English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 188 (9 milliseconds)
English Persian
light breeze نسیم ملایم
Other Matches
breezed نسیم
light air نسیم
breath نسیم
aired نسیم
wafta نسیم
guff نسیم
breeze نسیم
flatus نسیم
breaths نسیم
breezes نسیم
breezing نسیم
airs نسیم
airflow نسیم
air نسیم
breathy درمعرض نسیم
breezy نسیم دار
sea breeze نسیم دریا
sea breezes نسیم دریا
breezily نسیم وار
seebreeze نسیم دریایی
northeaster نسیم شمال شرقی
wafting روی هوایا اب شناور ساختن وزش نسیم
wafts روی هوایا اب شناور ساختن وزش نسیم
waft روی هوایا اب شناور ساختن وزش نسیم
wafted روی هوایا اب شناور ساختن وزش نسیم
dolce ملایم
lambent ملایم
good-natured ملایم
lamblkin ملایم
good tempered ملایم
fair spoken ملایم
gentle ملایم
emolliate ملایم
gentler ملایم
temperate ملایم
gentlest ملایم
good natured ملایم
sedated ملایم
blander ملایم
bland ملایم
moderating ملایم
moderates ملایم
moderated ملایم
moderate ملایم
sedating ملایم
sedates ملایم
sedate ملایم
clement ملایم
softest ملایم
softer ملایم
soft ملایم
debonnaire ملایم
blandest ملایم
restrained ملایم
equable ملایم
lenis ملایم
meek ملایم
mildest ملایم
lenitive ملایم
mild ملایم
smoothed ملایم
sottovoce ملایم
smoothe ملایم
agreeable ملایم
selfpossessed ملایم
mild flavoured ملایم
breezy ملایم
milder ملایم
smooths ملایم
smoothest ملایم
smooth <adj.> ملایم
good-tempered ملایم
easy ملایم
soft <adj.> ملایم
lentamente ملایم
easiest ملایم
easier ملایم
benignly ملایم
self-possessed ملایم
pigeon livered ملایم
smooth ملایم
benign ملایم
temperate climate اقلیم ملایم
to tone down ملایم کردن
cooling off ملایم شدن
benedict خوشحال ملایم
to tone down ملایم شدن
peanoforte اهنگ ملایم
larghetto موزیک ملایم
lambencyr با روشنائی ملایم
kindly climate اب وهوای ملایم
hand gallop تاخت ملایم
larghetto اهنگ ملایم
glacis شیب ملایم
glacis سرازیری ملایم
gentle slope شیب ملایم
genialize ملایم کردن
genial heat گرمای ملایم
gar سوگند ملایم
fail softly با خرابی ملایم
fail soft با خرابی ملایم
kindlity بطور ملایم
lento بطور ملایم
milden ملایم کردن
od سوگند ملایم
lambently با تابندگی ملایم
attemper ملایم کردن
ash tire اتش ملایم
temper ملایم کردن
tempered ملایم کردن
qualifier ملایم سازنده
qualifiers ملایم سازنده
odd :سوگند ملایم
softens ملایم کردن
softened ملایم کردن
soften ملایم کردن
odder :سوگند ملایم
oddest :سوگند ملایم
suave ملایم مودب
downy ملایم نرم
shelving شیب ملایم
tempers ملایم کردن
andante نسبتا ملایم
kindly دلپذیر ملایم
approximation محاسبه ملایم
approximations محاسبه ملایم
larghetto حرکت ملایم
mildly بطور ملایم
lenient ملایم باگذشت
tootles نی یا فلوت ملایم زدن
gentle اهسته ملایم کردن
lentissimo خیلی ملایم واهسته
reproofs ملامت توبیخ ملایم
reproof ملامت توبیخ ملایم
ruggedly بطور ناهموار یا ملایم
tootling نی یا فلوت ملایم زدن
tootle نی یا فلوت ملایم زدن
tootled نی یا فلوت ملایم زدن
braising با اتش ملایم پختن
gentlest اهسته ملایم کردن
gentler اهسته ملایم کردن
braises با اتش ملایم پختن
braised با اتش ملایم پختن
braise با اتش ملایم پختن
benignant خوش خیم ملایم
lambent دارای روشنایی ملایم
bask باگرمای ملایم گرم کردن
sweetened شیرین شدن ملایم کردن
recession کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
basked باگرمای ملایم گرم کردن
sweetening شیرین شدن ملایم کردن
sweetens شیرین شدن ملایم کردن
recessions کسادی یا ورشکستگی نسبی و ملایم
cholerine اسهال وبایی وبای ملایم
sweeten شیرین شدن ملایم کردن
lambency ملایمت در گفتگو روشنایی ملایم
basks باگرمای ملایم گرم کردن
milden نرم کردن ملایم شدن
basking باگرمای ملایم گرم کردن
Today's weather is mild by comparison. در مقایسه هوای امروز ملایم است.
adagio آهسته و ملایم [اجرای آهنگ باهستگی]
espianade قطعه زمین هموار شیب ملایم
to go easy on somebody [something] با کسی [چیزی] مهربان [آهسته] [ملایم] رفتار کردن
fail safe system سیستمی که برای جلوگیری ازخرابی طراحی شده است سیستم با خرابی ملایم
playback rate scale factor نقط های که اجرای ویدیو در آن ملایم نیست و به علت فریمهای گم شده نامناسب به نظر می رسد
plenum chamber محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
pan حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pan- حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
pans حرکت دادن ملایم پنجره دید به صورت افقی در تصویری که آن قدر بزرگ است که به یکباره قابل نمایش نیست . 2-
aliasing افزودن سیگنالهای صوتی بین الگوهای صوتی برای ایجاد صدای ملایم تر
animation این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
animations این تصاویر به سرعت نمایش داده می شوند تا حرکت ملایم آنها به نمایش درآید
scroll متنی که روی صفحه پیکسل به پیکسل ونه خط به خط بالا می رود و حرکت ملایم تری ایجاد میکند
scrolls متنی که روی صفحه پیکسل به پیکسل ونه خط به خط بالا می رود و حرکت ملایم تری ایجاد میکند
tempers مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
tempered مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
temper مرطوب کردن بازپختن ملایم کردن
chemical wash کهنه شور یا دواشور نمودن فرش با کلر و خاکستر چوب جهت ملایم کردن رنگ ها و افزایش طول عمر ظاهری و غیر حقیقی فرش
smooth صاف شدن ملایم شدن
smooths صاف شدن ملایم شدن
dulcify ملایم کردن اصلاح کردن
smoothed صاف شدن ملایم شدن
smoothest صاف شدن ملایم شدن
zephyr باد مغرب نسیم باد مغرب
zephyrs باد مغرب نسیم باد مغرب
crude حالت طبیعی رنگ [حالت ملایم و اصیل رنگ]
Susurrus صدای آرام و ملایم، مثل خش خش یا صدای آرام باد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com