Dictiornary-Farsi | نشست | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 104 (6 milliseconds)

English	Persian
session	نشست
sessions	نشست
sitting	نشست
sittings	نشست
slump	نشست
slumped	نشست
slumping	نشست
slumps	نشست
settlement	نشست
settlements	نشست
leakage	نشست
leakages	نشست
siting	نشست
trim	نشست
trimmest	نشست
trims	نشست
consolidation	نشست
meeting	نشست
meetings	نشست
seance	نشست
seepage	نشست
settletment	نشست


Other Matches

meets	نشست نشست گاه
meet	نشست نشست گاه
settlement of the dam	نشست سد
deposition	ته نشست
precipitation	ته نشست
fouling	ته نشست
depositions	ته نشست
sediments	ته نشست
sediment	ته نشست
symposiums	هم نشست
symposium	هم نشست
symposia	هم نشست
to cave in	نشست کردن
trim aft	نشست پاشنه
seep in	نشست کردن
trim forward	نشست سینه
settlement of the foundation	نشست پی گاه
soft spot	ناحیه نشست
sinkable	نشست کردنی
precipitated rocks	سنگهای ته نشست
she sat behind me	او پشت من نشست
rate of deposition	سرعت ته نشست
true slump	نشست واقعی
closed meeting	نشست مسدود
special session	نشست ویژه
extraordinary meeting	نشست ویژه
closed conference	نشست مسدود
deposits	ته نشست ته نشین
subsidence	نشست خاک
settles	نشست کردن
lime deposite	ته نشست اهکی
calcareous deposit	ته نشست اهکی
boring stay	محل نشست
subside	نشست کردن
subsides	نشست کردن
subsided	نشست کردن
subsiding	نشست کردن
annual accumulation of sediment	ته نشست سالانه
assembly	مجمع نشست
subsidence	نشست فرونشینی
air landed	هوا نشست
electrolytic deposition	ته نشست الکترولیتی
extravasate	نشست کردن
lacustrine sediment	ته نشست دریاچهای
shore formation	ته نشست دریاچهای
oil residue	ته نشست روغن
sink	نشست کردن
sinks	نشست کردن
settlement ratio	نسبت نشست
leaky	نشست کننده
exudation	برون نشست
sinking	استهلاک نشست
settle	نشست کردن
deposit	ته نشست ته نشین
He was favorably impressed by what I told him .	حرفم دردلش نشست
She went to the bad.	بروز سیاه نشست
special session	نشست فوق العاده
extraordinary meeting	نشست فوق العاده
annual accumulation of sediment	سال اورد ته نشست
powwow	نشست وگفتگو کردن
landing zone	منطقه نشست هوایی
seat of settlement	محل نشست ساختمان
settlement forecast	پیش بینی نشست
settlement of abutments	نشست تکیه گاه
The dust was laid ( settled ) .	گرد وخاک نشست
The plan landed .	هواپیما بزمین نشست
She sat beside ( next to ) her mother .	کنار مادرش نشست
exudate	ترشح التهابی برون نشست
proces verbal	صورت جلسه نشست نامه
conventional take off and landing	هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
the bird took its perch	مرغ روی چوب نشست
To associate ( mix) with someone .	با کسی نشست وبر خاست کردن
the veaael was neaped	کشتی بواسطه فرو کش اب بگل نشست
to have a closed meeting	نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
drop	نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropped	نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropping	نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drops	نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
he took her in to dinner	انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
inclusus	گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
valve seat insert	مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
settling rounds	گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ