English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
bargaining theory of wages نظریه چانه زنی مزدها
Other Matches
spiral of wages and prices حرکت تسلسلی مزدها و قیمت ها مارپیچ مزدها و قیمت ها
rigidity of wages انعطاف ناپذیری مزدها
general level of wages سطح عمومی مزدها
subsistence theory of wages به قانون مفرغ مزدها نیزمعروف است
stages theory of economic growth نظریه مراحل رشد اقتصادی نظریه روستو
labor theory of value براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
subsistence theory of wages نظریه حداقل دستمزدها براساس این نظریه که دراواخر قرن 81 و اوایل قرن نوزدهم رایج بوده است دردراز مدت میزان دستمزد باحداقل نیاز برای زندگی برابرخواهد بود . این قانون
classical theory of money نظریه پول کلاسیک ها نظریه مقداری پول
chaffer چانه
haggle چانه
mentum چانه
ago چانه
haggled چانه
haggles چانه
haggling چانه
chin چانه
chins چانه
bargained چانه زدن
bargaining چانه زدن
bargain چانه زدن
haggle چانه زدن
haggled چانه زدن
haggles چانه زدن
haggling چانه زدن
lantern jawed چانه دراز
shaven chin چانه تراشیده
bargains چانه زدن
chinned دارای چانه
higgle چانه زدن
collective bargaining چانه زنی
lanternjaws چانه دراز
malthusian law of population نظریه جمعیتی مالتوس براساس این نظریه جمعیت بصورت تصاعد هندسی افزایش میابد در حالیکه وسایل معیشت و مواد غذائی بصورت تصاعد عددی افزایش میابد
bargains چانه زنی در معامله
chin stay بند زیر چانه
chapfallen دارای چانه اویزان
bargain چانه زنی در معامله
lantern jaw دارای چانه باریک
lantern jaw چانه باریک ودراز
bargained چانه زنی در معامله
wage bargain چانه زنی دستمزد
bargaining چانه زنی در معامله
retreating chin چانه عقب رفته
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
bargains چانه زنی در معاملات معامله
bargain داد و ستد چانه زدن
bargains داد و ستد چانه زدن
bargain چانه زنی در معاملات معامله
bargained داد و ستد چانه زدن
bargained چانه زنی در معاملات معامله
bargaining چانه زنی در معاملات معامله
bargaining داد و ستد چانه زدن
We have a neither bargained nor haggled , and the bride has been brought home. <proverb> نه چک زدیم نه چانه عروس آمد تو خانه.
uppercuts مشتی که اززیر به چانه حریف زده شود
uppercut مشتی که اززیر به چانه حریف زده شود
wage fund theory of wages نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
theorems نظریه
outlook نظریه
viewpoints نظریه
queing theory نظریه صف
queuing theory نظریه صف
in the light of نظریه
theorem نظریه
theories نظریه
viewpoint نظریه
theory نظریه
thebe نظریه
view نظریه
recommendations نظریه
points of view نظریه
point of view نظریه
opinions نظریه
opinion نظریه
notions نظریه
notion نظریه
recommendation نظریه
commenting نظریه
commented نظریه
comment نظریه
suggestion نظریه
views نظریه
viewing نظریه
two cents worth <idiom> نظریه
positioned نظریه
viewed نظریه
position نظریه
suggestions نظریه
lookouts نظریه
lookout نظریه
recapitulation theory نظریه بازپیدایی
molecular theory نظریه مولکولی
heam yoei vooly نظریه نیرو
hartree theory نظریه هارتری
network theory نظریه شبکه
noncontinuity theory نظریه ناپیوستگی
one factor theory نظریه یک عاملی
perturbation theory نظریه اختلال
maxwellian view نظریه ماکسولی
information theory نظریه اگاهی
learning theory نظریه یادگیری
kinetic theory نظریه جنبشی
innovation theory نظریه نواوری
local theory نظریه اختصاصی
logic theory نظریه منطقی
information theory نظریه اطلاعات
information theory نظریه خبر
poetics نظریه شاعرانه
price theory نظریه قیمت
probability theory نظریه احتمالات
two factor theory نظریه دو عاملی
trireceptor theory نظریه سه گیرندهای
trichromatic theory نظریه سه رنگی
transformism نظریه تطور
three component theory نظریه سه مولفهای
value theory نظریه ارزش
theory of saving نظریه پس انداز
theory of rent نظریه اجاره
theory of relativity نظریه نسبیت
theory of numbers نظریه اعداد
theory of accumulation نظریه انباشته
valence theory نظریه والانسی
theory of value نظریه ارزش
theorization نظریه پردازی
probability theory نظریه احتمال
quantum theory نظریه کوانتومی
queuing theory نظریه صف بندی
transformational theory نظریه تطور
replacement theory نظریه جایگزینی
representation theory نظریه نمایش
social theory نظریه اجتماعی
viscoelastic theory نظریه ویسکوالاستیک
stagnation thesis نظریه رکود
tetrachromatic theory نظریه چهاررنگی
theorem proving اثبات نظریه
group theory نظریه گروهی
attensity در نظریه تیچز
refute رد کردن نظریه
duplicity theory نظریه دو جزیی
dust cloud theory نظریه غباری
economic theory نظریه اقتصادی
theoretician نظریه پرداز
electomagnetic theory نظریه الکترومغناطیسی
theorists نظریه پرداز
theorist نظریه پرداز
views نظریه عقیده
electron theory نظریه الکترونی
electron theory نظریه الکترونها
refutes رد کردن نظریه
refuting رد کردن نظریه
continuity theory نظریه پیوستگی
balance theory نظریه توازن
readings نظریه شور
capital theory نظریه سرمایه
reading نظریه شور
classical theory نظریه کلاسیک
notional فکر نظریه
communication theory نظریه ارتباطات
communication theory نظریه ارتباط
submission افهار نظریه
theoreticians نظریه پرداز
consumption theory نظریه مصرف
refuted رد کردن نظریه
field theory نظریه میدانی
set theory نظریه مجموعه ها
automata نظریه ماشین ها
general theory نظریه عمومی
game theory نظریه بازی
facet theory نظریه رویه ها
graph theory نظریه گرافها
equilibrium theory نظریه تعادل
game theory نظریه بازیها
group theory نظریه گروهها
viewing نظریه عقیده
viewed نظریه عقیده
view نظریه عقیده
automata theory نظریه ماشینها
theory of saving نظریه مربوط به پس انداز
surplus energy theory نظریه انرژی مازاد
Group theory نظریه گروه ها [ریاضی]
affective arousal theory نظریه برانگیختگی عاطفی
statistical learning theory نظریه اماری یادگیری
steady state theory نظریه حالت پایا
stimulus response theory نظریه محرک- پاسخ
real will نظریه اراده واقعی
theory of functions of a complex variable نظریه توابع [ریاضی]
switch theory نظریه راه گزینی
symptom substitution theory نظریه جانشینی نشانه ها
Complex analysis نظریه توابع [ریاضی]
counsel نظریه دادن رایزنی
underconsumption theory نظریه مصرف ناکافی
valence bond theory نظریه پیوند والانس
set theory نظریه مجموعه ها [ریاضی]
theory of numbers نظریه اعداد [ریاضی]
put in one's two cents <idiom> به شخصی نظریه دادن
counseled نظریه دادن رایزنی
counselled نظریه دادن رایزنی
theory of income determination نظریه تعیین درامد
theory of income distribution نظریه توزیع درامد
theory of monoplistic competition نظریه رقابت انحصاری
young helmholtz theory نظریه یانگ- هلمهولتس
counsels نظریه دادن رایزنی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com