Dictiornary-Farsi | نشست ویژه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (10 milliseconds)

English	Persian
extraordinary meeting	نشست ویژه
special session	نشست ویژه


Other Matches

idiosyncrasy	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasies	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
meet	نشست نشست گاه
meets	نشست نشست گاه
to watch for certain symptoms	توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups	گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
specialty	کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality	کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities	کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
idiocrasy	طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
praetorial	متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
settlements	نشست
settlement	نشست
slump	نشست
slumped	نشست
slumping	نشست
slumps	نشست
precipitation	ته نشست
deposition	ته نشست
trim	نشست
consolidation	نشست
meeting	نشست
meetings	نشست
siting	نشست
trims	نشست
seance	نشست
seepage	نشست
settlement of the dam	نشست سد
settletment	نشست
leakages	نشست
leakage	نشست
depositions	ته نشست
trimmest	نشست
fouling	ته نشست
sediments	ته نشست
sittings	نشست
sitting	نشست
session	نشست
sessions	نشست
symposia	هم نشست
symposiums	هم نشست
symposium	هم نشست
sediment	ته نشست
assembly	مجمع نشست
subside	نشست کردن
precipitated rocks	سنگهای ته نشست
rate of deposition	سرعت ته نشست
closed conference	نشست مسدود
seep in	نشست کردن
closed meeting	نشست مسدود
lime deposite	ته نشست اهکی
air landed	هوا نشست
settlement of the foundation	نشست پی گاه
settlement ratio	نسبت نشست
subsided	نشست کردن
she sat behind me	او پشت من نشست
sinkable	نشست کردنی
oil residue	ته نشست روغن
shore formation	ته نشست دریاچهای
lacustrine sediment	ته نشست دریاچهای
subsides	نشست کردن
settle	نشست کردن
settles	نشست کردن
subsidence	نشست فرونشینی
subsidence	نشست خاک
annual accumulation of sediment	ته نشست سالانه
boring stay	محل نشست
calcareous deposit	ته نشست اهکی
deposit	ته نشست ته نشین
electrolytic deposition	ته نشست الکترولیتی
extravasate	نشست کردن
exudation	برون نشست
deposits	ته نشست ته نشین
leaky	نشست کننده
trim aft	نشست پاشنه
trim forward	نشست سینه
sinking	استهلاک نشست
true slump	نشست واقعی
to cave in	نشست کردن
sink	نشست کردن
subsiding	نشست کردن
soft spot	ناحیه نشست
sinks	نشست کردن
He was favorably impressed by what I told him .	حرفم دردلش نشست
The dust was laid ( settled ) .	گرد وخاک نشست
She sat beside ( next to ) her mother .	کنار مادرش نشست
She went to the bad.	بروز سیاه نشست
The plan landed .	هواپیما بزمین نشست
annual accumulation of sediment	سال اورد ته نشست
seat of settlement	محل نشست ساختمان
settlement of abutments	نشست تکیه گاه
extraordinary meeting	نشست فوق العاده
landing zone	منطقه نشست هوایی
special session	نشست فوق العاده
powwow	نشست وگفتگو کردن
settlement forecast	پیش بینی نشست
conventional take off and landing	هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
the bird took its perch	مرغ روی چوب نشست
proces verbal	صورت جلسه نشست نامه
exudate	ترشح التهابی برون نشست
to have a closed meeting	نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
To associate ( mix) with someone .	با کسی نشست وبر خاست کردن
the veaael was neaped	کشتی بواسطه فرو کش اب بگل نشست
dropping	نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
he took her in to dinner	انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
dropped	نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drop	نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drops	نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
inclusus	گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
expert	ویژه گر
special character	ویژه
specific humidity	نم ویژه
prerogative	حق ویژه
prerogatives	حق ویژه
idiocrasy	ویژه
extra special	ویژه
adhoc	ویژه
peculiar	ویژه
paticular	ویژه
extra <adj.>	ویژه
special <adj.>	ویژه
priviege	حق ویژه
particular	ویژه
specialist	ویژه گر
specialists	ویژه گر
expressing	ویژه
net	ویژه
specifics	ویژه
experts	ویژه گر
nett	ویژه
special	ویژه
specific	ویژه
specially	ویژه
privilege	حق ویژه
nets	ویژه
express	ویژه
expressed	ویژه
particulars	ویژه
expresses	ویژه
expert	ویژه کار
lingo	زبان ویژه
lingoes	زبان ویژه
lacrimal	ویژه اشک
specific weight	سنگینی ویژه
specific weight	وزن ویژه
net profit	سود ویژه
monkish	ویژه راهبان
speleologist	ویژه گر غارشناسی
specific yield	ابدهی ویژه
dead weights	ویژه وزن
dead weight	ویژه وزن
experts	ویژه کار
monocular	ویژه یک چشم
life guard	هنگ ویژه
lachrymal	ویژه اشک
labeled cargo	کالای ویژه
specializes	ویژه گری
specializing	ویژه گری
extra equipment	متعلقات ویژه
equity capital	ارزش ویژه
endemical	ویژه یک قوم
electrical resistivity	مقاومت ویژه
eigenvalue	ویژه مقدار
eigenfunction	ویژه تابع
ecotype	بوم ویژه
conizance	نشان ویژه
favourite or vor	ویژه مخصوص
characteristic root	ویژه مقدار
kink	ویژه گی فرریز
indicium	نشانه ویژه
specialises	ویژه گری
specialising	ویژه گری
special effects	جلوههای ویژه
specialize	ویژه گری
physiologists	ویژه گر فیزیولوژی
physiologist	ویژه گر فیزیولوژی
habiliments	جامه ویژه
(not one's) cup of tea <idiom>	علاقه ویژه
gastronomist	ویژه گرخوراک
proper value	ویژه مقدار
specific volume	حجم ویژه
special drawing right	حق برداشت ویژه
specific cost	هزینه ویژه
specialist	ویژه کار
specialists	ویژه کار
self weight	ویژه وزن
specific donor	دهنده ویژه
specific drawdown	افت ویژه
specific heat	گرمای ویژه
species specific	نوع- ویژه
special verdict	تصمیم ویژه
singular matrix	ماتریش ویژه
special character	دخشه ویژه
special drawing rights	حق برداشت ویژه
special case	مورد ویژه
special bastard	حرامزاده ویژه
special agreement	قرارداد ویژه
special duty	کار ویژه
monographs	ویژه نگاشت
special party	گروه ویژه