Dictiornary-Farsi | نسبت واگرایی نازل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
nozzle expasion ratio	نسبت واگرایی نازل


Other Matches

nozzle contraction	نسبت همگرایی نازل
divergences	واگرایی
divergence	واگرایی
divergence	واگرایی [ریاضی]
nozzles	نازل
nozzle	نازل
exhaust nozzle	نازل خروجی
reduced price	بهای نازل
secondary nozzle	نازل ثانویه
de leval nozzle	نازل همگرا
at a low price	بقیمت نازل
nozzle throat	گلوگاه نازل
nozzle diaphragm	دیافراگم نازل
nozzle efficiency	راندمان نازل
nozzle efficiency	کارایی نازل
leverage	نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law	جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan	توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
main nozzle	شیپوره یا نازل اصلی
injector nozzle	نازل سوخت پاش
nozzle tester	دستگاه ازمایش نازل
burner nozzle	نازل سوخت پاش
supersonic nozzle	نازل مافوق صوت
liftjet	توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
plummet	نازل شدن سرنگون وارافتادن
plummeted	نازل شدن سرنگون وارافتادن
plummeting	نازل شدن سرنگون وارافتادن
plummets	نازل شدن سرنگون وارافتادن
con di nozzle	نازل موتورجت با مقطع همگرا
prorata	برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable	قابل نسبت دادن نسبت دادنی
nationallism	مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
omni axial nozzle	نازل موتور راکت که میتوانددر دامنه تعیین شده درراستاهای مختلف تنظیم شود
jetevator	فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
variable area nozzle	نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
apropos of	نسبت به
proportional	به نسبت
in connexion with	نسبت به
in relation to	نسبت به
in the ratio of	به نسبت
in respect of	نسبت به
in proprotion to	نسبت به
in respect of	به نسبت
in regard to	نسبت به
as compared to	نسبت به
respect	نسبت
ratio	نسبت
cognation	نسبت
formats	نسبت
respects	نسبت
in regard of	نسبت به
proportion	نسبت
ratios	نسبت
proportions	نسبت
format	نسبت
with respect to	نسبت به
than	نسبت به
quotients	نسبت
quotient	نسبت
rate	نسبت
to	تا نسبت به
t ratio	نسبت تی
the rat of to	نسبت دو به سه
uncross	نسبت
relation	نسبت
rates	نسبت
In what proportion ?	به چه نسبت ؟
relational	نسبت
kinship	نسبت
towards	نسبت به
rapport	نسبت
bearing	نسبت
In the ration lf one to ten .	به نسبت یک به ده
bear on	نسبت داشتن
to behave toward	رفتارکردن نسبت به
to put down	نسبت دادن
transformation ratio	نسبت تبدیل
baud rate	نسبت باود
selection ratio	نسبت گزینش
self relative	نسبت بخود
there is nothing wanting	چیزی کم نسبت
shunt ratio	نسبت شنت
settlement ratio	نسبت نشست
bypass ratio	نسبت کنارگذاری
stress ratio	نسبت تنش
sensitivity ratio	نسبت حساسیت
ten's complement	متمم نسبت به 01
strength ratio	نسبت استحکام
transmissivity	نسبت فرافرستی
assion	نسبت دادن
absorption ratio	نسبت جذب
imputable	نسبت دادنی
velocity ratio	نسبت سرعت
viscosity ratio	نسبت گرانروی
void ratio	نسبت منفذها
voltage ratio	نسبت ولتاژ
water cement ratio	نسبت اب و سیمان
weight ratio	نسبت وزن
aspect ratio	نسبت تصویر
abundance ratio	نسبت فراوانی
acidity coefficient	نسبت اکسیژن
aspect ratio	نسبت دید
aspect ratio	نسبت صفحه
ascribable	نسبت دادنی
to do by	رفتارکردن نسبت به
two's complement	متمم نسبت به دو
affine	نسبت ازدواجی
affine	نسبت سلبی
advalorem	به نسبت قیمت
activity ratio	نسبت فعالیت
oxygen ration	نسبت اکسیژن
inverse ratio	نسبت معکوس
hit ratio	نسبت اصابت
he is faithful to me	نسبت به من باوفاست
gyromagnetic ratio	نسبت ژیرومغناطیسی
glide ratio	نسبت سریدن
fineness ratio	نسبت فرافت
feedback ratio	نسبت پس خوراند
feedback ratio	نسبت فیدبک
factor proportion	نسبت عوامل
liquidity ratio	نسبت نقدینگی
one's complement	متمم نسبت به یک
error ratio	نسبت خطا
image ratio	نسبت تصویر
inverse ratio or proportion	نسبت معکوس
ionic ratio	نسبت یونی
lay to	نسبت دادن به
magnetogyric ratio	نسبت ژیرومغناطیس
mobility ratio	نسبت تحرک
mole ratio	نسبت مولی
nines complement	متمم نسبت به 9
in d. of	با بی اعتنایی نسبت به
impluse ratio	نسبت ایمپولز
impluse ratio	نسبت ضربه
imputation	نسبت دادن
impedance ratio	نسبت امپدانس
distribution ratio	نسبت توزیع
deposit ratio	نسبت سپرده
contact ratio	نسبت تماس
concentration ratio	نسبت تمرکز
transformer ratio	نسبت مبدل
recycle ratio	نسبت بازگردانی
recycling ratio	نسبت بازگردانی
compression ratio	نسبت تراکم
reduction ratio	نسبت کاهش
cash ratio	نسبت نقدینگی
relativization	نسبت دادن
roundness	نسبت گردی
saving ratio	نسبت پس انداز
scale down	به نسبت ثابت
ratio of transformer	نسبت مبدل
ratio detector	اشکارساز نسبت
operating ratio	نسبت عملیاتی
current ratio	نسبت جاری
cost benefit ratio	نسبت فایده
correlation ratio	نسبت همبستگی
control ratio	نسبت فرمان
porosity	نسبت روزنه ها
price ratio	نسبت قیمت
progenitorship	نسبت جدی
progressive ratio	نسبت تصاعدی
prorenata	نسبت موافق
proximity of blood	قرابت نسبت
scalling factor	نسبت اشل
relationships	وابستگی نسبت
attributing	نسبت دادن
regards	باره نسبت
favouritism	مساعدت نسبت به
regarded	باره نسبت
regard	باره نسبت
ascribe	نسبت دادن
ascribed	نسبت دادن
into	نسبت به مقارن
imputing	نسبت دادن
connection	بستگی نسبت
percentages	نسبت یا درصد
percentage	نسبت یا درصد
credit	نسبت دادن
relationship	وابستگی نسبت
correspondingly	بهمان نسبت
attribute	نسبت دادن
blood	نسبت خویشاوندی
connexions	بستگی نسبت
rate	اندازه نسبت
attribution	نسبت دادن
toward	بطرف نسبت به
us	نسبت بما
attributes	نسبت دادن
abundance	نسبت فراوانی
ascribing	نسبت دادن
visibility	نسبت دید
credited	نسبت دادن
rates	اندازه نسبت
imputed	نسبت دادن
credits	نسبت دادن
impute	نسبت دادن
imputes	نسبت دادن
ascribes	نسبت دادن
relation	رابطه نسبت
crediting	نسبت دادن

nozzle expasion ratio

نسبت واگرایی نازل