English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
army regulation نظام نامه ارتشی
Other Matches
code نظام نامه
regulations نظام نامه
constitution نظام نامه مزاج
constitutions نظام نامه مزاج
army forces نیروهای ارتشی یکانهای ارتشی
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
dress left از چپ نظام یا از راست نظام
post script مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparler جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
military ارتشی
cryptoparts بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
armed forces courier پیک ارتشی
military device اسباب ارتشی
health nurse پرستار ارتشی
army regulation مقررات ارتشی
health nurse نرس ارتشی
battalion نیروهای ارتشی
caisson ارابه ارتشی
battalions نیروهای ارتشی
khaki پارچه ارتشی
libel هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels هجو نامه یا توهین نامه افترا
serve خدمت ارتشی کردن
serves خدمت ارتشی کردن
courier transfer station مرکزارسال پیک ارتشی
olive drab رنگ سبز ارتشی
warlord فرمانده ارتشی فرمانروا
ex-serviceman ارتشی-فردیکهقبلادرارتش-نیرویدریایییاهواییمشغولبودهاست
civilian occupational specialty تخصص غیر ارتشی
army program memorandum لایحه برنامههای ارتشی
served خدمت ارتشی کردن
army postal clerk متصدی پست ارتشی
special forces نیروهای ویژه ضد چریک [ارتشی ]
army troops عدههای ارتشی یکانهای نیروی زمینی
courier transfer officer افسر مسئول قسمت پیک ارتشی
conus residents پرسنل ارتشی مقیم قاره امریکا
battle group واحد ارتشی مرکب از پنج گروهان
army helicopter چرخبال ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
army helicopter هلیکوپتر ارتشی [نظامی] [حمل و نقل هوایی]
entrucking table جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
certificate رضایت نامه شهادت نامه
certificates رضایت نامه شهادت نامه
written agreement موافقت نامه پیمان نامه
affidavits شهادت نامه قسم نامه
credential گواهی نامه اعتبار نامه
acheval ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
k ration بسته کوچک مواد غذایی ارتشی برای موارد فوق العاده
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
testacy دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
army training test راهنمای ازمایشات یکانهای ارتشی راهنمای ازمایش یکانها
reserved area مناطق حفافت شده ارتشی مناطق ممنوعه
trend نظام
chuck سه نظام
left d. نظام به چپ
system نظام
trends نظام
military نظام
chucked سه نظام
systems نظام
chucks سه نظام
major command فرماندهی عمده قسمت عمده ارتشی
centralized system نظام متمرکز
barter system نظام تهاتری
barter system نظام پایاپای
yeomanry سواره نظام
banking system نظام بانکداری
boring chuck سه نظام مته
market system نظام بازار
man power مشمولین نظام
capitalist system نظام کاپیتالیسم
biosystem نظام زیستی
binary system نظام دو نمادی
mechanism of the organ نظام تشکیلات
biological system نظام زیستی
closed system نظام بسته
dragoons سواره نظام
dragoon سواره نظام
double standard نظام دو معیاری
caste system نظام کاستی
modern system نظام نوین
accounting system نظام حسابداری
cavalry سواره نظام
delusional system نظام هذیانی
military service نظام وفیفه
drill chuck سه نظام مته
dual price system نظام دو قیمتی
action system نظام عمل
chuck wrench اچار سه نظام
class system نظام طبقاتی
phonology نظام صوتی
infantry پیاده نظام
colonial system نظام استعماری
conversational system نظام محاورهای
collectivism نظام اشتراکی
military مربوط به نظام
cognitive system نظام شناختی
credit system نظام اعتباری
cutter chuck سه نظام فرز
dynamic system نظام پویا
agrarian system نظام ارضی
household system نظام خانوادگی
household system نظام تولیدخانوادگی
incentive system نظام تشویقی
jaw chuck سه نظام فک دار
landlordism نظام اربابی
conscription نظام وفیفه
feudalism نظام زمینداری
communism نظام اشتراکی
hand operated chuck سه نظام دستی
economic system نظام اقتصادی
educational system نظام اموزشی
communication system نظام ارتباطی
factory system نظام کارخانهای
filing system نظام بایگانی
foot infantry پیاده نظام
welfare system نظام رفاهی
communist system نظام کمونیستی
horseman سواره نظام
price system نظام قیمتی
serfdom system نظام رعیتی
mnemonic system نظام یادیار
exemption معافی نظام
mixed system نظام مختلط
serfdom system نظام سرفی
miniature system خرده نظام
system نظام سیستم
systems نظام سیستم
skirmisher پیاده نظام
serviced نظام وفیفه
service نظام وفیفه
social system نظام اجتماعی
modern system نظام جدید
musculature نظام عضلانی
the military profession کار نظام
price system نظام قیمت
systems analysis نظام شناسی
socialism نظام اشتراکی
systematization نظام دهی
system dynamics پویائی نظام
order نظام معماری
open system نظام باز
value system نظام ارزشها
sensorium نظام حسی
serfdom نظام دهقانی
underdetermined system نظام نامعین
serfdom نظام رعیتی
horse سواره نظام
chuck دستگاه نظام
chucked صفحه نظام
chucked دستگاه نظام
tax system نظام مالیاتی
chucks صفحه نظام
taylorism نظام تیلور
chucks دستگاه نظام
chuck صفحه نظام
phylarch فرمانده سواره نظام
ironside نام سواره نظام
voluntaryist مخالف نظام وفیفه
selective service خدمت داوطلبانه نظام
dogface سرباز پیاده نظام
free economic system نظام اقتصاد ازاد
conscripted مشمول نظام کردن
janizary سرباز پیاده نظام
conscripts مشمول نظام کردن
wage system نظام پرداخت دستمزد
systematized delusions هذیانهای نظام یافته
voting system نظام رای گیری
conscripting مشمول نظام کردن
normal interval فرمان از جلو نظام
federal reserve system نظام فدرال رزرو
gold standard نظام پایه طلا
to bear arms خدمت نظام کردن
to enter the military داخل نظام شدن
gold standard نظام پولی طلا
gold currency system نظام پولی طلا
gold backing system نظام پایه طلا
gold backing system نظام پشتوانه طلا
chuck lathe سه نظام ماشین تراش
cosmologies نظام عالم وجود
cosmology نظام عالم وجود
societies نظام اجتماعی گروه
free enterprise system نظام اقتصاد ازاد
grabby نفر پیاده نظام
foreign value system نظام ارزشی بیگانه
conscript مشمول نظام کردن
infantryman سرباز پیاده نظام
quota system نظام سهمیه بندی
infantryman جمعی پیاده نظام
systems approach رویکرد نظام نگر
society نظام اجتماعی گروه
free enterprise system نظام تجارت ازاد
infantrymen سرباز پیاده نظام
free market system نظام بازار ازاد
extended family system نظام فامیلی گسترده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com