Dictiornary-Farsi | نسبت یونی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
ionic ratio	نسبت یونی


Other Matches

leverage	نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan	توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law	جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet	توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
prorata	برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable	قابل نسبت دادن نسبت دادنی
ionic	یونی
ionic bond	پیوند یونی
ion sheath	پوسته یونی
ion implantation	کاشت یونی
ionic character	خصلت یونی
ionic chromatography	کروماتوگرافی یونی
ionic compound	ترکیب یونی
ion rocket	راکت یونی
ionic conduction	رسانایی یونی
ionic conduction	هدایت یونی
ionic heated cathode	کاتد یونی
ionic radius	شعاع یونی
ionic polymerization	بسپارش یونی
ionic mobility	تحرک یونی
ionic lattice	شبکه یونی
ionic current	جریان یونی
ionic dissociation	تفکیک یونی
ionic crystal	بلور یونی
uniselector	یونی سلکتور
ionization current	جریان یونی
ionic ray	شعاع یونی
ionic semiconductor	نیمرسانای یونی
ionic strength	قدرت یونی
ion beam	اشعه یونی
ion beam	باریکه یونی
limiting ionic conductance	رسانایی یونی حد
ion engine	موتور یونی
ionic propelsion	موتور یونی
ion exchange	تبادل یونی
limiting ionic mobility	تحرک یونی حد
ionic ray	پرتو یونی
ion flow	جریان یونی
partial ionioc character	خصلت جزیی یونی
ionic polyrizability	قطبش پذیری یونی
radical ion polymerization	بسپارش یونی رادیکال
coussinet	[بالشتکی در سر ستون یونی]
density of an ion beam	چگالی اشعه یونی
Bassae Order	[معماری یونی یونان]
Asiatic base	پایه یونی [آسیایی]
interionic attraction	جاذبه بین یونی
ionic centrifuge	شتاب دهنده یونی
ion exchange chromatography	کروماتوگرافی تبادل یونی
ion plating	روکش کاری یونی
ion exchange resin	رزین تبادل یونی
ion product constant	ثابت حاصلضرب یونی
nationallism	مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
cathetus	[محور چشم حلزونی یونی]
angular capital	[نوعی سرستون چهار ضلعی یونی]
Daphnis of Miletus	[معمار مقبره های یونی آپولو]
double base diode	دیود- بیس دوبل ترانزیستور یونی- جانکشن
angle-volute	[طومار پیچیده شده در گوشه سرستون یونی و کرنتی]
cation	یونی با بار مثبت که در جهت اسمی جریان حرکت میکند
Ionic Order	[معماری یونی یا سبک بالشی از سبک های معماری کلاسیک در یونان و رم]
ratio	نسبت
formats	نسبت
format	نسبت
cognation	نسبت
respect	نسبت
respects	نسبت
in connexion with	نسبت به
relational	نسبت
proportion	نسبت
proportions	نسبت
as compared to	نسبت به
in proprotion to	نسبت به
in regard of	نسبت به
in relation to	نسبت به
proportional	به نسبت
in respect of	به نسبت
in respect of	نسبت به
in the ratio of	به نسبت
apropos of	نسبت به
ratios	نسبت
kinship	نسبت
rapport	نسبت
the rat of to	نسبت دو به سه
In the ration lf one to ten .	به نسبت یک به ده
rates	نسبت
than	نسبت به
quotients	نسبت
rate	نسبت
quotient	نسبت
in regard to	نسبت به
In what proportion ?	به چه نسبت ؟
towards	نسبت به
t ratio	نسبت تی
with respect to	نسبت به
to	تا نسبت به
bearing	نسبت
relation	نسبت
uncross	نسبت
assion	نسبت دادن
ascribable	نسبت دادنی
affine	نسبت سلبی
regards	باره نسبت
aspect ratio	نسبت صفحه
aspect ratio	نسبت تصویر
aspect ratio	نسبت دید
attribution	نسبت دادن
weight ratio	نسبت وزن
abundance ratio	نسبت فراوانی
absorption ratio	نسبت جذب
two's complement	متمم نسبت به دو
correlation ratio	نسبت همبستگی
lay to	نسبت دادن به
transmissivity	نسبت فرافرستی
transformation ratio	نسبت تبدیل
liquidity ratio	نسبت نقدینگی
acidity coefficient	نسبت اکسیژن
oxygen ration	نسبت اکسیژن
percentages	نسبت یا درصد
water cement ratio	نسبت اب و سیمان
voltage ratio	نسبت ولتاژ
void ratio	نسبت منفذها
viscosity ratio	نسبت گرانروی
velocity ratio	نسبت سرعت
affine	نسبت ازدواجی
advalorem	به نسبت قیمت
percentage	نسبت یا درصد
activity ratio	نسبت فعالیت
abundance	نسبت فراوانی
regarded	باره نسبت
distribution ratio	نسبت توزیع
he is faithful to me	نسبت به من باوفاست
image ratio	نسبت تصویر
impedance ratio	نسبت امپدانس
cost benefit ratio	نسبت فایده
control ratio	نسبت فرمان
imputable	نسبت دادنی
imputation	نسبت دادن
contact ratio	نسبت تماس
gyromagnetic ratio	نسبت ژیرومغناطیسی
current ratio	نسبت جاری
error ratio	نسبت خطا
factor proportion	نسبت عوامل
feedback ratio	نسبت فیدبک
deposit ratio	نسبت سپرده
feedback ratio	نسبت پس خوراند
fineness ratio	نسبت فرافت
glide ratio	نسبت سریدن
impluse ratio	نسبت ضربه
concentration ratio	نسبت تمرکز
bypass ratio	نسبت کنارگذاری
rates	اندازه نسبت
credit	نسبت دادن
credited	نسبت دادن
crediting	نسبت دادن
credits	نسبت دادن
relation	رابطه نسبت
bear on	نسبت داشتن
regard	باره نسبت
hit ratio	نسبت اصابت
rate	اندازه نسبت
impluse ratio	نسبت ایمپولز
compression ratio	نسبت تراکم
in d. of	با بی اعتنایی نسبت به
connection	بستگی نسبت
connexions	بستگی نسبت
cash ratio	نسبت نقدینگی
inverse ratio or proportion	نسبت معکوس
inverse ratio	نسبت معکوس
baud rate	نسبت باود
sensitivity ratio	نسبت حساسیت
blood	نسبت خویشاوندی
transformer ratio	نسبت مبدل
strength ratio	نسبت استحکام
stress ratio	نسبت تنش
recycle ratio	نسبت بازگردانی
recycling ratio	نسبت بازگردانی
ten's complement	متمم نسبت به 01
shunt ratio	نسبت شنت
there is nothing wanting	چیزی کم نسبت
reduction ratio	نسبت کاهش
selection ratio	نسبت گزینش
progressive ratio	نسبت تصاعدی
attribute	نسبت دادن
scale down	به نسبت ثابت
ratio of transformer	نسبت مبدل
scalling factor	نسبت اشل
favouritism	مساعدت نسبت به
roundness	نسبت گردی
self relative	نسبت بخود
settlement ratio	نسبت نشست
ratio detector	اشکارساز نسبت
ascribing	نسبت دادن
proximity of blood	قرابت نسبت
ascribes	نسبت دادن
relationship	وابستگی نسبت
relationships	وابستگی نسبت
prorenata	نسبت موافق
ascribed	نسبت دادن
ascribe	نسبت دادن
progenitorship	نسبت جدی
us	نسبت بما