English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
theory of monoplistic competition نظریه رقابت انحصاری
Other Matches
monopolistic competition رقابت انحصاری
monopoly امتیاز انحصاری کالای انحصاری
monopolies امتیاز انحصاری کالای انحصاری
competitory رقابت کننده- رقابت امیز
stages theory of economic growth نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
subsistence theory of wages نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
classical theory of money نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
malthusian law of population نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
exclusive انحصاری
patenting انحصاری
patents انحصاری
patented انحصاری
merest انحصاری
sole انحصاری
mere انحصاری
soles انحصاری
sole right حق انحصاری
patent انحصاری
monopolistic انحصاری
monopoly position موقعیت انحصاری
monopoly restriction محدودیت انحصاری
preemptive قبضهای انحصاری
exclusive or یای انحصاری
monopoly price قیمت انحصاری
monopoly power قدرت انحصاری
sole تنها انحصاری
soles تنها انحصاری
sole agent نماینده انحصاری
patent دارای حق انحصاری
market trust بازار انحصاری
restricted مقیدالتداول انحصاری
monopolist سیاست انحصاری
patented دارای حق انحصاری
patenting دارای حق انحصاری
monopoly bank بانک انحصاری
patents دارای حق انحصاری
monopoly management مدیریت انحصاری
monopoly output تولید انحصاری
patented انحصاری به ثبت رساندن
exclusive or gate دریچه یای انحصاری
exclusive or cate دریچه یای انحصاری
patent right حق انحصاری ثبت شده
oligopsony خرید نیمه انحصاری
exclusive or element عنصر یای انحصاری
fixed stock مالک انحصاری سهام
oligapoly فروش نیمه انحصاری
exjunction gate دریچه یای انحصاری
patents انحصاری به ثبت رساندن
monopolize امتیاز انحصاری گرفتن
sole arbitrator حکم یا داور انحصاری
monopolized امتیاز انحصاری گرفتن
monopolizes امتیاز انحصاری گرفتن
monopolizing امتیاز انحصاری گرفتن
exclusive economic zone منطقه اقتصادی انحصاری
patenting انحصاری به ثبت رساندن
patent انحصاری به ثبت رساندن
monopolising امتیاز انحصاری گرفتن
monopolises امتیاز انحصاری گرفتن
monopolised امتیاز انحصاری گرفتن
sole distributor contract قرارداد توزیع انحصاری
sole selling right حقوق فروش انحصاری
patent law قانون ثبت انحصاری اختراعات
monopolization گرفتن امتیاز انحصاری چیزی
exclusive nor gate دریچه نقیض یای انحصاری
wage fund theory of wages نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
sole tenant مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
patented حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patenting امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patenting حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patents امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patents حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patent حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patent امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patented امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
competition رقابت
contention رقابت
contest رقابت
competition رقابت
emulation رقابت
contests رقابت ها
racing رقابت
competitions رقابت ها
contentions رقابت
rivalry رقابت
rivalship رقابت
played رقابت
competitions رقابت
play رقابت
plays رقابت
playing رقابت
rivalries رقابت
severalty مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
competitiveness رقابت امیز
atomistic competition رقابت ذرهای
pure competition رقابت محض
antagonistically ازروی رقابت
theoretical competition رقابت فرضی
pure competition رقابت کامل
partial competition رقابت جزئی
competitive رقابت امیز
sibling rivalry رقابت هم شیرها
rivaling رقابت کردن
rivalling رقابت کردن
rivals رقابت کردن
rivaled رقابت کردن
vying رقابت کننده
rivalled رقابت کردن
retinal rivalry رقابت شبکیهای
theoretical competition رقابت نظری
unfair competition رقابت ناعادلانه
autocompetition رقابت با خود
perfect competition رقابت کامل
fair competition رقابت عادلانه
natural competition رقابت طبیعی
free competition رقابت ازاد
workable competition رقابت عملی
imperfect competition رقابت ناقص
destructive competition رقابت مخرب
cut throat competition رقابت ادمکشانه
pure competition رقابت خالص
perfecting bail competition رقابت کامل
competetive رقابت امیز
competition rules قوانین رقابت
contestation رقابت مرافعه
corrival رقابت کردن
cut throat competition رقابت بیرحمانه
fair competition رقابت منصفانه
competition conditions شرایط رقابت
diced رقابت فشرده
dice رقابت فشرده
emulate رقابت کردن با
emulated رقابت کردن با
emulates رقابت کردن با
competence روح رقابت
competitively از روی رقابت
dices رقابت فشرده
dicing رقابت فشرده
competitive conditions شرایط رقابت
compete رقابت کردن
competed رقابت کردن
dumping رقابت مکارانه
competes رقابت کردن
keenest قابل رقابت
keen قابل رقابت
pandering contest رقابت در خودشیرینی
conditions of (the) competition شرایط رقابت
vies رقابت کردن
vie رقابت کردن
contested رقابت دعوا
contest رقابت دعوا
emulating رقابت کردن با
contests رقابت دعوا
contesting رقابت دعوا
rival رقابت کردن
vied رقابت کردن
free fishery حق انحصاری ماهی گیری درابهای عمومی بموجب فرمان شاه
evils of imperfect competition مضار رقابت ناقص
up for grabs <idiom> آماده رقابت شدن
competitive goods کالاهای مورد رقابت
destructive competition رقابت زیان اور
competitive قابل رقابت رقابتی
sturt ازار دادن رقابت
competitiveness قابل رقابت رقابتی
hardball رقابت شدید و بیرحمانه
competitive factors عوامل محرک رقابت
nonprice competition رقابت غیر قیمتی
countervailing power مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
run scared <idiom> تلاش برای رقابت سیاسی
contends مخالفت کرده با رقابت کردن
contend مخالفت کرده با رقابت کردن
competition oriented pricing قیمت گذاری رقابت امیز
contended مخالفت کرده با رقابت کردن
european community competition rules مقررات رقابت در جامعه اروپا
give someone a good run for her money <idiom> رقابت شدید به وجود آوردن
pits به رقابت واداشتن هسته میوه را دراوردن
pit به رقابت واداشتن هسته میوه را دراوردن
To try to keep up with the joneses. چشم وهم چشمی کردن ( رقابت )
set the pace <idiom> برای انجام کارها رقابت ایجادکردن
free enterprise رقابت ازاد درسیستم سرمایه داری
copyright حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
copyrights حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
open market بازار ازاد بازاری که دارای رقابت کامل میباشد
queing theory نظریه صف
points of view نظریه
view نظریه
viewed نظریه
viewing نظریه
positioned نظریه
lookout نظریه
lookouts نظریه
two cents worth <idiom> نظریه
viewpoint نظریه
views نظریه
point of view نظریه
queuing theory نظریه صف
in the light of نظریه
recommendations نظریه
notion نظریه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com