Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 240 (43 milliseconds)
English
Persian
orate
نطق کردن خواندن
Search result with all words
pop
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
popped
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
pops
خواندن و یا حفظ کردن آخرین داده از پشته
crash
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashed
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashes
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashing
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
crashingly
خطای ناشی از لمس کردن نوک خواندن / نوشتن سطح روی دیسک
recall
فرا خواندن احضار لغو کردن
recalled
فرا خواندن احضار لغو کردن
recalls
فرا خواندن احضار لغو کردن
preparation
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
preparations
تبدیل داده به حالت قابل خواندن ماشین بیش از وارد کردن داده
head
دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
open
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opened
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
opens
آماده کردن فایل پیش از رویدادن عملیات خواندن یا نوشتن
pray
نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
prayed
نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
praying
نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
prays
نماز خواندن بدرگاه خدا استغاثه کردن خواستارشدن
lilt
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilts
اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
descant
اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
descants
اواز زیر خواندن ازادانه انتقاد کردن
sight read
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-read
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-reading
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
sight-reads
فی البداهه خواندن یا اجرا کردن
wand
دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
wands
دستگاه ورودی خواندن برچسبهای رمزی شمش نوری به وسیله حس کردن الگوهای نوری فضاهای تیره و روشن
degauss
پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار مغناطیسی یا نوک خواندن / نوشتن
head switching
فعال کردن نوک خواندن ونوشتن به هنگام خوانده ونوشته شدن اطلاعات توسط دستگاه ذخیره با دستیابی تصادفی
praelect
سخنرانی کردن خطا به خواندن
prelect
سخنرانی کردن خطا به خواندن
study for bar
دوره تعلیماتی و کاراموزی کانون وکلا را طی کردن درس حقوق خواندن
to pipe up
زدن یا خواندن اغاز کردن
to spell out
بزحمت خواندن یا هجی کردن
to call the roll
حاضر غایب کردن
[نام افراد در گروهی را بلند خواندن]
Other Matches
read head
هد خواندن راس خواندن
head crash
برخورد فیزیکی نوک خواندن /نوشتن با سطح دیسک برخورد نوک خواندن ونوشتن با سطح ضبط شونده یک دیسک سخت که نتیجه اش از دست اطلاعات میباشد خرابی هد
extends
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending
فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
reads
خواندن
read
خواندن
misreading
بد خواندن
misread
بد خواندن
intoning
خواندن
to take lessons
یا خواندن
reading age
سن خواندن
rhapsodiz
خواندن
misreads
بد خواندن
intone
خواندن
intoned
خواندن
intones
خواندن
recitation
از بر خواندن
lip-read
لب خواندن
recitations
از بر خواندن
lip-reads
لب خواندن
readings
خواندن
lip read
لب خواندن
reading
خواندن
reading span
فراخنای خواندن
reading readiness
امادگی خواندن
cites
به دادگاه خواندن
reading speed
سرعت خواندن
reading rate
سرعت خواندن
numerate
خواندن یاشمردن
reading station
ایستگاه خواندن
readout
خواندن بازخواندن
rehearsals
تمرین از بر خواندن
to fling down the gauntlet
بمبارزه خواندن
spells
پی بردن به خواندن
cite
به دادگاه خواندن
criminate
مجرم خواندن
nondestructive read
خواندن غیرمخرب
bastardize
حرامزاده خواندن
spell
پی بردن به خواندن
rhapsodiz
از بر خواندن سرودن
spelled
پی بردن به خواندن
cited
به دادگاه خواندن
criminiate
مرجم خواندن
reading quotient
بهر خواندن
citing
به دادگاه خواندن
unreadable
نامستحق خواندن
read strobe
بارقه خواندن
raw head
نوک خواندن
read head
نوک خواندن
lull
لالایی خواندن
lulled
لالایی خواندن
lulling
لالایی خواندن
lulls
لالایی خواندن
unreadable
غیرقابل خواندن
to read out
بلند خواندن
trilled
با تحریر خواندن
reading habit
عادت خواندن
reading disability
ناتوانی در خواندن
to call to witness
بگواهی خواندن
readability
قابلیت خواندن
readable
قابل خواندن
boast
رجز خواندن
boasted
رجز خواندن
boasts
رجز خواندن
to go to school
درس خواندن
trill
با تحریر خواندن
parallel reading
خواندن موازی
read/write
خواندن- نوشتن
read pulse
تپش خواندن
r/w
خواندن- نوشتن
lullaby
لالایی خواندن
misread
غلط خواندن
scans
با وزن خواندن
chitter
اواز خواندن
brag
رجز خواندن
misreads
غلط خواندن
bragging
رجز خواندن
to glance
بشتاب خواندن
scanned
با وزن خواندن
rehearsal
تمرین از بر خواندن
lullabies
لالایی خواندن
to song a song
سرود خواندن
bragged
رجز خواندن
perusing
بدقت خواندن
peruses
بدقت خواندن
cantillate
با اواز خواندن
perused
بدقت خواندن
chortle
سرودوتسبیح خواندن
chortled
سرودوتسبیح خواندن
chortles
سرودوتسبیح خواندن
chortling
سرودوتسبیح خواندن
To misread the facts . To infer wrongly .
کور خواندن
psalmodize
زبور خواندن
to bid d. to
بمبارزه خواندن
to throw down the glove
بمبارزه خواندن
scan
با وزن خواندن
trills
با تحریر خواندن
destructive read
خواندن مخرب
peruse
بدقت خواندن
quirister
باجمع خواندن
beatifying
مبارک خواندن
beatify
مبارک خواندن
beatified
مبارک خواندن
to read wrong
اشتباه
[ی]
خواندن
brags
رجز خواندن
beatifies
مبارک خواندن
misreading
غلط خواندن
psalms
سرود مذهبی خواندن
read restore cycle
چرخه خواندن و ترمیم
chanted
سرود یا اهنگ خواندن
chanting
سرود یا اهنگ خواندن
to choir a hymn
سرودی راباهم خواندن
recite
با صدایی موزون خواندن
photodigital memory
خواندن چند بار
to strike up
خواندن یازدن اغازکردن
recited
با صدایی موزون خواندن
bidden
خواندن پیشنهاد دادن
recites
با صدایی موزون خواندن
chants
سرود یا اهنگ خواندن
when reading a book
در حال خواندن کتابی
reciting
با صدایی موزون خواندن
to study for the bar
درس حقوق خواندن
psalm
سرود مذهبی خواندن
paganize
کافرو زندیق خواندن
studying
درس خواندن خوانش
vocal
اوازی ویژه خواندن
vocals
اوازی ویژه خواندن
nondestructive
خواندن غیر مخرب
direct read after write
خواندن مستقیم پس از نوشتن
to read over something
چیزی را کاملا خواندن
nonoverlap processing
روشی که به وسیله ان خواندن
invites
خواندن وعده گرفتن
invited
خواندن وعده گرفتن
he took to books
پرداخت به کتاب خواندن
to get wise to someone
<idiom>
دست کسی را خواندن
sing
تصنیف اواز خواندن
sing
سرود خواندن سراییدن
sings
تصنیف اواز خواندن
chant
سرود یا اهنگ خواندن
to tune up
خواندن ونواختن اغازکردن
skims
بطور سطحی خواندن
studies
درس خواندن خوانش
skimmed
بطور سطحی خواندن
skim
بطور سطحی خواندن
study
درس خواندن خوانش
To read someone s mind (thoughts).
فکر کسی را خواندن
to serve with a summons
با خواست برگ خواندن
to read through something
چیزی را کاملا خواندن
sings
سرود خواندن سراییدن
invite
خواندن وعده گرفتن
read write cycle
چرخه خواندن و نوشتن
read write privilege
امتیاز خواندن- نوشتن
literacy
قادر به خواندن بودن
read write head
نوک خواندن و نوشتن
see through
<idiom>
فکر کسی را خواندن
literacy
سواد خواندن ونوشتن
the three r's
خواندن ونوشتن وحساب
speak one's piece
<idiom>
فکر کسی را خواندن
read/write head
نوک خواندن / نوشتن
reemploy
دوباره بخدمت خواندن
rwm
حافظه خواندن و نوشتن emory
scatter read gather write
خواندن توزیعی و نوشتن تجمعی
ortorian
کسیکه شرکت در خواندن بنماید
To drum something into someones head .
مطلبی را به گوش کسی خواندن
image interpreter
متخصص خواندن عکس هوایی
choir loft
جای مخصوص خواندن کلیسا
t i. afauit to a person
کسی را خطا کار خواندن
sight read
بدون مطالعه قبلی خواندن
to read through something
چیزی را از اول تا آخر خواندن
to read over something
چیزی را از اول تا آخر خواندن
he cannot read or write
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
he could read the future
خواندن ونوشتن نمیداند سوادندارد
singsong
بطور یکنواخت یا یک وزن خواندن
sight-reads
بدون مطالعه قبلی خواندن
sight-reading
بدون مطالعه قبلی خواندن
machine readable
قابل خواندن توسط ماشین
sight-read
بدون مطالعه قبلی خواندن
burn the midnight oil
<idiom>
تا دیر وقت درس خواندن
to read off
از روی چیزی خواندن بلندخواندن
monroe diagnostic reading test
ازمون تشخیص خواندن مونرو
hymn
سرود خواندن تسبیح وتمجید گفتن
addressed memory
حافظه خواندن،نوشتن
[علوم کامپیوتر]
hierology
علم خواندن خطوط قدیم مصر
hierologist
متخصص خواندن خطوط قدیمی مصر
cleanest
که از زمان خواندن تغییری نکرده است
addressable storage
حافظه خواندن،نوشتن
[علوم کامپیوتر]
hymns
سرود خواندن تسبیح وتمجید گفتن
clean
که از زمان خواندن تغییری نکرده است
ndro
ReadOut NonDstructive خواندن غیر مخرب
to swot
[British E]
for an exam
فشرده درس خواندن
[برای امتحانی]
browses
جسته گریخته عباراتی از کتاب خواندن
browsed
جسته گریخته عباراتی از کتاب خواندن
browse
جسته گریخته عباراتی از کتاب خواندن
to mug up
[British E]
for an exam
فشرده درس خواندن
[برای امتحانی]
quirister
دسته سرودخوانان کلیسا باهم خواندن
cleans
که از زمان خواندن تغییری نکرده است
RAM
[random access memory]
حافظه خواندن،نوشتن
[علوم کامپیوتر]
psalmodic
مانندمزامیری که برای خواندن ترتیب دهند
to cram
فشرده درس خواندن
[برای امتحانی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com