English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
campaign star نشان جنگی ستاره
Other Matches
silver star نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
asterisks نشان ستاره
star spangled ستاره نشان
asterism نشان ستاره
asterisk نشان ستاره
campaign badge نشان جنگی
star نشان ستاره اختر
starred نشان ستاره اختر
asterisks با ستاره نشان کردن
stars نشان ستاره اختر
asterisk با ستاره نشان کردن
gold palm نوعی نشان جنگی
service chevron علایم بازویی که خدمات جنگی را نشان میدهد
color پرچم یکان یا جنگی نشان و درجه روی شانه وسینه
double star ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
binary star ستاره دوگانه ستاره دوتایی ستاره مزدوج
Lesghi star ستاره لسگی [این طرح را ستاره شاهسون نیز می نامند و در فرش های ترکیه و قفقاز و ایران بکار می رود. خود طرح از یک ستاره هشت وجهی با چهار فلش به سمت داخل تشکیل می گردد.]
escry فریاد و غریو جنگی سردادن نعره جنگی
dog star ستاره شعرای یمانی ستاره کاروان کش
planet ستاره سیار ستاره بخت
planets ستاره سیار ستاره بخت
warships کشتی جنگی ناو جنگی
battle drill مشق جنگی تمرین جنگی
warship کشتی جنگی ناو جنگی
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
concentrator وسیله ابتدایی شبکه که حاوی توپولوژی منط قی است و گره ها متصل اند ولی هر بازوی ستاره به عنوان حلقه فیریکی به وسیله ستاره وصل است
stelliform ستاره وار ستاره وش
live fire تیراندازی با تیر جنگی تیراندازی با فشنگ جنگی
puncuation نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garter عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garters عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
discretionary خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
scarry دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
markings نشان دار سازی نشان
marking نشان دار سازی نشان
poniter نشان دهنده نشان گیرنده
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
flags یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
supervisory 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
stars ستاره
starless بی ستاره
aster ستاره
starred ستاره
star ستاره
stellar پر ستاره
asterisks ستاره
asterisk ستاره
mark نشان کردن نشان
marks نشان کردن نشان
scrapper جنگی
battle line خط جنگی
serviced جنگی
tactically جنگی
bristly جنگی
service جنگی
dogfight سگ جنگی
martin جنگی
warlike جنگی
dogfights سگ جنگی
fighting جنگی
tactical جنگی
martial جنگی
lodestar ستاره قطبی
lodestar ستاره راهنما
loadstar ستاره راهنما
gaint star ستاره غول
fixed star ستاره ثابت
supergaint ستاره ابرغول
y network شبکه ستاره
cameleopardalis ستاره زرافه
camelopard ستاره زرافه
hesperus ستاره شام
hesper ستاره مغرب
finger fish ستاره دریایی
y winding اتصال ستاره
georgium sidus ستاره جرج
companion ستاره ندیم
loadstar ستاره قطبی
pipped ستاره سردوش
rolling stone <idiom> ستاره سهیل
stelliform بشکل ستاره
astronomer ستاره شناس
lunette ستاره صغیر
dwarf star ستاره کوتوله
mars ستاره مریخ
sea pad ستاره دریایی
asteroids شبیه ستاره
neutron star ستاره نوترونی
asteroid شبیه ستاره
neptune ستاره نپتون
multiple star ستاره چندگانه
morning star ستاره صبح
moring star ستاره بامداد
medusa ستاره دریایی
north star ستاره قطبی
north star ستاره شمالی
morning star ستاره بامدادی
pip ستاره سردوش
lodestaror load ستاره قطبی
pipping ستاره سردوش
pips ستاره سردوش
vesper ستاره غروب
astronomers ستاره شناس
d. star ستاره جفتی
uranus ستاره اورانوس
day star ستاره بامداد
daystar ستاره بامداد
lucifer ستاره بامدادی
nova فانی ستاره
evening star ستاره شامگاهی
comets ستاره گیسودار
sabaism ستاره پرستی
an infinitude of stars تعدادنامحدودی ستاره
stellar ستاره وار
proto star پیش ستاره
astrologer ستاره شناس
astrologers ستاره شناس
farsi be engilisi ارایشگاه ستاره
shooting stars ستاره ثاقب
sea nettle ستاره دریای
stellar شبیه ستاره
goats ستاره جدی
polestar ستاره قطبی
starfish ستاره دریایی
pulsating star ستاره تپنده
shooting star ستاره ثاقب
comet ستاره گیسودار
goat ستاره جدی
star connection اتصال ستاره
asteroidal مانند ستاره
astronavigation ستاره نوردی
y connection اتصال ستاره
hexagram ستاره شش وجهی
starlet ستاره کوچک
astronmer ستاره شناس
star spangled مزین به ستاره
star voltage ولتاژ ستاره
planetesimal کوچک ستاره
y voltage ولتاژ ستاره
pluto ستاره پلوتو
star washer واشر ستاره ای
polaris ستاره قطبی
starlet ستاره کوره
star bit بیت ستاره
Jove ستاره مشتری
star finder ستاره یاب
stellate ستاره مانند
asterial ستاره شکل
astral شبیه ستاره
polaris ستاره جدی
starlike ستاره مانند
Pole Star ستاره قطبی
missing گمشده جنگی
interned پناهنده جنگی
sloop قایق جنگی
war horse اسب جنگی
man of war ناو جنگی
man of war مرد جنگی
war crimes جنایات جنگی
war cry فریاد جنگی
poleaxe تبرزین جنگی
war crime جنایات جنگی
war horses اسب جنگی
live round گلوله جنگی
war vessel کشتی جنگی
live round تیر جنگی
warfare economy اقتصاد جنگی
war strenght استعداد جنگی
war state دولت جنگی
light line خط چراغ جنگی
bantams خروس جنگی
war ship کشتی جنگی
warlike preparations تدارکات جنگی
reparations for war damages غرامات جنگی
killed in action کشته جنگی
bantam خروس جنگی
service ammunition مهمات جنگی
service mine مین جنگی
live ammunition مهمات جنگی
cars ارابه جنگی
tactical march حرکت جنگی
tactical march انتقال جنگی
tactical missile موشک جنگی
parlementaire فرستاده جنگی
live فشنگ جنگی
live مهمات جنگی
action عملیات جنگی
paludament ردای جنگی
charger اسب جنگی
chargers اسب جنگی
car ارابه جنگی
strategic situation وضع جنگی
passes معبر جنگی
passed معبر جنگی
pass معبر جنگی
tactical intelligence اطلاعات جنگی
tactical aircraft هواپیمای جنگی
tactics تدابیر جنگی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com