movements	حرکات یکانها
eye movements	حرکات چشم
compulsory freestyle	حرکات اجباری
rings	حرکات دارحلقه
tactical movement	حرکات تاکتیکی
school figures	حرکات اسب
puerilism	حرکات کودکانه
air movements	حرکات هوایی
peristalsis	حرکات حلقوی
motion analysis	تحلیل حرکات
calisthenics	حرکات نرمشی
gestures	حرکات بیانگر
pump	حرکات فریبنده
voluntary exercise	حرکات اختیاری
pumps	حرکات فریبنده
compulsory	حرکات اجباری
retrograde movement	حرکات به عقب
eurythmics	تناسب حرکات
cadences	موزونی حرکات
cadence	موزونی حرکات
play marking	حرکات تهاجمی
optional	حرکات اختیاری
calisthenics	حرکات سوئدی
track record	آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
track records	آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
His triumph was very short- lived .	موفقیت اش بسیار کوتاه ( مدت ) بود
We made a long step toward success.	قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
get through <idiom>	کاری شاق را با موفقیت پشت سر نهادن
pass completion average	میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
you said it/you can say that again <idiom>	نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
road movement	حرکات روی جاده
maneuvering board	تابلوی حرکات ناوها
rapid eye movements	حرکات سریع چشم
piaffe	نمایش حرکات یورتمهای
music of the spheres	اهنگ حرکات افلاک
lip key	[دستگاه ثبت حرکات لب]
floor exercise	حرکات زمینی ژیمناستیک
lateral and sway bracing	حرکات جانبی و نوسانی
eurythmics	حرکات بدنی موزون
position of attention	حرکات و احترامات نظامی
eurhythmics	حرکات بدنی موزون
girlishness	حرکات یا حالات دخترانه
mass of maneuver	سنگینی حرکات یکان
compound attack	حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
appeasement gestures	حرکات صلح جویانه
air register	تنظیم حرکات هوایی
air movement section	قسمت حرکات هوایی
aerobatic	حرکات آکروباتی با هواپیما
notations	ثبت حرکات شطرنج
adiadokinesis	زوال حرکات تناوبی
transposition	تبدیل حرکات شطرنج
gestural	متضمن حرکات واشارات
disport	حرکات نشاط انگیزکردن
disported	حرکات نشاط انگیزکردن
composite attack	حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
surges	حرکات افقی اب دریا
surged	حرکات افقی اب دریا
surge	حرکات افقی اب دریا
notation	ثبت حرکات شطرنج
by-play	حرکات یا مکالمات فرعی
circulation control	مدار کنترل حرکات
disports	حرکات نشاط انگیزکردن
disporting	حرکات نشاط انگیزکردن
With a long face .	با لب ؟ لوچه آویزان ( اشاره به ناکامی وعدم موفقیت )
by the skin of one's teeth <idiom>	بزور [با زحمت] کاری را با موفقیت انجام دادن
chase	تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
if it works	اگر این کار با موفقیت انجام شود
chasing	تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
chases	تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
chased	تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
theatrical gestures	حرکات واداهایی که در خورتماشاخانه باشد
figure skate	اسکیت با انجام حرکات مختلف
tics	حرکات غیر ارادی اندامها
air control ship	ناو کنترل حرکات هوایی
cardiography	ثبت حرکات وضربان قلب
pattern	گامها و حرکات دو اسکیت بازبا هم
patterns	گامها و حرکات دو اسکیت بازبا هم
combatdrill	تمرین حرکات و ارایشهای رزمی
kinesiology	تشریح حرکات بدنی انسان
screwing	حرکات دورانی یخهای دریایی
by-play	حرکات یا مکالمات کنار صحنه
lip-reads	کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip-read	کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip read	کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
tic	حرکات غیر ارادی اندامها
rest on one's laurels <idiom>	خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
land office business	کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
score	گرم کردن اسب ثبت حرکات
free skating	قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
lipreading	فهم کلمات از راه حرکات لب لب خوانی
degree of difficulty	درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
figurine algebraic notation	ثبت جبری و شکلی حرکات شطرنج
movement control	کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
progressive attack	پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
scores	گرم کردن اسب ثبت حرکات
pinning combination	مجموع حرکات منجر به ضربه فنی
paragraph three	هرکدام از حرکات روی یک پاتوام با چرخش
scored	گرم کردن اسب ثبت حرکات
myocardiograph	اسبابی که حرکات قلب راترسیم میکند
algebriac notation	ثبت حرکات شطرنج با استفاده نمادهای جبری
entrucking table	جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
flag days	روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
streak	یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaked	یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
pnemograph	الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
stop hit	ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
streaks	یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaking	یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
lindy	رقص دارای حرکات سریع وجهشهای مداوم
psychomotor	ناشی از حرکات عضلانی دراثر عمل فکری
lap money	جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
beau geste	حرکات لطیف وزیبا در هنگام سخن گفتن ژست
regulating station	پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
kymograph	دستگاه ثبت نوسانات یا حرکات موجی مانند نبض
dressage	حرکات زیبا و شیرین کاری اسبهای تربیت شده
escapement	تنظیم ابتدایی حرکات عمودی یک ورق کاغذ در چاپگر
combination shot	ضربه مرکب با یک سری حرکات گوی تا به کیسه بیافتد
When we get this project off the ground we can relax.	وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion.	آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
dummy	دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
dummies	دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
calibrate	تنظیم یک صفحه نمایش یا joystick تا به سیگنالها حرکات درست پاسخ دهد
calibrates	تنظیم یک صفحه نمایش یا joystick تا به سیگنالها حرکات درست پاسخ دهد