Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
quasi free electron theory	نظریه الکترون شبه ازاد
Other Matches
free electron	الکترون ازاد
free electron model	الگوی الکترون ازاد
free electron gas	گاز الکترون ازاد
stages theory of economic growth	نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
glide path	مسیر حرکت ازاد یا پرواز ازاد هواپیما یاموشک
labor theory of value	براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
subsistence theory of wages	نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
classical theory of money	نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
malthusian law of population	نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
second best theory	نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
free gyroscope	نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
wage fund theory of wages	نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
high sea	دریای ازاد دریای ازاد خارج از مرزکشور
electrons	الکترون
electron	الکترون
traced	رد الکترون
trace	رد الکترون
coelectron	هم الکترون
isoelectronic	هم الکترون
traces	رد الکترون
electron donor	الکترون ده
negatron	الکترون
inner shell electron	الکترون درونی
electron orbit	مسیرگردش الکترون
electron affinity	الکترون خواهی
electron avalanche	بهمن الکترون
electron decay	تجزیه الکترون
electron multiplier	افزاینده الکترون
electron mass	جرم الکترون
electron conduction	هدایت الکترون
electron injector	الکترون افکن
electron acceptor	الکترون پذیر
electron acceptor	پذیرنده الکترون
electron acceleration	شتاب الکترون
electron jump	پرش الکترون
initiating electron	الکترون اغازگر
electron pair	زوج الکترون
electron deceleration	دیرکرد الکترون
valence electron	الکترون فرفیت
valence electron	الکترون رسانایی
electron decay	اضمحلال الکترون
valence electron	الکترون والانس
electron beam	شعاع الکترون
electron donor	دهنده الکترون
electron energy	کارمایه ی الکترون
electron drift	رانش الکترون
electron emission	صدور الکترون
electron emitter	منبع الکترون
electron flow	فلوی الکترون
electron emmission	انتشار الکترون
electron energy	انرژی الکترون
electron exchange	تبادل الکترون
emissions	صدور الکترون
electron capture	الکترون گیراندازی
electron beam	باریکه الکترون
electronic concentration	غلظت الکترون
electron concentration	غلظت الکترون
electron diffraction	خمیدگی الکترون
electron beam	اشعه الکترون
electron distribution	پخش الکترون
emission	صدور الکترون
electron charge	بار الکترون
electron focusing	تمرکز الکترون
electron flow	سیلان الکترون ها
electron beam	پرتو الکترون
high energy electron	الکترون پر انرژی
electron transition	عبور الکترون
electron recoil	بازگشت الکترون
electron tube	لوله الکترون
electron volt	الکترون ولت
lone electron	الکترون تنها
isoelectronic ions	یونهای هم الکترون
outer shell electron	الکترون بیرونی
electroneutrality	الکترون خنثایی
outer shell electron	الکترون رسانایی
nonbonding electron	الکترون ناپیوندی
primary electron	الکترون اولیه
bound electron	الکترون بسته
photo electron	الکترون نوری
photo electron	فوتو الکترون
charge of the electron	بار الکترون
electrophile	الکترون دوست
electron transition	انتقال الکترون
electron spin	اسپین الکترون
nuclear electron	الکترون هسته
mass of the electron	جرم الکترون
antibonding electron	الکترون ضد پیوندی
electron spin	تنیدگی الکترون
free electron	الکترون غیرپیوندی
conduction electron	الکترون رسانش
electron shell	پوسته الکترون
conduction electron	الکترون رسانایی
density of electron	چگالی الکترون
electron trajectory	مسیر الکترون
odd electron	الکترون منفرد
secondary electron	الکترون ثانوی
concentration of electron	چگالی الکترون
electron charge mass ratio	چگالی بار الکترون
outer shell electron	الکترون لایه بیرونی
secondary electron emission	پیل ثانویه الکترون
bonding electron pair	زوج الکترون پیوندی
electron deceleration	کندی حرکت الکترون
elementary charge	بار الکترون [فیزیک]
lone pair electron	زوج الکترون تنها
electron deficient molecules	مولکولهای با کمبود الکترون
lone pair electron	زوج الکترون ناپیوندی
transmission electron micrograph	ریزنگار انتقال الکترون
electron capture detector	اشکارساز الکترون گیراندازی
electron orbit	مدار گردش الکترون
electron attachment	پیوستگی یا وابستگی الکترون
electron pair	زوج الکترون حفره
electron accelerator	شتاب دهنده الکترون
electron transit time	زمان عبور الکترون
electron transfer mechanism	مکانیسم انتقال الکترون
delocalized electron	الکترون غیر مستقر
electron spin resonance	رزونانس اسپین الکترون
electron pair bond	پیوند زوج الکترون
electron pairing	زوج شدن الکترون
unpaired electron	الکترون جفت نشده
electron multiplier	فزون ساز الکترون
electrophilic reagent	واکنشگر الکترون دوست
electrophilic attack	حمله الکترون دوستی
electron gun	لوله پرتاب الکترون
linear accelerator	شتابده خطی الکترون
rest mass of the electron	جرم ساکن الکترون
supressor grid	شبکه الکترون بند
electrophilic addition	افزایش الکترون دوستی
electroosmotic effect	اثر الکترون اسمزی
electron paramagnetic resonance	رزونانس پارامغناطیسی الکترون
photon	تنها یک الکترون تابش شود
electron spin resonance [ESR]	تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
Electron paramagnetic resonance [EPR]	تشدید پارامغناطیس الکترون [فیزیک]
pictured	حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
pictures	حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
electron releasing substituent	گروه استخلافی الکترون دهنده
picture	حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
electron withdrawing substituent	گروه استخلافی الکترون کشنده
electrophilic aromatic substitution	استخلاف الکترون دوستی اروماتیکی
electrosensitive	چاپ با کاغذ حساس به الکترون
picturing	حرکت اشعههای الکترون در تلویزیون
free enterprise	اقتصاد ازاد اقتصاد بازار ازاد
beams	مجموعه باریکی از نور یا اشعه الکترون
left hand rule for electron flow	قاعده چپگرد برای جریان الکترون
beam	مجموعه باریکی از نور یا اشعه الکترون
lookout	نظریه
position	نظریه
in the light of	نظریه
theorem	نظریه
positioned	نظریه
suggestion	نظریه
theorems	نظریه
lookouts	نظریه
theory	نظریه
viewing	نظریه
queuing theory	نظریه صف
views	نظریه
theories	نظریه
viewed	نظریه
view	نظریه
two cents worth <idiom>	نظریه
points of view	نظریه
point of view	نظریه
recommendation	نظریه
opinions	نظریه
recommendations	نظریه
queing theory	نظریه صف
notion	نظریه
commenting	نظریه
commented	نظریه
viewpoints	نظریه
notions	نظریه
suggestions	نظریه
comment	نظریه
outlook	نظریه
thebe	نظریه
opinion	نظریه
viewpoint	نظریه
right hand rule for electron flow	قاعده راست گرد برای جریان الکترون
franklin [Fr]	استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
electron beam	رشته باریک الکترون با سرعت بالا در یک جهت
electrostatic unit of charge [esu]	استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
statcoulomb [statC]	استت کولن [یکای الکترون] [فیزیک] [شیمی]
theoreticians	نظریه پرداز
theoretician	نظریه پرداز
heam yoei vooly	نظریه نیرو
capital theory	نظریه سرمایه
facet theory	نظریه رویه ها
equilibrium theory	نظریه تعادل
maxwellian view	نظریه ماکسولی
noncontinuity theory	نظریه ناپیوستگی
viewed	نظریه عقیده
network theory	نظریه شبکه
electron theory	نظریه الکترونی
view	نظریه عقیده
automata	نظریه ماشین ها
field theory	نظریه میدانی
reading	نظریه شور
game theory	نظریه بازیها
learning theory	نظریه یادگیری
one factor theory	نظریه یک عاملی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com