English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (10 milliseconds)
English Persian
inverse ratio or proportion نسبت معکوس
inverse ratio نسبت معکوس
Search result with all words
invert قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverting قلب عبارت معکوس کردن نسبت
inverts قلب عبارت معکوس کردن نسبت
Other Matches
leverage نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
attributable قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata برحسب نسبت معین بهمان نسبت
nationallism مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
converse معکوس
reversion معکوس
reverse معکوس
conversely معکوس
converse :معکوس
reversed معکوس
reversals معکوس
counter معکوس
converting معکوس
converted معکوس
contrary معکوس
convert معکوس
reversible معکوس
converts معکوس
inverse معکوس
negative معکوس
countering معکوس
countered معکوس
reversal معکوس
conversing :معکوس
conversing معکوس
obverse معکوس
vice versa معکوس
reciprocal معکوس
upside down معکوس
converses معکوس
converses :معکوس
reverses معکوس
conversed :معکوس
conversed معکوس
negatives معکوس
reversing معکوس
back conductance برقرسانایی معکوس
back resistance مقاومت معکوس
back formation اشتقاق معکوس
back splice پیوند معکوس
reverse thrust تراست معکوس
inverse واژگونه معکوس
reverse gears دنده معکوس
feedback تزویج معکوس
opposite روبرو معکوس
opposites روبرو معکوس
reversed معکوس کردن
reverses معکوس کننده
reverses معکوس کردن
reversing معکوس کننده
reversing معکوس کردن
mirroring معکوس نمودن
reverse slope شیب معکوس
reverse speed سرعت معکوس
reverse video ویدئوی معکوس
set back معکوس پس زدن
reversed معکوس کننده
reverse معکوس کردن
reverse معکوس کننده
retroaction عمل معکوس
reversal film فیلم معکوس
reversal process جریان معکوس
reverse bias پیشقدر معکوس
reverse bias تغذیه معکوس
reverse control کنترل معکوس
reverse current جریان معکوس
reverse osmosis اسمز معکوس
reverse pitch گام معکوس
reverse polarity پلاریته معکوس
switcheroo عمل معکوس
inverted opening گشایش معکوس
negative caster گردش معکوس
negative correlation همبستگی معکوس
negative relation رابطه معکوس
obcordate قلبی معکوس
obversion استنتاج معکوس
inverted file فایل معکوس
dis- معکوس کردن
inverse feedback واخوراند معکوس
back-up معکوس ریختن
back up معکوس ریختن
reversion معکوس کردن
inverted structure ساختار معکوس
invert suger قند معکوس
inverter معکوس کننده
invert matrix ماتریس معکوس
lateral inversion معکوس جانبی
inverse voltage ولتاژ معکوس
inverse relationship ارتباط معکوس
draw back کشیدن معکوس
inverse function تابع معکوس
reciprocal معکوس دوجانبه
reciprocal متقابل معکوس
backset معکوس وارونه
invertible معکوس شدنی
conversely بطور معکوس
indian in reverse هندی معکوس
countdown شمارش معکوس
reverse gear دنده معکوس
countdowns شمارش معکوس
reversed battery plate صفحه باتری معکوس
complemented معکوس یک عدد دودویی
complementing معکوس یک عدد دودویی
shift the rudder معکوس کردن سکان
complements معکوس یک عدد دودویی
inverse electrode current جریان الکتردی معکوس
inverting circuit مدار معکوس کننده
complement معکوس یک عدد دودویی
retrogress ترقی معکوس کردن
What invert sugar قند معکوس چیست
reverse video صفحه نمایش معکوس
retrogressed ترقی معکوس کردن
retrogresses ترقی معکوس کردن
initial inverse voltage ولتاژ معکوس نخستین
retrogressing ترقی معکوس کردن
backfiring نتیجه معکوس گرفتن
inverse function تابع معکوس [ریاضی]
inverse تابع معکوس [ریاضی]
backfires نتیجه معکوس گرفتن
backfired نتیجه معکوس گرفتن
backfire نتیجه معکوس گرفتن
reverse current circuit breaker مدارشکن جریان معکوس
inverted file فایل معکوس شده
king's indian in reverse هندی شاه معکوس
de- معکوس عمل کردن
couple back معکوس تزویج شدن
reverse flow regin ناحیه جریان معکوس
retroact عمل معکوس کردن
double quartan fever نوبه ربع معکوس
obvert نتیجه معکوس گرفتن از
one's complement معکوس یک عدد دودویی
back turns of armature سیمپیچی معکوس ارمیچر
back titration تیتر کردن معکوس
inverse current جریان ولتاژ معکوس
high back resistance diode دیود با مقاومت معکوس زیاد
back scattering پخش معکوس امواج رادیویی
back azimuth method گرای معکوس در اخراج اشعه
back scattering توزیع معکوس امواج رادیویی
high back resistance diode دیود با مفاومت معکوس بالا
reverse polish notation نشان گذاری لهستانی معکوس
reversion برگرداندن شیب معکوس دادن
backtracking عمل پیمایش معکوس یک لیست
peak inverse anode voltage اوج ولتاژ اندی معکوس
converted معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
convert معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converts معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
converting معکوس کردن بکیش دیگری اوردن
to invert a fraction برخهای را برگرداندن کسری را معکوس کردن
count down از بالا به پایین شمردن شمارش معکوس
reversed rolling moment گشتاور ناشی از کنترل معکوس در صفحه غلتش
aerodynamic blockage thrust reverser وسیلهای برای معکوس کردن نیروی جلوبر
roll reversal حالتی که سبب معکوس شدن کنترل میگردد
aerofoil type offtake regulator دهانه ابگیر خودکار با جریان معکوس به فرم ائرودینامیک
reversible propeller ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
NOT function تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
mesfet دستگاه فعال اصلی که مدارهای مجتمع ارسنیک گالیم به منظورتقویت جریان و معکوس نمودن ان بکار می رودEffect SemiconductorField etal
gates دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
gate دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است
in regard of نسبت به
in regard to نسبت به
in relation to نسبت به
format نسبت
formats نسبت
ratio نسبت
in proprotion to نسبت به
ratios نسبت
in respect of به نسبت
cognation نسبت
in the ratio of به نسبت
kinship نسبت
proportional به نسبت
relational نسبت
as compared to نسبت به
apropos of نسبت به
in respect of نسبت به
in connexion with نسبت به
with respect to نسبت به
respects نسبت
respect نسبت
t ratio نسبت تی
rapport نسبت
to تا نسبت به
the rat of to نسبت دو به سه
relation نسبت
than نسبت به
In what proportion ? به چه نسبت ؟
In the ration lf one to ten . به نسبت یک به ده
uncross نسبت
rates نسبت
quotients نسبت
proportions نسبت
bearing نسبت
towards نسبت به
proportion نسبت
quotient نسبت
rate نسبت
backward read یک نوع مشخصه موجود دربعضی از سیستمهای نوارمغناطیسی که در ان واحدهای نوار مغناطیسی باحرکت در جهت معکوس می توانند داده ها را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com