Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (11 milliseconds)
English	Persian
evincible	نشان دادنی
exhibitive	نشان دادنی
Other Matches
temperable	اب دادنی
stretchiest	کش دادنی
stretchier	کش دادنی
blooms	گل دادنی
owing	دادنی
bloomed	گل دادنی
repayable	پس دادنی
bloom	گل دادنی
stretchy	کش دادنی
relievable	تسکین دادنی
reportable	گزارش دادنی
performable	انجام دادنی
rewardable	پاداش دادنی
organizable	سر وصورت دادنی
permissible	رخصت دادنی
imputable	نسبت دادنی
assignability	تخصیص دادنی
disposable	ازدست دادنی
alterant	تغییر دادنی
movable	تکان دادنی
votable	رای دادنی
forfoitable	ازدست دادنی
lendable	عاریه دادنی
ascribable	نسبت دادنی
accomplishable	انجام دادنی
mitigable	تخفیف دادنی
demonstrability	نمایشی نمایش دادنی
practical joke	شوخی انجام دادنی
practical jokes	شوخی انجام دادنی
loanable funds	وجوه وام دادنی
imputable	اسناد دادنی سزاوار سرزنش
framable	تنظیم کردنی ترتیب دادنی
issuable	قابل صدور انتشار دادنی
impropriation	دادنی دارایی کلیسا و مانند ان بغیر روحانیون
puncuation	نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garters	عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter	عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
discretionary	خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
scarry	دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
silver star	نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
marking	نشان دار سازی نشان
markings	نشان دار سازی نشان
poniter	نشان دهنده نشان گیرنده
flags	یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag	یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
attributable	قابل نسبت دادن نسبت دادنی
scalar	توضیح دادنی بوسیله عددی بر روی ترازو قابل سنجش با ترازو سنجش مدرج
shakeable	تکان دادنی تکان خوردنی
shakable	تکان دادنی تکان خوردنی
supervisory	1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something	نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
mark	نشان کردن نشان
marks	نشان کردن نشان
ground resolution	قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
indicator	نشان دهنده دستگاه نشان دهنده
altitude azimuth	عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
targetting	نشان
targeted	نشان
indice	نشان
targeting	نشان
targets	نشان
targetted	نشان
target	نشان
symptom	نشان
symptoms	نشان
badges	نشان
emblems	نشان
tokens	نشان
token	نشان
emblem	نشان
badge	نشان
brands	نشان
branding	نشان
hallmarks	نشان
track	نشان
hallmark	نشان
printless	بی نشان
shows	نشان
showed	نشان
show	نشان
brand	نشان
plaques	نشان
plaque	نشان
ensign	نشان
ensigns	نشان
trackless	بی نشان
untitled	بی نشان
attributing	نشان
vexillum	نشان
medals	نشان
signal	نشان
benchmarks	نشان
shew	نشان
savorŠetc	نشان
banners	نشان
banner	نشان
medal	نشان
signalled	نشان
benchmark	نشان
signaled	نشان
tracked	نشان
tract	نشان
tracts	نشان
hash mark	خط نشان
indicium	نشان
refrigerent	تب نشان
refrigeratory	تب نشان
symbol	نشان
insigne	نشان
tracks	نشان
attributes	نشان
indication	نشان
attribute	نشان
grammalogue	نشان
unmarked	بی نشان
impressed	نشان
insignia	نشان
ikons	نشان
chalk	نشان
cicatricle	نشان
vestiges	نشان
vestige	نشان
vestigial	نشان
caret	نشان
cicatrice	نشان
cicatricial	نشان
chalked	نشان
chalking	نشان
chalks	نشان
traced	نشان
trace	نشان
gong [British E]	نشان
presage	نشان
tallies	نشان
tallied	نشان
scores	نشان
scored	نشان
score	نشان
awards	نشان
awarding	نشان
awarded	نشان
award	نشان
tallies	خط نشان
tally	نشان
tally	خط نشان
presaged	نشان
presages	نشان
presaging	نشان
slurs	نشان
slurring	نشان
slurred	نشان
slur	نشان
tallying	خط نشان
tallying	نشان
traceless	بی نشان
ear mark	نشان
stamp	نشان
impressing	نشان
icon	نشان
marks	نشان
impresses	نشان
traces	نشان
icons	نشان
impress	نشان
tallied	خط نشان
bench mark	نشان
stamps	نشان
mark	نشان
commendation	نشان سپاس
medal of honor	نشان افتخار
mark condition	وضعیت نشان
memento	نشان یاداور
mementoes	نشان یاداور
introduces	نشان دادن
impressing	نشان گذاردن
evincing	نشان دادن
aim	نشان هدف
demonstrating	نشان دادن
evinces	نشان دادن
mark	نشان علامت
emblems	نشان افتخار
mark sensing	نشان دریایی
service medal	نشان خدمت
fireman	اتش نشان
shoulder mark	نشان سردوشی
introducing	نشان دادن
aimed	نشان هدف
inlaid with gems	گوهر نشان
introduced	نشان دادن
indicates	نشان دادن
highlighted	نشان شده
exert	نشان دادن
mementos	نشان یاداور
exerted	نشان دادن
point	نشان میدهد
star spangled	ستاره نشان
indicant	نشان دهنده
impressed	نشان گذاردن
impress	نشان گذاردن
emblem	نشان افتخار

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com