English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
truster نسیه دهنده توکل کننده
Other Matches
procuring activity یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
assignor واگذار کننده انتقال دهنده
mover پیشنهاد کننده تکان دهنده
promoters ترقی دهنده ترویج کننده
tractarian چاپ کننده ویاانتشار دهنده
admissive داخل کننده اجازه دهنده
sanative علاج کننده بهبودی دهنده
promoter ترقی دهنده ترویج کننده
assigner واگذار کننده انتقال دهنده
emitter منتشر کننده پس دهنده امواج
assentient قبول کننده رضایت دهنده
consummative تکمیل کننده انجام دهنده
prolonger تاخیر دهنده طولانی کننده
polarizer متضاد کننده قطبش دهنده
adulterant پست تر کننده استحاله دهنده
sanatory علاج کننده بهبودی دهنده
indicative خبر دهنده اشاره کننده
incorporator تشکیل دهنده ترکیب کننده
intoxicating کیف دهنده ازخودبیخود کننده
improver ترقی کننده بهبودی دهنده
developers فاهر کننده عکس توسعه دهنده
multiplier افزایش دهنده چند برابر کننده
developer فاهر کننده عکس توسعه دهنده
abstergent شستشو دهنده ماده پاک کننده
intercurrent مداخله کننده درمیان چیزهای دیگر رخ دهنده
deictic بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
laborsaving تقلیل دهنده زحمت کارگر صرفه جویی کننده در میزان کار
trusted توکل
trust توکل
trusts توکل
reliance توکل
my reliance is upon god توکل
faintness عدم توکل
depends توکل کردن
depended توکل کردن
depend توکل کردن
enterprisingly ازروی توکل
dependence توکل تبعیت
resignedly با توکل متوکلانه
dependability توکل پذیری
to rest in god بخدا توکل کردن
rest in god بخدا توکل کردن
trust in god اعتماد یا توکل به خدا
dependable قابل اعتماد توکل پذیر
trut اطمینان داشتن توکل کردن
credit نسیه
credited نسیه
crediting نسیه
on trust نسیه
credits نسیه
on credit نسیه
on tick نسیه
credit sale بیع نسیه
sell on credit نسیه فروختن
forward sale نسیه فروختن
sales for the account فروش نسیه
credit sale نسیه فروختن
credit purchase خرید نسیه
credit sale فروش نسیه
crediting ستون بستانکار نسیه
credited ستون بستانکار نسیه
credits ستون بستانکار نسیه
A bird in the hand is worth two in the bush. <proverb> نقد رو بچسب تا نسیه.
credit ستون بستانکار نسیه
ticks چوبخط زدن نسیه بردن
A bird in the hand is worth two in the bush. <proverb> سیلی نقد به از حلوای نسیه.
tick چوبخط زدن نسیه بردن
ticked چوبخط زدن نسیه بردن
credit cards کارت یاورقه خرید نسیه
credit card کارت یاورقه خرید نسیه
colminator تقویت کننده نور انتقال دهنده نور
trimmer زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
settling rounds گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
catalysts تشکیلات دهنده سازمان دهنده
catalyst تشکیلات دهنده سازمان دهنده
exhibitor نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibitors نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibiter نمایش دهنده ارائه دهنده
conglutinative التیام دهنده جوش دهنده
bailor امانت دهنده کفیل دهنده
extender توسعه دهنده ادامه دهنده
bailer امانت دهنده کفیل دهنده
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
to t. a cusomer for goods کالای نسیه به مشتری دادن توگلایاردوی اعتباعجنس به مشتری دادن
indicator نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
altitude/height hold متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
propounder ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
quick disconnect coupling کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primer وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primers وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
interceptors هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
vasomotor اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
detonators منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
detonator منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
steam fitter نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
changer دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
makgi boowi نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptor هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
search jammer تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
sprining charge خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive خنثی کننده اتش سرکوب کننده
expostulator سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing مجذوب کننده جلب توجه کننده
claqueur تشویق کننده [یا هو کننده] استخدام شده
padding پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
astigmatizer وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
oppressive خورد کننده ناراحت کننده
thickeners غلیظ کننده پرپشت کننده
modulator demodulator تلفیق کننده- تفکیک کننده
vibrators ارتعاش کننده نوسان کننده
presenter ارائه کننده معرفی کننده
suberter سرنگون کننده تضعیف کننده
thickener غلیظ کننده پرپشت کننده
striking force نیروی تک کننده یا کمین کننده
diverting سرگرم کننده منحرف کننده
transmitters منتقل کننده مخابره کننده
preventive حفافت کننده جلوگیری کننده
vibrator ارتعاش کننده نوسان کننده
toasters سرخ کننده برشته کننده
thwarter خنثی کننده مسدود کننده
presenters ارائه کننده معرفی کننده
contractive جمع کننده چوروک کننده
favourer یاری کننده مساعدت کننده
supplicant درخواست کننده تضرع کننده
the producer and the consumer تولید کننده و مصرف کننده
accaimer هلهله کننده تحسین کننده
supplicants درخواست کننده تضرع کننده
transmitter منتقل کننده مخابره کننده
spell binder مسحور کننده مجذوب کننده
hangers اویزان کننده معلق کننده
hanger اویزان کننده معلق کننده
modifiers اصلاح کننده تعدیل کننده
toaster سرخ کننده برشته کننده
trimmer دستکاری کننده صاف کننده
prosecutor پیگرد کننده تعقیب کننده
prosecutors پیگرد کننده تعقیب کننده
designative اشاره کننده تعیین کننده
modifier اصلاح کننده تعدیل کننده
divider جدا کننده تقسیم کننده
sniffy افهار تنفر کننده فن فن کننده
corrupter فاسد کننده منحرف کننده
gesticulant اشاره کننده وحرکت کننده
homager تجلیل کننده کرنش کننده
desolator ویران کننده متروک کننده
desolater ویران کننده متروک کننده
coordinator هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
whetstone تیز کننده تند کننده
insulator جدا کننده عایق کننده
insulators جدا کننده عایق کننده
presentor ارائه کننده معرفی کننده
provisioner تدارک کننده تهیه کننده
intermediary وساطت کننده مداخله کننده
practicer تمرین کننده مشق کننده
corruptor فاسد کننده منحرف کننده
acknowledger تصدیق کننده قبول کننده
discriminant تفکیک کننده جدا کننده
intermediaries وساطت کننده مداخله کننده
lifter مرتفع کننده برطرف کننده
cogitator اندیشه کننده مطالعه کننده
venerator تکریم کننده ستایش کننده
fuel cooled oil cooler خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
skeletonizer تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
plasticizer ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
shover هل دهنده
transferor دهنده
donor دهنده
pusher هل دهنده
donors دهنده
donar دهنده
jogger هل دهنده
giver دهنده
pushers هل دهنده
trimestr رخ دهنده
joggers هل دهنده
irriguous اب دهنده
tickler غلغلک دهنده
preferrer ترجیح دهنده
aerator هوا دهنده
prelusive خبر دهنده
organizers تشکیل دهنده
adjurer سوگند دهنده
tipper انعام دهنده
yielder پاداش دهنده
modifier تغییر دهنده
distinguishing تشخیص دهنده
decreer حکم دهنده
transmitter انتقال دهنده
modifiers تغییر دهنده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com