Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
To be decorated .
نشان گرفتن ( مدال وغیره )
Other Matches
fourragere
حکم نشان یا مدال
service bar
مدال یا نشان خدمت
decorations
اذین بندی مدال یا نشان
decoration
اذین بندی مدال یا نشان
medallist
دارای مدال برنده مدال
medallists
دارای مدال برنده مدال
medalist
دارای مدال برنده مدال
medalists
دارای مدال برنده مدال
rifle clasp
نشان تیراندازی یا مدال تیراندازی
gong
[British E]
مدال
medal
مدال
badge
مدال
medals
مدال
badges
مدال
lool
لول
[تارهای نامتقارن]
[این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
medalled
مدال گرفته
insignia
مدال رسمی
numismatic
مدال شناسی
numismatics
مدال شناسی
numismatology
مدال شناسی
numismatist
مدال شناس
medallion
مدال بزرگ
insigne
مدال رسمی
campaign medal
مدال جنگی
bronze medals
مدال برنز
bronze medal
مدال برنز
silver medal
مدال نقره
medal of freedom
مدال ازادی
silver medals
مدال نقره
medallions
مدال بزرگ
gold medal
مدال طلا
medalists
برنده مدال
gold medals
مدال طلا
medallist
برنده مدال
medallists
برنده مدال
medalled
مدال دار
medalist
برنده مدال
medal of honor
مدال افتخار
fourragere
کاغذ حکم مدال
bronze star medal
مدال ستاره برنز
exergue
جای تاریخ سکه یا مدال
medallion
با مدال بزرگ زینت دادن
medals
نشانی شبیه سکه مدال
They ripped off his medals .
مدال هایش را از سینه اش کندند
medal
نشانی شبیه سکه مدال
medallions
با مدال بزرگ زینت دادن
v , device
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
tiepin
سنجاق مدال وزینت الات زنانه
puncuation
نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garter
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garters
عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
discretionary
خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
scarry
دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
silver star
نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
markings
نشان دار سازی نشان
poniter
نشان دهنده نشان گیرنده
marking
نشان دار سازی نشان
flags
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
etcaetera
وغیره
et cetera
وغیره
And so on and so forth. Etcetera et cetera .
وغیره وغیره
supervisory
1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something
نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
dales
خلیج وغیره
pile
پرزقالی وغیره
piled
پرزقالی وغیره
sheeting
ملافه وغیره
dale
خلیج وغیره
snap
قفلکیف وغیره
snaps
قفلکیف وغیره
snapped
قفلکیف وغیره
snapping
قفلکیف وغیره
tubes
لوله خمیرریش وغیره
trap
زانویی مستراح وغیره
vase
گلدان نقره وغیره
vases
گلدان نقره وغیره
shelling
پوست فندق وغیره
shells
پوست فندق وغیره
propeller
پروانه هواپیماوکشتی وغیره
coequal
درشان ومقام وغیره
clop
لنگی اسب وغیره
sashes
حمایل نظامی وغیره
dollops
دسته علف وغیره
furnace
تون حمام وغیره
frontlet
پیشانی اسب وغیره
coronel
هاله خورشید وغیره
furnaces
تون حمام وغیره
tube
لوله خمیرریش وغیره
subsidence
تخفیف درد وغیره
pillboxes
قوطی حب دارو وغیره
pillbox
قوطی حب دارو وغیره
stationed
ایستگاه اتوبوس وغیره
curlicue
تزئینات خطاطی وغیره
stations
ایستگاه اتوبوس وغیره
dollop
دسته علف وغیره
tamp
سوراخی را با شن وغیره پرکردن
dower
لانه خرگوش وغیره
dossel
پشتی صندلی وغیره
dossal
پشتی صندلی وغیره
sash
حمایل نظامی وغیره
coronal
هاله خورشید وغیره
snout
لوله کتری وغیره
Dont move . Hold it. Keep stI'll.
بی حرکت ( در عکاسی وغیره )
shell
پوست فندق وغیره
seance
جلسه احضارارواح وغیره
snouts
لوله کتری وغیره
ratoon
نهال موز وغیره
To score a goal .
گل زدن ( درفوتبال وغیره )
station
ایستگاه اتوبوس وغیره
service charge
سرویس مهمانخانه وغیره
propellor
پروانه هواپیماوکشتی وغیره
marks
نشان کردن نشان
mark
نشان کردن نشان
gripping
طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in
<idiom>
زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
clam
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
slag
کفه گرفتن تفاله گرفتن
grips
طرز گرفتن وسیله گرفتن
to seal up
درز گرفتن کاغذ گرفتن
clams
بچنگال گرفتن محکم گرفتن
calebrate
جشن گرفتن عید گرفتن
grip
طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped
طرز گرفتن وسیله گرفتن
copartner
سهیم وشریک در تجارت وغیره
sick berth
بهداری کشتی ودانشکده وغیره
bisk
ماهی وغیره درست میکنند
The kI'lled and the wounded.
کشته وزخمی ( در جنگ وغیره )
hob
با دندانه ماشین وغیره بریدن
hobs
با دندانه ماشین وغیره بریدن
float
بستنی مخلوط با شربت وغیره
floats
بستنی مخلوط با شربت وغیره
floated
بستنی مخلوط با شربت وغیره
wreckage
لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
Please pay the bearer .
دروجه حامل بپردازید ( چک وغیره )
closure
دریچه درب بطری وغیره
spinule
خارهای ریز چرخ وغیره
cess
سرازیری کنار رودخانه وغیره
stancher
بند اور خون وغیره
skyrocket
ازدیاد سریع قیمت وغیره
skyrocketing
ازدیاد سریع قیمت وغیره
skyrockets
ازدیاد سریع قیمت وغیره
skyrocketed
ازدیاد سریع قیمت وغیره
choreography
رقص مخصوصا درتئاتر وغیره
blear
تاری حاصل از اشک وغیره
closures
دریچه درب بطری وغیره
To hit a wining streak.
شانس آوردن ( درقمار وغیره )
tailpiece
ارایش ته فصل کتاب وغیره
tank farm
محوطه مخازن نفت وغیره
My hair stood on end .
مو بر بدنم راست شد ( از وحشت وغیره )
Known and unknown .
معلوم ومجهول ( درریاضیا ؟ وغیره )
To turn over the pages .
ورق زدن ( کتاب وغیره )
speedup
ازدیاد تولید یا سرعت وغیره
lysis
زوال وفساد سلول وغیره
eversion
برگرداندن پلک چشم وغیره
horologe
ساعت مچی ودیواری وغیره
sick bay
بهداری کشتی ودانشکده وغیره
hide
پوست خام گاووگوسفند وغیره
nephews
پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
downswing
تنزل کارهای تجارتی وغیره
sick bays
بهداری کشتی ودانشکده وغیره
loge
جای ویژه در تاتر وغیره
barns
انبار کاه و جو وکنف وغیره
hides
پوست خام گاووگوسفند وغیره
nephew
پسربرادر زن و خواهر شوهر وغیره
barn
انبار کاه و جو وکنف وغیره
To behead ( decapitate ) someone .
کسی را گردن زدن (با شمشیر وغیره )
workbenches
میز کار مکانیکی و نجاری وغیره
To climb down.
پایین آمدن ( از کوه ،نردبان وغیره )
suspended animation
وقفه موقت فعالیتهای حیاتی وغیره
shortening
روغن ترد کننده شیرینی وغیره
citriculture
کاشتن مرکبات مانند لیمووپرتقال وغیره
workbench
میز کار مکانیکی و نجاری وغیره
stow away
مسافرت قاچاقی کردن باکشتی وغیره
giblet
احشاء خوراکی مرغ خانگی وغیره
pailette
زینت الات بدلی مانندمنجوق وغیره
brakeman
متصدی ترمز ماشین وترن وغیره
fuller's earth
خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
speed limits
حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
A concession
امتیاز بهره برداری ( از معادن وغیره )
speed limit
حداکثر سرعت مجز در جاده ها وغیره
stenotype
دستگاه ضبط مکالمات سخنرانی وغیره
To dismount from a horse(bicycle).
از اسب ( دوچرخه وغیره ) پایین آمدن
ticks
انواع ساس وکنه وغریب گز وغیره
tele communication
مخابرات تلفنی وغیره ازمسافات دور
To air the clothes (bed-sheets etc).
آفتابب دادن لباس ،( ملحفه وغیره )
wreckage piece
تکه ای از لاشه هواپیما یا ماشین وغیره
I have a toothache (headache).
دندانم ( سرم وغیره ) درد می کند
A strong (weak)coffee (tea,etc. )
قهوه ( چای وغیره ) پررنگ (کم رنگ )
To knock someone down.
کسی رازمین زدن ( درکشتی وغیره )
Black and white.
سیاه وسفید ( عکس ؟ فیلم وغیره )
To decay . To go bad .
فاسد شدن ( مواد خوراکی وغیره )
mannitol
ماده قندی شیر خشت وغیره
mannite
ماده قندی شیر خشت وغیره
taxidermy
پرکردن پوست حیوانات با کاه وغیره
No vacancies.
جاموجود نیست ( درهتل ؟رستوران وغیره )
backboard
تختهء پشت قاب عکس وغیره
lictor
پیشرو حاکم وغیره متصدی مجازات
ticked
انواع ساس وکنه وغریب گز وغیره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com