English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
i sat down to recover نشستم زمین که حالم جا بیاید
Other Matches
I sat down with no fuss or bother . برای خودم قشنگ گرفتم نشستم
I am feeling I'll (sick). حالم بد است
my health is tolerable حالم بد نیست
iam pretty well نسبه حالم بد نیست
i am out of sorts حالم خوب نیست
He is in no condition (not fit)to work. امروز خیلی سر حالم ( شنگول )
How are you?How do you feel? آب وهوای اروپ؟ به حالم سا زگاز نیست
i sort of feel sick مثل اینکه حالم دارد بهم میخورد
i am quiet well thank you به مرحمت شما حالم خیلی خوب است
I'm sick of that jike, cut it out, can't you? حالم از این جوک به هم می خورد، ساکت شو. نمیتونی؟
I appreciate your concern, but I'm fine. خیلی سپاسگذارم از اینکه دلواپس هستی اما من حالم خوب است.
he may come late شایددیر بیاید
He asked permission to come in. اجازه خواست بیاید تو
He was not supposed to come today . قرارنبود امروز بیاید
pay a way the sheet کاغذ را بدهید بیاید
He is bound to come. احتمال زیادی دارد که بیاید
We are waiting for the rain to stop . معطل بارانم که بند بیاید
It is pointless for her to come here . موضوع ندارد اینجا بیاید
as memory serves هر وقت بیاد انسان بیاید
rising mine مینی که میتواند به سطح اب بیاید
It all depends on how things develop. بستگی دارد چه پیش بیاید
drown one's sorrows <idiom> مس میکند که بی خبری سراغش بیاید
he may come late ممکن است دیر بیاید
to be long in coming خیلی طولش میدهد تا بیاید [برسد]
Wait up! صبر بکن! [تا کسی بیاید یا برسد]
to be a long time in the coming خیلی طولش میدهد تا بیاید [برسد]
in one's element <idiom> شرایطی که به شکل طبیعی به سمت شخص بیاید
Now, of all times! از همه وقتها حالا [باید پیش بیاید] !
Is that enough to be a problem? آیا این کافی است یک مشکل بحساب بیاید؟
lich gate سرپوشیده گورستان کلیساکه مرده رادران می گذاشتندتاکشیش بیاید
to refresh [jog] your memory خاطره خود را تازه کردن [ که دوباره یادشان بیاید]
Supposing it rains , what shall you do ? فرض کنیم باران بیاید آنوقت شما چه می کنید ؟
still fishing ماهیگیری با روش ثابت نگهداشتن نخ و قلاب تا ماهی بسراغ ان بیاید
This must not happen in future at any cost. در آینده این موضوع به هیچ شرطی نباید پیش بیاید.
to sugar the pill <idiom> چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
to sweeten the pill <idiom> چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
to sugar-coat the pill [American E] <idiom> چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید [اصطلاح مجازی]
ground return انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clown دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowning دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowns دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
center field قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
pancake در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
hercules نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
inductive earthing زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancakes در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
geotaxis گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
regulus نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
frost heave برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
nap of the earth از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
tellurian ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
geognosy زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
perelotok زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeants گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx نوعی موشک زمین به زمین دریایی
rolling terrain زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
First come first served. هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
covenant runing with land شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
He is expected to arrive in acople of days. فردا پ؟ فردا قرار است بیاید
contour flying پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pershing موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse نوعی موشک زمین به زمین
redstone موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground زمین تراوا زمین نفوذپذیر
biosphere قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
talik زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
geomagnetism نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile موشک زمین به زمین
ground resolution قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
He had a nast fall. بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
everglade قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
earth's attraction جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface-to-surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface to surface موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
land n زمین
terrain زمین
floored کف زمین
earths زمین
grass roots کف زمین
lackland بی زمین
earthing زمین
cinder tracks زمین دو
cinder track زمین دو
floors کف زمین
ground [British] [floor] کف زمین
rooter زمین کن
floor کف زمین
graze زمین
soil زمین
norland زمین
domain زمین
fields زمین
fielded زمین
field زمین
globes زمین
soiling زمین
grazed زمین
grazes زمین
tellus زمین
this earthly round زمین
extra terrestrial زمین
geodetically زمین
soils زمین
domains زمین
globe زمین
aerospace جو زمین
earth زمین
ground کف زمین
ground زمین
ground surface کف زمین
acre زمین
acres زمین
land زمین
ground : زمین
ground line خط زمین
real estate زمین
floor کف زمین
basements زیر زمین
lairds صاحب زمین
stamp one's foot پا به زمین زدن
strake باریکه زمین
bog زمین باطلاقی
nutation اهتزاز زمین
west مغرب زمین
site building زمین ساختمانی
soil creep زمین خزه
soil species نوع زمین
public d. زمین خالصه
speculation زمین خواری
occident مغرب زمین
bogs زمین باطلاقی
ground level تراز زمین
ground level سطح زمین
oblique compartment زمین مورب
site building زمین زیربنا
borderlands زمین سرحدی
borderland زمین سرحدی
natural ground زمین طبیعی
field hockey زمین هاکی
landfall ریزش زمین
landfalls ریزش زمین
shell قشر زمین
palsy زمین گیری
upland زمین کوهستانی
mool زمین خشک
rear court انتهای زمین
uplands زمین بلند
shells قشر زمین
upland زمین بلند
geological زمین شناسی
shelling قشر زمین
geological زمین شناختی
public domain زمین خالصه
punner زمین سفت کن
punner زمین کوب
subbasement زیر زمین
subgrade زمین پی راه
neutral earth زمین خنثی
uplands زمین کوهستانی
floor محدوده زمین
rootle زمین راباپوزکندن
rolling country زمین پوشیده
basement زیر زمین
salle d'armes زمین شمشیربازی
crusts پوسته زمین
planned chart کروکی زمین
physical characteristics خصوصیات زمین
pervious ground تراوا زمین
terrestrial زمین خاکی
sandy soil زمین ماسهای
permeable ground زمین تراوا
soil strain فشار زمین
terrain عوارض زمین
floored محدوده زمین
terrain زمین عملیات
terrain نوع زمین
paralysis زمین گیری
floors محدوده زمین
playing court زمین بازی
playing area محدوده زمین
plat تکه زمین
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com