English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
mechanistic theory نظریه ماشینی نگری
Other Matches
masks یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
mask یک کلمه ماشینی حاوی الگوئی از بیت ها بایت ها یاکاراکترها که برای استخراج یا گزینش قسمت هایی ازکلمات ماشینی دیگر بکار برده میشود
stages theory of economic growth نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
loop pile پرزهای حلقوی [این نوع پرز توسط بافت های ماشینی مثل فرش ماشینی بوجود آمده و به هر دو صورت ترکی و فارسی بافته می شود. اگر حلقه ها پس از اتمام کار بریده نشوند به آن پرز حلقوی می گویند. همانند سطح حوله.]
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
subsistence theory of wages نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
classical theory of money نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
retrospective view [on] پس نگری [به]
retrospection پس نگری
holism کل نگری
retrospect پس نگری
malthusian law of population نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
self observation خویشتن نگری
relativism نسبی نگری
prospect اینده نگری
vitalism حیاتی نگری
intraception عاطفی نگری
expectations پیش نگری
expectation پیش نگری
foresight پیش نگری
sensationalism حسی نگری
prospects اینده نگری
prospecting اینده نگری
purposivism غایت نگری
psychologism روانشناختی نگری
introspection درون نگری
nervism عصب نگری
objectivism عینی نگری
operationalism عملیاتی نگری
panpsychism روحی نگری
pansexualism جنسی نگری
parallelism توازی نگری
absolutism مطلق نگری
personalism شخص نگری
necropsy مرده نگری
phenomenalism پدیدار نگری
physicalism فیزیکی نگری
physiologism فیزیولوژی نگری
nativism فطری نگری
preformism ذاتی نگری
probabilism احتمالی نگری
empiricism تجربی نگری
biologism زیستی نگری
extraception واقع نگری
geneticism ارثی نگری
forecasting پیش نگری
hereditarianism ارثی نگری
Elementarism عنصر نگری
elementarism عنصری نگری
organicism عضوی نگری
centralism مرکزی نگری
dualism دوگانه نگری
prospected اینده نگری
atomism ذره نگری
finalism غایت نگری
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
biologism زیست شناختی نگری
introspectionist خویشتن نگری است
moral realism واقع نگری اخلاقی
cultural absolutism مطلق نگری فرهنگی
perfect foresight اینده نگری کامل
cultural relativism نسبی نگری فرهنگی
cultural parallelism توازی نگری فرهنگی
psychoneural parallelism توازی نگری روانی- عصبی
providence صرفه جویی اینده نگری
Peeping Toms نام خیاطی که به خاطر هیز نگری کور شد
Peeping Tom نام خیاطی که به خاطر هیز نگری کور شد
prospect [of something] آینده نگری [چشم انداز] [پیش بینی] چیزی
wage fund theory of wages نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
mechanized ماشینی
mechanician ماشینی
mechanical ماشینی
machine made ماشینی
mechanic ماشینی
manipulator دست ماشینی
robots ادم ماشینی
octane سوخت ماشینی
drill press vise گیره ماشینی
machine tool ابزار ماشینی
robot ادم ماشینی
machine translation ترجمه ماشینی
artificial intelligence هوش ماشینی
mechanical translation ترجمه ماشینی
mechanical translator مترجم ماشینی
mechanical welding جوشکاری ماشینی
mechanical production تولید ماشینی
mechanical language زبان ماشینی
mechanized data دادههای ماشینی
machine shop tool ابزار ماشینی
mechnical ماشینی صنعتی
mass production تولید ماشینی
machine welding جوشکاری ماشینی
machine ringing زنگ ماشینی
mechanized ماشینی شده
lawn sprinkler اب پاش ماشینی
machinery steel فولاد ماشینی
machine tools ابزار ماشینی
automatons ادم ماشینی
factory rugs فرش ماشینی
automaton ادم ماشینی
mechanisms قطعه ماشینی
mechanism قطعه ماشینی
tufted rugs فرش ماشینی
power saw اره ماشینی
mechanization ماشینی کردن
automation ماشینی شدن تولید
agricultural mechanization ماشینی کردن کشاورزی
to start a car [to crank a car] [American English] ماشینی را روشن کردن
machine shop کارگاه محاسبات ماشینی
machinery castings ریخته گری ماشینی
man machine systems نظامهای انسانی- ماشینی
crosscut saw اره گرد ماشینی
gynoid نوع زن ادم ماشینی
Machine- made carpets . فرشهای ماشینی ( غیر دستباف )
droid یک ادم ماشینی شبیه انسان
service ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
barker کارگر یا ماشینی که پوست میکند
business ماشینی که در شرکت استفاده میشود
businesses ماشینی که در شرکت استفاده میشود
serviced ماشینی راتعمیروروغن کاری کردن
winepress ماشینی که اب انگور رامیگیرد چرخشت
bordering machine ماشینی که لبه لوله ها را خم میکند
automatons ماشینی که کارهای انسان را میکند
automaton ماشینی که کارهای انسان را میکند
clock ماشینی که زمان را نشان میدهد
clocks ماشینی که زمان را نشان میدهد
ingrain فرش ماشینی دو رو و تمام پشم
badge reader ماشینی که داده را از یک نشانه مشخصات می خواند
caloric engine ماشینی که باهوای گرم حرکت میکند
automation افزایش تولید در اثر ماشینی شدن
saw doctor ماشینی که با ان دندانههای اره رادرست می کنند
weighing machine ترازوی ماشینی ماشین سنجش قنطارکش
pulsator ماشینی که الماس را از خاک جدا میکند
appliances ماشینی که به ویژه در خانه استفاده میشود
appliance ماشینی که به ویژه در خانه استفاده میشود
injection engine ماشینی که بوسیله تزریق اب سرد بخارانرامنقبض میکنند
manifold writer ماشینی که چندین نسخه باکاغذ برگردان بر میدارد
manifolder ماشینی که چندین تسخه باکاغذ بر گردان بر میدارد
self feeder ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
cards ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
to have packed up [British E] خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
perforator ماشینی که روی کاغذ سوراخها را پانج میکند
to crap out خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to conk out خراب بودن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
card ماشینی که در کارت پانچ سوراخ ایجاد میکند
to crap out کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
wringer ماشینی که برای چلاندن چیزی بکارمی رود
to conk out کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
to have packed up [British E] کار نکردن [دستگاهی یا ماشینی] [اصطلاح روزمره]
wright کسی که به کارهای ماشینی و ساختن ان اشتغال دارد
CNC ماشینی که به طور خودکار توسط کامپیوتر اجرا میشود
wiretapper جاسوس یا ماشینی که مکالمات را بطور سری ضبط میکند
DDC ماشینی که به صورت خودکار توسط یک ماشین کار میکند
reperforator ماشینی که نوارکاغذی را سوراخ میکند برای دریافت سیگنال
power loom ماشین بافندگی [در بافت فرش های ماشینی از آن استفاده می شود.]
cash dispensers ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
pilot engine ماشینی که راه را برای ماشین دیگر صاف و اماده میسازد
burster ماشینی که برای جداکردن انبوهی زا صفحات کاغذ به کار می رود
ball and socket joint [مفصل ماشینی که گلوله دارد و در داخل حفره قرار میگیرد]
cash dispenser ماشینی که با داخل نمودن کارت مخصوص ودادن دستور لازم
queing theory نظریه صف
two cents worth <idiom> نظریه
queuing theory نظریه صف
thebe نظریه
in the light of نظریه
viewed نظریه
commented نظریه
lookouts نظریه
lookout نظریه
viewpoint نظریه
comment نظریه
recommendations نظریه
view نظریه
views نظریه
recommendation نظریه
theories نظریه
viewing نظریه
commenting نظریه
theorems نظریه
positioned نظریه
suggestions نظریه
viewpoints نظریه
points of view نظریه
point of view نظریه
opinions نظریه
notions نظریه
opinion نظریه
notion نظریه
theory نظریه
theorem نظریه
suggestion نظریه
position نظریه
outlook نظریه
robotics زمینهای در هوش مصنوعی که مورد طراحی تولید و کاربردادم ماشینی است
compacted ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compact ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
compacts ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
dnc Control Numerial Direct روش کنترل کامپیوتری وسائل ماشینی خودکار
compacting ماشینی که داده دیجیتال را از CDمی خواند و آن رابه حالت اصلی بر میگرداند
cam استفاده از کامپیوتر برای کنترل خدمات ماشینی یا یاری در فرآیند تولید
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com