Dictiornary-Farsi | نسبت مدول الاستیسیته ارماتور به مدول الاستیسیته بتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
moduler ratio	نسبت مدول الاستیسیته ارماتور به مدول الاستیسیته بتن


Other Matches

modulus of elasticity	مدول الاستیسیته
young's modulus	مدول الاستیسیته
elasticity	الاستیسیته
magnetostriction	الاستیسیته مغناطیسی
elasticity	قوه ارتجاع الاستیسیته
elastic limit tensile strength	دستگاه اندازه گیری الاستیسیته ارتجاع سنج
module	مدول
modules	مدول
modulus	مدول
hook's law	تغییر شکل یک جسم الاستیک در دامنه الاستیسیته با تنش وارده متناسب است
torsion modulus	مدول پیچش
fineness modulus	مدول ریزی
modulus of rupture	مدول گسیختگی
young's modulus	مدول یانگ
modulus of elasticity	مدول نوانی
fly cutter	فرز مدول
modulus of torsion	مدول پیچشی
torsional modulus	مدول پیچشی
shear modulus	مدول برشی
module	مدول [جبر] [ریاضی]
fineness modulus	مدول ریزی و نرمی
fineness modulus	مدول نرمی و ریزی
modular range	دامنه تغییرات مدول
adjustable proportional module	نیمه مدول نسبی با سقف تنظیم شونده
reentry vehicle	مدول یا قسمتی از سفینه فضایی که مجددا بایستی ازجو عبور کند تا به زمین برسد
reinforcement	ارماتور
armature	ارماتور
longitudinal reinforcement	ارماتور طولی
binding reiforcement	ارماتور دورپیچی
continuous reinforcecement	ارماتور ممتد
transverse reinforcement	ارماتور عرضی
suspension reinforcement	ارماتور معلق
mesh reinforcement	ارماتور مشبک فلزی
plain concrete	بتن بدون ارماتور
reinforced grillage	ارماتور مشبک فلزی
uncurtailed bars	ارماتور بدون تقلیل مقطع
orthogonal mesh reinforcement	شبکه ارماتور عمود برهم
concrete steel	سلاح یا میله فولادی بتن ارماتور
leverage	نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan	توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law	جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet	توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
prorata	برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable	قابل نسبت دادن نسبت دادنی
nationallism	مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
rate	نسبت
proportion	نسبت
format	نسبت
formats	نسبت
ratio	نسبت
in connexion with	نسبت به
t ratio	نسبت تی
in regard of	نسبت به
proportions	نسبت
in proprotion to	نسبت به
respect	نسبت
respects	نسبت
as compared to	نسبت به
apropos of	نسبت به
the rat of to	نسبت دو به سه
relational	نسبت
proportional	به نسبت
ratios	نسبت
bearing	نسبت
in the ratio of	به نسبت
in relation to	نسبت به
to	تا نسبت به
towards	نسبت به
uncross	نسبت
than	نسبت به
relation	نسبت
in respect of	نسبت به
rapport	نسبت
kinship	نسبت
In the ration lf one to ten .	به نسبت یک به ده
cognation	نسبت
in regard to	نسبت به
quotients	نسبت
quotient	نسبت
in respect of	به نسبت
In what proportion ?	به چه نسبت ؟
with respect to	نسبت به
rates	نسبت
cost benefit ratio	نسبت فایده
ionic ratio	نسبت یونی
recycle ratio	نسبت بازگردانی
inverse ratio or proportion	نسبت معکوس
inverse ratio	نسبت معکوس
transformer ratio	نسبت مبدل
feedback ratio	نسبت پس خوراند
contact ratio	نسبت تماس
correlation ratio	نسبت همبستگی
control ratio	نسبت فرمان
feedback ratio	نسبت فیدبک
magnetogyric ratio	نسبت ژیرومغناطیس
reduction ratio	نسبت کاهش
image ratio	نسبت تصویر
distribution ratio	نسبت توزیع
relativization	نسبت دادن
roundness	نسبت گردی
impedance ratio	نسبت امپدانس
us	نسبت بما
toward	بطرف نسبت به
recycling ratio	نسبت بازگردانی
visibility	نسبت دید
liquidity ratio	نسبت نقدینگی
current ratio	نسبت جاری
deposit ratio	نسبت سپرده
error ratio	نسبت خطا
lay to	نسبت دادن به
affine	نسبت ازدواجی
abundance	نسبت فراوانی
imputable	نسبت دادنی
saving ratio	نسبت پس انداز
he is faithful to me	نسبت به من باوفاست
porosity	نسبت روزنه ها
in d. of	با بی اعتنایی نسبت به
glide ratio	نسبت سریدن
price ratio	نسبت قیمت
progenitorship	نسبت جدی
progressive ratio	نسبت تصاعدی
bypass ratio	نسبت کنارگذاری
nines complement	متمم نسبت به 9
gyromagnetic ratio	نسبت ژیرومغناطیسی
ascribable	نسبت دادنی
aspect ratio	نسبت صفحه
one's complement	متمم نسبت به یک
bear on	نسبت داشتن
operating ratio	نسبت عملیاتی
cash ratio	نسبت نقدینگی
mole ratio	نسبت مولی
assion	نسبت دادن
aspect ratio	نسبت دید
aspect ratio	نسبت تصویر
affine	نسبت سلبی
advalorem	به نسبت قیمت
fineness ratio	نسبت فرافت
proximity of blood	قرابت نسبت
impluse ratio	نسبت ایمپولز
ratio detector	اشکارساز نسبت
concentration ratio	نسبت تمرکز
impluse ratio	نسبت ضربه
imputation	نسبت دادن
mobility ratio	نسبت تحرک
baud rate	نسبت باود
compression ratio	نسبت تراکم
factor proportion	نسبت عوامل
hit ratio	نسبت اصابت
prorenata	نسبت موافق
activity ratio	نسبت فعالیت
oxygen ration	نسبت اکسیژن
acidity coefficient	نسبت اکسیژن
abundance ratio	نسبت فراوانی
absorption ratio	نسبت جذب
ratio of transformer	نسبت مبدل
scale down	به نسبت ثابت
imputed	نسبت دادن
impute	نسبت دادن
there is nothing wanting	چیزی کم نسبت
attribute	نسبت دادن
percentage	نسبت یا درصد
percentages	نسبت یا درصد
favouritism	مساعدت نسبت به
attribution	نسبت دادن
regarded	باره نسبت
regards	باره نسبت
ten's complement	متمم نسبت به 01
into	نسبت به مقارن
imputing	نسبت دادن
imputes	نسبت دادن
to behave toward	رفتارکردن نسبت به
to do by	رفتارکردن نسبت به
weight ratio	نسبت وزن
ascribed	نسبت دادن
ascribe	نسبت دادن
two's complement	متمم نسبت به دو
to put down	نسبت دادن
blood	نسبت خویشاوندی
transmissivity	نسبت فرافرستی
velocity ratio	نسبت سرعت
viscosity ratio	نسبت گرانروی
water cement ratio	نسبت اب و سیمان
transformation ratio	نسبت تبدیل
ascribing	نسبت دادن
voltage ratio	نسبت ولتاژ
void ratio	نسبت منفذها
ascribes	نسبت دادن
correspondingly	بهمان نسبت
stress ratio	نسبت تنش
regard	باره نسبت
attributing	نسبت دادن
self relative	نسبت بخود
connexions	بستگی نسبت
crediting	نسبت دادن
sensitivity ratio	نسبت حساسیت
credited	نسبت دادن
attributes	نسبت دادن
credit	نسبت دادن
rates	اندازه نسبت
rate	اندازه نسبت