English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 136 (2 milliseconds)
English Persian
lower branch of meridian نصف النهار زیرین
Other Matches
meridians خط نصف النهار
line of longitude نصف النهار
meridian نصف النهار
meridian خط نصف النهار
celestial equator معدل النهار
post meridiem پس از نصف النهار
meridians نصف النهار
magnetic meridian نصف النهار مغناطیسی
greenwich meridian نصف النهار گرینیچ
greenwich meridian نصف النهار گرینویچ
geographical meridian نصف النهار جغرافیایی
celestial meridian نصف النهار سماوی
ante meridiem پیش از نصف النهار
celestial meridian نصف النهار اسمانی
prime meridian نصف النهار مبداء
prime meridian نصف النهار گرینویچ
meridian مدار نصف النهار
reduction to the meridian تعدیل به نصف النهار
true meridian نصف النهار واقعی
prime meridian نصف النهار مبدا
meridian خطوط نصف النهار
meridians خطوط نصف النهار
upper branch of meridian نصف النهار برین
meridians مدار نصف النهار
hour circle نصف النهار حلقه مدرج
prime meridian نصف النهار مبداء یا گرینویچ
postmeridian وابسته به بعد ازنصف النهار
magnetic meridians دوایر نیمروز معناطیسی نصف النهار مغناطیسی
time zones منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
time zone منطقه جغرافیایی دارای ساعت یا نصف النهار معینی
under- زیرین
underside زیرین
undersides زیرین
under زیرین
after mentioned زیرین
following on زیرین
subjecent زیرین
downstair زیرین
underlines خط زیرین
inferiors زیرین
inferior زیرین
underline خط زیرین
underlip لب زیرین
underlips لب زیرین
underscoring زیرین خط
underscores زیرین خط
underscored زیرین خط
underscore زیرین خط
following زیرین
underlined خط زیرین
following <adj.> زیرین
underworld زیرین جهان
tropopause زیرین مرز
lower floor اشکوب زیرین
troposphere زیرین سپهر
undercut ببرش زیرین
labium لب زیرین حشره
inferior planets سیارات زیرین
inferior colliculus برجستگی زیرین
maxilla ارواره زیرین
limbs اندام زیرین
downward پایین زیرین
beneath زیرین پایینی
sub grade لایه زیرین
undercuts ببرش زیرین
the f. words کلمات زیرین
nether millstone اسیاسنگ زیرین
nether lip or jaw لب یا ارواره زیرین
the figure below رقم زیرین
neath or neath پایین زیرین
named here under نامبرده زیرین
the underwritten names نامهای زیرین
mandibular ارواره زیرین
limb اندام زیرین
hypolimnion اب سرد زیرین
hypodermis پوست زیرین
bottom slide لغزنده زیرین
cutis پوست زیرین
ulna زند زیرین
bottom line طناب زیرین
base stone سنگ زیرین
subway مجرای زیرین
subways مجرای زیرین
underpass زیرین راه
bedding لایه زیرین
underpasses زیرین راه
underneath زیرین پایینی
culet پخ زیرین برلیان
true pelvis لگن زیرین
undercoat پشم زیرین
underpart زیرین بخش
dewatering outlets خروجی زیرین
underside طرف یا سوی زیرین
inframaxillary وابسته به ارواره زیرین
infra axillary وابسته به ارواره زیرین
press bed بخش زیرین پرس
trismus تشنج ارواره زیرین
inframaxillary nerves پیهای ارواره زیرین
nether millstone سنگ زیرین اسیاب
coarse adjustment knob دکمه تنظیم زیرین
top lift طبقه زیرین پاشنه پا
undergrowth پشم یارویش زیرین
undersides طرف یا سوی زیرین
binder course قشر زیرین رویه
cutis لایه زیرین پوست
stag evil تشنج ارواره زیرین اسب
semibasement نیم طبقه زیرین ساختمان
jowl ارواره زیرین پرنده گونه
neck necessity قسمت زیرین تاج ستون
eupelagic environment محیط زیر لایه زیرین
jowls ارواره زیرین پرنده گونه
calipee کاسه زیرین لاک پشت
mandibular اروارهای وابسته به ارواره زیرین
orlop عرشه زیرین کشتی جنگی
orlop deck عرشه زیرین کشتی جنگی
greenwich hour angle زاویه ساعتی بین نصف النهارسماوی گرینویچ و نصف النهار محل
jibbing بادبان سه گوش جلو کشتی لب زیرین
diffusion روش انتقال به سط وح زیرین مدار پیچیده
jib بادبان سه گوش جلو کشتی لب زیرین
jibs بادبان سه گوش جلو کشتی لب زیرین
martingale طناب یا زنجیر زیرین دگل یابادبان
jibbed بادبان سه گوش جلو کشتی لب زیرین
premaxilla استخوان جلو ارواره زیرین مهره داران
labrum لب زیرین بند پائیان لبه بیرونی صدف لب
rhizome ساقههای زیر زمینی ریشه مانند ساقه زیرین
overshot jaw ارواره زبرین هنگامی که ازارواره زیرین جلوترامده است
hard contact printing چاپ تماسی که در ان هدچاپگر با نیروی محسوسی روی لایه زیرین فشار واردمی اورد
under weft پود زیرین یا ضخیم [جهت نشاندن گره ها در جای خود و محکم و یکنواخت شدن آنها]
underlay در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
underlays در زیر چیزی لایه قرار دادن لایه زیرین
overbite پیشامدگی دندانهای زبرین نسبت به دندانهای زیرین
true origin نقطه مبداء یا مبنای مختصات جغرافیایی نصف النهار مبداء مختصات جغرافیایی
underpass گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
underpasses گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
labral وابسته به لب زیرین بندپائیان یا لبه صدف ه لبه بیرونی صدف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com