Dictiornary-Farsi | نشان جزر کامل | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 205 (3 milliseconds)

English	Persian
low water mark	نشان جزر کامل


Search result with all words

loop	تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
looped	تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
loops	تابع یا مجموعه دستورات در برنامه کامپیوتر که دوباره و دوباره تکرار می شوند تا آزمایشی نشان دهد که به شرط مط لوب رسید و یا برنامه کامل شود
point	نقط های که تقسیم بین بیتهای عدد کامل و بخش کسری آنرا از عدد دودویی نشان میدهد
Other Matches

full mobilization	تحرک کامل بحرکت دراوردن کامل
full scale	باندازه کامل بمقیاس کامل
full annealing	بازپخت کامل تاباندن کامل
completed case	جعبه کامل خشاب کامل
puncuation	نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garter	عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garters	عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
imago	حشره کامل و بالغ اخرین مرحله دگردیسی حشره که بصورت کامل و بالغ در میاید
thorough	بطور کامل کامل
discretionary	خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star	نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry	دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
markings	نشان دار سازی نشان
marking	نشان دار سازی نشان
poniter	نشان دهنده نشان گیرنده
flag	یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags	یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
supervisory	1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something	نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
mark	نشان کردن نشان
marks	نشان کردن نشان
ground resolution	قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
self-contained	کامل
in a entireness of state	کامل
exacts	کامل
of ripe years	کامل
all-out	کامل
completing	کامل
totaling	کامل
total	کامل
exacted	کامل
exact	کامل
complete	کامل
perfecting	کامل
completed	کامل
perfected	کامل
perfect	کامل
semibreve	نت کامل
main	کامل
semibreves	نت کامل
perfects	کامل
unqualified	کامل
starker	کامل
absolutes	کامل
saturation	کامل
absolute	کامل
plenaries	کامل
plenary	کامل
empennage	دم کامل
echaustive	کامل
totaled	کامل
fullest	کامل
full	کامل
stark	کامل
starkly	کامل
starkest	کامل
entire	کامل
unmitigated	کامل
totals	کامل
full fledged	کامل
large	کامل
totalling	کامل
larger	کامل
unabridged	کامل
full-fledged	کامل
totalled	کامل
largest	کامل
searching	کامل
wall-to-wall	کامل
completes	کامل
uberrima fides	صراحت کامل
full-blown	تمام کامل
perfect information	اطلاعات کامل
totalize	کامل کردن
perfect gas	گاز کامل
integral	کامل تمام
accomplished	کامل شده
unperfect	غیر کامل
changeovers	دگرگونی کامل
U-turn	دور کامل
changeover	دگرگونی کامل
prompt radiation	تشعشع کامل
willie waught	یک جرعه کامل
U-turns	دور کامل
grand slams	موفقیت کامل
utmost good faith	با صداقت کامل
uncomplimentary	غیر کامل
perfect liquid	نقدینه کامل
pervestigation	جستجوی کامل
plenarily	بطور کامل
prepotency	قدرت کامل
out-and-out	کامل سرتاسر
out and out	کامل سرتاسر
totalled	جمع کل کامل
fuller	کامل تر تمام تر
totalling	جمع کل کامل
pure competition	رقابت کامل
totals	جمع کل کامل
through rate	نرخ کامل
star program	برنامه کامل
thoro	کامل تمام
strict profile	نیمرخ کامل
perquisition	جستجوی کامل
totaling	جمع کل کامل
perfecting bail competition	رقابت کامل
perfect market	بازار کامل
total score	نمره کامل
total porosity	تخلخل کامل
total function	تابع کامل
conversancy	اشنایی کامل
total charge	بارگذاری کامل
total	جمع کل کامل
perfect monopoly	انحصار کامل
perfect radiator	تابنده کامل
prepotence	قدرت کامل
totaled	جمع کل کامل
perfect score	امتیاز کامل
perfect tense	ماضی کامل
present perfect tense	ماضی کامل
the fullness of time	زمان کامل
full employment	اشتغال کامل
elaborately	بطور کامل
dismounted defilade	اختفاء کامل
integer	عدد کامل
integers	عدد کامل
conversancy	اگاهی کامل
conversance	اشنایی کامل
conversance	اگاهی کامل
comprehensive insurance	بیمه کامل
empery	سلطه کامل
fixed round	فشنگ کامل
fletcherism	وجویدن کامل ان
full command	اداره کامل
full command	کنترل کامل
full bodied money	پول کامل
full blown	تمام کامل
full annealing	کامل گداختن
full annealing	بازپخت کامل
foud royant a	سکته کامل
flying colors	توفیق کامل
completeness check	تطبیق کامل
completely specified	با تعیین کامل
complete substitution	جانشین کامل
hotter	امادگی کامل
hottest	امادگی کامل
amain	باسرعت کامل
almightiness	قدرت کامل
all in price	بهای کامل
clamps	بست کامل
clamping	بست کامل
clamped	بست کامل
hot	امادگی کامل
absolutes	کامل قطعی
absolute	کامل قطعی
complete sound	فشنگ کامل
complete inventory	موجودی کامل
complete graph	گراف کامل
complete ditch	گودبرداری کامل
complete ditch	گود کامل
complementary color	رنگ کامل
hohlraum	تابشگر کامل
blackbody	تابشگر کامل
clamp	بست کامل
full word	کلمه کامل
partitur	قطعه کامل
pappus	حقه کامل گل
overall safety	ایمنی کامل
orbicular	مدور کامل
total system	سیستم کامل
mature system	سیستم کامل
low tide or water	جزر کامل
revolution	یک دوره کامل
partitura	قطعه کامل
intact	سالم کامل
payment in full	پرداخت کامل
panoply	زره کامل
panoply	سلاح کامل
detail	شرح کامل
detailing	شرح کامل
perfect fluid	سیال کامل
partial	نیمه کامل
perfect competition	رقابت کامل
revolutions	یک دوره کامل
ideal radiator	تابشگر کامل
ideal dielectric	عایق کامل
full mobilization	بسیج کامل
full load	فرفیت کامل
finish	کامل کردن
finishes	کامل کردن
full load	بار کامل
full justification	تطابق کامل
full frame	قاب کامل
full production	تولید کامل
ripens	کامل شدن
ripening	کامل شدن
hunky dory	بارضایت کامل
hip and thigh	بطور کامل
full step	گام کامل
full step	یک قدم کامل
full speed	سرعت کامل