Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (30 milliseconds)
English
Persian
drop
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropped
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropping
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drops
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
Other Matches
modem
وسیلهای که امکان ارسال داده از طریق خط تلفن با تبدیل کردن سیگنال دودویی از کامپیوتر به سیگنال آنالوگ صوتی ه قابل ارسال روی خط تلفن است فراهم می :ند
subsided
نشست کردن
subside
نشست کردن
to cave in
نشست کردن
extravasate
نشست کردن
subsiding
نشست کردن
sinks
نشست کردن
sink
نشست کردن
subsides
نشست کردن
settles
نشست کردن
settle
نشست کردن
seep in
نشست کردن
powwow
نشست وگفتگو کردن
meet
نشست نشست گاه
meets
نشست نشست گاه
ani
سیستم تلفن که شماره تلفن شخصی که تماس گرفته را درج میکند
and gate
دریچه و دریچه ضرب منطقی
howler
صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
howlers
صدایی که به اپراتور تلفن اعلام میکند که دستگاه تلفن کاربر آماده گیرندگی نیست
To associate ( mix) with someone .
با کسی نشست وبر خاست کردن
acoustic coupler
وسیله ای که به یک دستگاه تلفن وصل است و دادههای دوتایی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند تا در خط تلفن جریان پیدا کند
magneto exchange
مرکز تلفن خودکار با تلفن اندوکتوری
to block and bleed
[valve]
مسدود کردن و تخلیه کردن
[دریچه]
[مهندسی]
private automatic branch exchange
یک سیستم تلفن سوئیچینگ خودکار خصوصی که در یک شرکت مخابرات تلفنی رافراهم می اورد و انتقال مکالمه ها را به درون شبکه تلفن عمومی یا خارج از ان کنترل میکند
telephony
مجموعه استانداردها که نحوه کار کامپیوترها باسیستم تلفن را بیان میکند که باعث ایجاد پست الکترونیکی صوتی , پاسخ به تلفن و سرویس فکس میشود
telephone booth
کیوسک تلفن کابین تلفن
telephone booths
کیوسک تلفن کابین تلفن
coupler
وسیلهای که به دستگاه تلفن وصل است و داده دودویی را به سیگنالهای صوتی تبدیل میکند که روی یک خط تلفن قابل ارسال است
sluices
ازبندیا دریچه جاری شدن خیس کردن
sluice
ازبندیا دریچه جاری شدن خیس کردن
sluiced
ازبندیا دریچه جاری شدن خیس کردن
to ring up
تلفن کردن به
phoning
تلفن کردن
phoned
تلفن کردن
call up
<idiom>
تلفن کردن
phones
تلفن کردن
telephoning
تلفن کردن
phone
تلفن کردن
telephone
تلفن کردن
telephones
تلفن کردن
telephoned
تلفن کردن
ring off
قطع کردن تلفن
ring up
به کسی تلفن کردن
long-distance
ازراه دور تلفن کردن
long distance
ازراه دور تلفن کردن
to tap somebody's telephone
[line]
به خط تلفن کسی مخفیانه وصل کردن
phoned
صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phones
صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
ring off
قطع کردن تلفن یا مکالمه تلفنی
phone
صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
phoning
صحبت کردن با کسی از طریق تلفن
to call 911
[American English]
تلفن اضطراری کردن
[به پلیس یا آتش نشانی]
to tap
[phone line]
مخفیانه به گفتگوی کسی در خط تلفن گوش کردن
to make a typing error
[mistake]
اشتباه تایپ کردن
[صفحه کلید یا تلفن]
to hit the wrong key
[on the PC/phone/calculator]
اشتباه تایپ کردن صفحه
[کلید یا تلفن]
to make a typo
[American E]
اشتباه تایپ کردن
[صفحه کلید یا تلفن]
phones
تلفن تلفن زدن
phoned
تلفن تلفن زدن
phoning
تلفن تلفن زدن
phone
تلفن تلفن زدن
phoned
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phone
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phoning
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phones
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
flux valve
دریچه اکتشاف میدان مین دریچه اکتشاف مغناطیسی مین
dialled
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dial
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialed
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dials
تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
audio
ال می پرسد. شخص تماس گرفته با انتخاب کردن شمارهای در تلفن به او جواب میدهد
sediments
ته نشست
consolidation
نشست
settlement of the dam
نشست سد
sediment
ته نشست
leakages
نشست
leakage
نشست
slump
نشست
settletment
نشست
meeting
نشست
meetings
نشست
slumped
نشست
slumping
نشست
slumps
نشست
fouling
ته نشست
siting
نشست
seepage
نشست
sitting
نشست
sittings
نشست
seance
نشست
trims
نشست
trimmest
نشست
trim
نشست
sessions
نشست
precipitation
ته نشست
settlements
نشست
settlement
نشست
symposium
هم نشست
symposia
هم نشست
symposiums
هم نشست
session
نشست
depositions
ته نشست
deposition
ته نشست
sinkable
نشست کردنی
boring stay
محل نشست
shore formation
ته نشست دریاچهای
deposits
ته نشست ته نشین
deposit
ته نشست ته نشین
trim aft
نشست پاشنه
trim forward
نشست سینه
rate of deposition
سرعت ته نشست
sinking
استهلاک نشست
true slump
نشست واقعی
lacustrine sediment
ته نشست دریاچهای
exudation
برون نشست
closed conference
نشست مسدود
special session
نشست ویژه
soft spot
ناحیه نشست
subsidence
نشست خاک
calcareous deposit
ته نشست اهکی
extraordinary meeting
نشست ویژه
lime deposite
ته نشست اهکی
electrolytic deposition
ته نشست الکترولیتی
air landed
هوا نشست
she sat behind me
او پشت من نشست
closed meeting
نشست مسدود
subsidence
نشست فرونشینی
precipitated rocks
سنگهای ته نشست
settlement ratio
نسبت نشست
settlement of the foundation
نشست پی گاه
oil residue
ته نشست روغن
leaky
نشست کننده
annual accumulation of sediment
ته نشست سالانه
assembly
مجمع نشست
The plan landed .
هواپیما بزمین نشست
She went to the bad.
بروز سیاه نشست
seat of settlement
محل نشست ساختمان
He was favorably impressed by what I told him .
حرفم دردلش نشست
settlement of abutments
نشست تکیه گاه
settlement forecast
پیش بینی نشست
extraordinary meeting
نشست فوق العاده
She sat beside ( next to ) her mother .
کنار مادرش نشست
special session
نشست فوق العاده
landing zone
منطقه نشست هوایی
The dust was laid ( settled ) .
گرد وخاک نشست
annual accumulation of sediment
سال اورد ته نشست
calling dial
صفحه شماره گیر تلفن صفحه نمره گیر تلفن
conventional take off and landing
هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
proces verbal
صورت جلسه نشست نامه
exudate
ترشح التهابی برون نشست
the bird took its perch
مرغ روی چوب نشست
telephone operation
طرز کار تلفن کار تلفن
to have a closed meeting
نشست محرمانه داشتن
[بخصوص سیاست]
the veaael was neaped
کشتی بواسطه فرو کش اب بگل نشست
he took her in to dinner
انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
inclusus
گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
manholes
دریچه تک رو
sluiced
دریچه سد
manhole
دریچه تک رو
snifting valve
دریچه
floodgate
دریچه سد
lidless
بی دریچه
trapdoor
دریچه
sluices
دریچه سد
vents
دریچه
trapdoors
دریچه
venting
دریچه
lids
دریچه
valve
دریچه
slackers
دریچه
slacker
دریچه
shutters
دریچه
scuttle
دریچه
scuttles
دریچه
scuttling
دریچه
plungers
بی دریچه
and gate
دریچه و
vent
دریچه
lid
دریچه
port
دریچه
vented
دریچه
sluice
دریچه سد
scuttled
دریچه
shutter
دریچه
valves
دریچه
plunger
بی دریچه
trap
دریچه
loop
دریچه
gate
دریچه
hatch
دریچه
ventil
دریچه
not or gate
دریچه نا- یا
not gate
دریچه نا
hatched
دریچه
hatches
دریچه
looped
دریچه
valvate
دریچه
or gate
دریچه OR
or gate
دریچه یا
trap door
دریچه
loops
دریچه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com