English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 75 (10 milliseconds)
English Persian
corresponding نظیر به نظیر
Search result with all words
unparalleled بی نظیر
unbeatable بی نظیر
tallied نظیر
tallies نظیر
tally نظیر
tallying نظیر
analogue نظیر
analogues نظیر
unique بیمانند بی نظیر
uniquely بیمانند بی نظیر
comparable نظیر
parallel نظیر مطابق بودن با
paralleled نظیر مطابق بودن با
paralleling نظیر مطابق بودن با
parallelled نظیر مطابق بودن با
parallelling نظیر مطابق بودن با
parallels نظیر مطابق بودن با
incomparable بی نظیر
correlative نظیر
correlative بهم پیوسته جفت نظیر
inimitable بی نظیر
unprecedented بی نظیر
unprecedentedly بی نظیر
unrivalled بی مانند بی نظیر
without a rival بی مانند بی نظیر
without comparison بی مانند بی نظیر
without example بی مانند بی نظیر
without parallel بی مانند بی نظیر
make نظیر
makes نظیر
match نظیر
matches نظیر
symmetry مراعات نظیر تشابه
rival نظیر شبیه
rivaled نظیر شبیه
rivaling نظیر شبیه
rivalled نظیر شبیه
rivalling نظیر شبیه
rivals نظیر شبیه
exemplar نظیر
exemplars نظیر
like نظیر بودن
like نظیر همانند
liked نظیر بودن
liked نظیر همانند
likes نظیر بودن
likes نظیر همانند
analog نظیر
characteristic diagram for the concrete دیاگرام مشخصه بتن دیاگرامی که تغییر شکلهای بتن را بر حسب مقادیرمشخصه تنشهای نظیر انهانشان میدهد
characteristic diagram for the steel دیاگرام مشخصه فولاد دیاگرامی که تغییر شکلهای فولاد را برحسب مقادیرمشخصه تنشهای نظیر انهانشان میدهد
dialectic روش مبتنی بر مباحثه و مکالمه روشی است که فلاسفهای نظیر سقراط
ensample مانند نظیر
green manure گیاهانی نظیر شبدرکه جهت تقویت زمین کشت میشوند
hollow ware چینی یاشیشهای که بصورت استوانهای شکل ویا نظیر ان قالب گیری شده است
homolog نظیر
homologue نظیر
inapproachable بی نظیر
mesterpiece کار بی نظیر
nonesuch چیز بی نظیر
nonpareil بی نظیر
suction lift ارتفاع نظیر مکش در پمپ
synoptic هم نظیر
unequaled بی نظیر
unexampled بی نظیر
uniue بی مانند بی نظیر یکتا یگانه فرد
unrivaled بی نظیر
world beater بی نظیر
It is unque . It is matchless. بی لنگه است (بی نظیر )
academe فعالیت هایی که اساتید دانشگاهی انجام می دهند نظیر نوشتن مقاله، تدریس و غیره
one of a kind <adj.> بی نظیر
She is a nonpareil in poetry او [زن] در هنر شاعری بی نظیر است.
occupational disease امراض شغلی [نظیر بیماری های برونشیت در رنگرزان و بافندگان، پوکی استخوان، خمیدگی ستون مهره ها در بافندگان، ضعف چشم و غیره]
rag rug قالیچه چهل تکه [در بعضی از کشورها نظیر مصر و مکزیک ابتدا نوارهای باریکی به عرض دو یا سه سانتی متر بافته شده و سپس لبه های آن به یکدیگر دوخته می شود که حالت فرش راه راه به آن می بخشد.]
Bijection نگاشت یک به یک یا نظیر به نظیر
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com