Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (11 milliseconds)
English
Persian
nibble
نصف طول بایت استاندارد
nibbled
نصف طول بایت استاندارد
nibbles
نصف طول بایت استاندارد
nibbling
نصف طول بایت استاندارد
nybble
نصف طول بایت استاندارد
Search result with all words
double
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
doubled
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
doubled up
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
scsi
بیتی با نرخ مگا بایت در ثانیه تامین میکند. این استاندارد وسایل را هم پوشش میدهد
Other Matches
terabyte
یک هزار گیگا بایت یا یک میلیون مگا بایت داده
byte mode
وجه بایت حالت بایت
ieee
سیستم استاندارد شبکه Token Ring که توسط IBM به صورت استاندارد بیان شده
documented
روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
documenting
روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
document
روش استاندارد برای ارسال و ذخیره سازی متن ها و تصاویر روی شبکه بخشی از استاندارد IBM SNA
basics
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
basic
بخشی از سرویس ISDN که شامل دو کانال انتقال داده است . که داده را به صورت کیلو بایت در ثانیه ارسال میکند و یک کانال کنترلی دارد که میتواند اطلاعات کنترلی جانبی را به صورت کیلو بایت در ثاینه منتقل کند
international standards organization
طرح شبکه استاندارد ISO که به صورت لایهای است و هر لایه کار مخصوصی دارد و به سیستمهای مختلف امکان ارتباط میدهد البته در صورتی که مط ابق با استاندارد باشند
extends
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
extend
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
POSIX
استاندارد که یک سری سرویس سیستم عامل را شامل میشود. نرم افزاری که با استاندارد DOSIX کار میکند و بین سخت افزارها ارسال میشود
extending
گروهی ازتولیدکنندگان PC که انجمنی برای پیشبرد استاندارد تک بیتی به عنوان یک رقیب برای استاندارد باس MAC توسط IBM تشکیل داده اند
PHIGS
برنامه واسط استاندارد بین نرم افزار و آداپتور گرافیکی که از مجموعهای از دستورات استاندارد برای رسم و تغییر تصاویر دو بعدی و سه بعدی تشکیل شده است
source
استاندارد IEEE , IBM وغیره IBM و غیر IBM نوع Taken Ring امکان استاندارد bridge می دهند تا داده را ردو بدل کنند
byte
بایت
bites
بایت
bite
بایت
m
بایت
mb
بایت
bytes
بایت
b
یک بایت
terabyte
یک تریلیون بایت
gigabyte
بیلیون بایت
terabyte
تریلیون بایت
sextets
بایت شش بیتی
sextet
بایت شش بیتی
megabyte
میلیون بایت
nibbling
نصف یک بایت
TB
یک تریلیون بایت
data byte
بایت داده
byte mode
وضعیت بایت
nibble
نصف یک بایت
nibbles
نصف یک بایت
nibbled
نصف یک بایت
byte addressable
بایت نشانی پذیر
byte addressable
بایت ادرس پذیر
mb
یک میلیون بایت egaByte
bpi
تعداد بایت در هر اینچ
Kbit
معادل هزار بایت
ODI
واسط استاندارد معرفی شده توسط Novell برای کارت واسط شبکه که به کاربران امکان میدهد فقط یک درایور شبکه داشته باشند که با تمام کارتهای واسط شبکه کار میکند. استاندارد پیش از یک پروتکل را پشتیبانی میکند. مثل IPX و NetBEUI
gulped
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulp
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
standard
اولین مگا بایت حافظه در PC.
bytes per inch
تعداد بایت ها در یک واحد اینچ
standards
اولین مگا بایت حافظه در PC.
PB
یک quadrilloion بایت چهار میلیون
gulps
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
gulping
گروهی از کلمات معمولا دو بایت
bytewide memory
بایت ادرس پذیر در حافظه اصلی
xmodem
بایت از بلاک داده را منتقل میکند
mode
روش ارسال داده به صورت یک بایت در هر زمان
modes
روش ارسال داده به صورت یک بایت در هر زمان
gulped
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulps
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulp
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
gulping
گروهی از چندین بایت که به عنوان یک واحد در نظرگرفته می شوند
byte
حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
bytes
حرکت دادن ویرایش کردن و تغییر محتوای یک بایت
machined
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
machines
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
media
کپی کردن داده از یک بایت رسانه ذخیره سازی به دیگری
machine
بایت تشکیل شده است برای عملوند و داده و آدرس
access control
بایت اولیه Token که حق دستیابی ایستگاه را به شبکه نشان میدهد
ems
سیستمی در PC که بخشی از حافظه که بالای کیلو بایت است نشان میدهد
Kbyte
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا معادل هزار بایت
YMODEM
بایت بلاک استفاده میکند و میتواند چندین فایل ارسال کند
kb
واحد اندازه گیری رسانه با فرفیت بالا با معنای هزار بایت
nibbles
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibble
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbling
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
nibbled
به واحدی از انباره که شامل نیم بایت یا عموما" چهار بیت است گفته میشود
kilo
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
kilos
واحد اندازه گیری وسیله رسانه سازی با فرفیت بالا به معنای هزار بایت داده
DVD
پیشرفت تازه در ذخیره سازی دادههای با حجمم گیگا بایت روی دیسک از نوع ROM-CD
conventional memory
در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
conventional RAM
در سیستم سازگار -IBM PC ناحیه حافظه با دستیابی تصادفی نصب شده روی PC با گنجایش چند کیلو بایت
large model
مدل حافظه که کد و داده تا کلید بایت جریان دارند ولی اندازه ترکیبی باید از مگابایت کمتر باشد
long integer
عدد صحیح که با چندین بایت داده نمایش داده شود
trailers
بایت نهایی فایل که حاوی خصوصیات فایل وکنترل است
trailer
بایت نهایی فایل که حاوی خصوصیات فایل وکنترل است
Intel
بسیتی استفاده میکند تا چند گیگا بایت از RAM را آدرس دهی میکند
postbyte
بایت داده که کد اصلی ای را بیان میکند که ثابت مورد استفاده را معرفی میکند
Intel
بیتی استفاده میکند و تا چند مگا بایت از RAM را آدرس دهی میکند
precision
استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت
doubled
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
doubled up
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
multiple
استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت ممکن
high and dry
<idiom>
استاندارد
standards
استاندارد
standard
استاندارد
canonical
استاندارد
modulus
استاندارد
medium
مدل حافظه خانواده پردازنده Intel x که امکان ارسال چند کیلوبایت داده و تا چند مگا بایت کد میدهد
mediums
مدل حافظه خانواده پردازنده Intel x که امکان ارسال چند کیلوبایت داده و تا چند مگا بایت کد میدهد
standardised
استاندارد نمودن
traditional chess
شطرنج استاندارد
standard error
خطای استاندارد
standards
استاندارد همگون
standard of living
استاندارد زندگی
standardises
استاندارد نمودن
standardising
استاندارد نمودن
substandard
زیر استاندارد
standardize
استاندارد نمودن
standardizes
استاندارد نمودن
standardizing
استاندارد نمودن
standard
استاندارد همگون
standard class
درجه استاندارد
standards of living
استاندارد زندگی
table lamp
لامپ استاندارد
standardization
استاندارد سازی
standard costs
هزینههای استاندارد
standard condition
شرایط استاندارد
standard cell
پیل استاندارد
standard candle
شمع استاندارد
standard bar
میله استاندارد
standard atmosphere
اتمسفر استاندارد
silver standard
استاندارد نقره
secondary standard
استاندارد ثانویه
standard section
پروفیل استاندارد
frequency standard
استاندارد فرکانس
standard resistor
مقاومت استاندارد
resistance standard
مقاومت استاندارد
primary standard
استاندارد اولیه
standard temperature and pressure
شرایط استاندارد
normal temperature and pressure
شرایط استاندارد
nonstandard
غیر استاندارد
standard function
تابع استاندارد
standardized
استاندارد شده
standard specification
مقررات استاندارد
standard specification
دستورات استاندارد
standard solution
محلول استاندارد
standard rate
نرخ استاندارد
standard price
قیمت استاندارد
standard pitch
گام استاندارد
standard pascal
پاسکال استاندارد
basic standard
استاندارد اولیه
basic standard cost
قیمت استاندارد
boilerplate
متن استاندارد
standard ohm
اهم استاندارد
standard measure
اندازه استاندارد
standard interface
رابط استاندارد
standard interface
واسطه استاندارد
magnetic standard
اهنربای استاندارد
dialects
ی در زبان استاندارد
atmospheres
اتمسفر استاندارد جو
atmosphere
اتمسفر استاندارد جو
dialect
ی در زبان استاندارد
redundant
سیستم دیسک درایو سریع تا گنجایش بالا که از چندین درایو استفاده میکند که هر یک یک بایت از کلمه داده را ذخیره می کنند
calibration
مین یک بررسی استاندارد
mnemonic
استاندارد اختصار کلمه
standard oil company
استاندارد اویل کمپانی
ambient quality standard
استاندارد کیفیت پرمون
standard oil company
شرکت نفت استاندارد
standard oxidation potential
پتانسیل اکسایش استاندارد
pop up menu
منوی غیر استاندارد
standard penetration
ازمایش نفوذی استاندارد
NDIS
واسط دستور استاندارد
ieee
واسط استاندارد IEEE
standard product cost
ارزش تولید استاندارد
ansi
کدهای استاندارد ANSI
clark
پیل استاندارد کلارک
primary standard grade
خلوص استاندارد اولیه
standard conversion factor
ضریب تبدیل استاندارد
standard hydrogen electrode
الکتورد هیدروژن استاندارد
cut the mustard
<idiom>
به حد استاندارد لازم رسیدن
data encyption standard
استاندارد حفافت داده
standard electrode potential
پتانسیل استاندارد الکترود
standard electrode potential
پتانسیل الکترود استاندارد
up to par/scratch/snuff/the mark
<idiom>
متناسب با استاندارد طبیعی
standard heat of formation
گرمای تشکیل استاندارد
extending
در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
extend
در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
extends
در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
standards
عیار قانونی استاندارد مقرر
standard free energy of formation
انرژی ازاد تشکیل استاندارد
international organisation for standard
موسسه بین المللی استاندارد
dif
استاندارد مخصوص فایلهای داده
standard
عیار قانونی استاندارد مقرر
international standard atmosphere
اتمسفر استاندارد بین المللی
raunchier
پست تر از استاندارد یا میزان متداول
raunchiest
پست تر از استاندارد یا میزان متداول
raunchy
پست تر از استاندارد یا میزان متداول
current standard cost
هزینه استاندارد و مورد قبول
metric
اندازهای استاندارد یامعیارمتری متری
stp
pressure temperatureand standardشرایط استاندارد
ntp
pressure temperatureand normalشرایط استاندارد
calibrating standard
تنظیم شده به صورت استاندارد
RJ connector
استاندارد عمومی اتصال چهارسیمی
feed back
اخذ اطلاعات ومقایسه ان با استاندارد
ieee
استاندارد مون Token Bus
per standard compass
برحسب قطب نمای استاندارد
mask
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
masks
یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
army standard score
نمرات استاندارد و اندازههای بدنی افراد
NetBIOS
استاندارد دستورات که غالبا استفاده میشود.
advanced
یک نوع واسط استاندارد برای CD-ROMها
ansi
گونه استاندارد زبان برنامه نویس C
sops
رویه عملیاتی استاندارد وضعیت موجود
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com