English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (15 milliseconds)
English Persian
To breathe ones last . نفس آخررا کشیدن (هنگام مرگ )
Other Matches
to give the tone هنگام یافتن رد شکار پارس کشیدن
recessional hymn سرودیکه هنگام دست کشیدن کشیشان از عبادت نواخته میشود
twangs صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twanging صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twanged صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
twang صدایی که هنگام کشیدن سیم ساز از ان شنیده میشود صدای زه
piezoelectric ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
bouse بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
weight بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
clear one's ears متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone . ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
snuffled باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffles باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
twinges درد کشیدن تیر کشیدن
agonise زحمت کشیدن درد کشیدن
twinge درد کشیدن تیر کشیدن
drags کشیدن بزور کشیدن
dragged کشیدن بزور کشیدن
drag کشیدن بزور کشیدن
night season شب هنگام
nightfall شب هنگام
night tide هنگام شب
nighttide شب هنگام
terming هنگام
at dark هنگام شب
termed هنگام
at night شب هنگام
at nightfall شب هنگام
seasons هنگام
season هنگام
term هنگام
moments هنگام
during هنگام
gamut هنگام
timed هنگام
moment هنگام
times هنگام
at the same moment در آن هنگام
night time هنگام شب
time هنگام
seasoned هنگام
oestrum هنگام
night season هنگام شب
night-time هنگام شب
in case of emergency هنگام اضطرار
inprocess هنگام کار
updates به هنگام دراوردن
at one's leisure هنگام فراغت
hard times هنگام تنگدستی
on occasion هنگام لزوم
hexachord هنگام شش بردهای
here's to you هنگام نوشیدن
teatime هنگام چای
summertime هنگام تابستان
in درفرف هنگام
in- درفرف هنگام
meal time هنگام غذاخوری
wintertime هنگام زمستان
compile time هنگام همگردانی
execution time هنگام اجرا
updated به هنگام دراوردن
update به هنگام دراوردن
daytide هنگام روز
daytime هنگام روز
to die in harness هنگام کار
binding time هنگام انقیاد
at noon هنگام فهر
spring time هنگام بهار
at mess هنگام خوردن
dusk هنگام غروب
translate time هنگام ترجمه
when entering هنگام ورود
on arrival هنگام ورود
on seeing him هنگام دیدن او
playtime هنگام بازی
d. wish خواهش هنگام مردن
damage in transit خسارت در هنگام ترانزیت
when it came to a push چون هنگام کوشش
red handed هنگام ارتکاب جنایت
dewfall هنگام ریزش شبنم
then انگاه دران هنگام
to brush over هنگام عبورپوز زدن
therewith دران هنگام بدانوسیله
landing weight وزن با هنگام تخلیه
in the case of traffic jam [congestion] هنگام راهبندان سنگین
it puckered up in sewing هنگام دوختن جمع شد
night شب هنگام برنامه شبانه
batfowl هنگام شب مرغ را شکارکردن
parthian glance نگاه هنگام جدایی
nooning هنگام فهر ناهار
cash on delivery پرداخت هنگام تحویل
ortive وابسته به هنگام طلوع
nights شب هنگام برنامه شبانه
chevy فریاد هنگام شکار
hard-bitten سخت هنگام جنگ
I cut my face shaving. هنگام اصلاح صورتم را بریدم
harvested هنگام درو وقت خرمن
harvests هنگام درو وقت خرمن
smacked ضربه محکم در هنگام ابشار
chanty سرود ملوانان هنگام کار
high time هنگام خوشی وعیش ونوش
landed weight وزن کالا هنگام تخلیه
invigilation پاییدن شاگردان هنگام امتحانات
invigilate شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilated شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
invigilates شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
chantey سرود ملوانان هنگام کار
striker توپ زن هنگام دفاع از میله
strikers توپ زن هنگام دفاع از میله
smack ضربه محکم در هنگام ابشار
harvest هنگام درو وقت خرمن
smacks ضربه محکم در هنگام ابشار
damaged in transit صدمه دیده هنگام ترانزیت
to take counsel of one'spillow شب هنگام اندیشه در چیزی کردن
fair-weather خوب هنگام هوای صاف
invigilating شاگردان را هنگام امتحانات پاییدن
milter ماهی نر هنگام تخم ریزی
coronation oath سوگند هنگام تاج گذاری
natural form وضع بدن هنگام تیراندازی
harvest festival جشن سپاسگزاری هنگام درو)
harvest festivals جشن سپاسگزاری هنگام درو)
opens وضع زه هنگام کشیده شدن
demand report گزارشی که به هنگام نیازتولید میشود
opened وضع زه هنگام کشیده شدن
escaped water تلفات اب هنگام بهره برداری
open وضع زه هنگام کشیده شدن
to consult one's pillow هنگام شب پیش خود اندیشه کردن
ondise پشت گوی بودن هنگام پاس
boot خراب کردن توپ هنگام گرفتن ان
leisure hours ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
memory sniffing ازمایش مداوم حافظه به هنگام پردازش
jettison of cargo محموله را به هنگام خطر به دریا ریختن
prints توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
passing bell زنگی که هنگام درگذشتن کسی بزنند
print توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
printed توقف موقت چاپگر هنگام چاپ
set up انتخابهای موجود هنگام نصب سیستم
the room was not lived in هنگام روز در ان اطاق زندگی نمیکردند
Payment on delivery of goods. پرداخت هنگام ( مشروط به ) تحویل کالا
drag line طنای اویزان از بالن هنگام فرود
dead on arrival مرحوم هنگام ورود [بیماری در آمبولانس]
To leave someone in the lurch . کسی را قال گذاشتن ( هنگام نیاز )
To be caught red - handed. گیر افتادن ( هنگام ارتکاب عمل )
corporale پارچهای که هنگام عشاء ربانی بکارمیرود
adjusting to water حرکت در هوا هنگام فرود دراب
Say when! [when pouring] بگو کی بایستم! [هنگام ریختن نوشابه]
grunter خوک یکجورماهی که هنگام گرفتاری خرخرمیکند
alluvial deposit موادیکه هنگام حرکت اب ته نشین میشوند
backing plate صفحه تقویتی در هنگام تعمیرورقههای فلزی
combinatorial explosion موقعیتی که به هنگام حل مسئله اتفاق میافتد
everything is good in its season <proverb> گویند که هرچیز به هنگام خوش است
Say when stop! [when pouring] بگو کی بایستم! [هنگام ریختن نوشابه]
red-handed دست درخون هنگام ارتکاب جنایت
electro statics علم خواص الکتریک هنگام بیحرکتی
pull up بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
valuing هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
breakfall قرار دادن بازوان و پا در زیربدن هنگام افتادن
value هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
values هنگام مقداردهی اولیه به متغیرها در شروع یک برنامه
plegaphonia گوش کردن صدای سینه هنگام دق خشکنای
printed روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
knock knees زانوهایی که هنگام راه رفتن بهم میخورند
pnemograph الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
print روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
passanger شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
prints روش ترتیب دادن به متن هنگام چاپ
pajamas جامه گشاد که در خانه یا هنگام خوابیدن می پوشند
dynamic تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
noil خرده پشمی که هنگام شانه کردن میریزد
muzzle velocity سرعت گلوله هنگام خارج شدن از لوله
lights out علائم مخابرات بوسیله نور هنگام خاموشی
alibi غیبت هنگام وقوع جرم جای دیگر
alibis غیبت هنگام وقوع جرم جای دیگر
parameter مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
parameters مقداری ارسالی به تابع یا برنامه هنگام فراخوانی
page نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
paged نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
to cry wolf too often کردن هنگام راست بودن هم کسی باورنکند
he has a rocking gait هنگام گام برداری بدینسو وان سو می جنبد
why i think i can هنگام کشف مطلبی دلالت برتعجب میکند
strophe چرخش هنگام رقص همراه با اوازدسته جمعی
indent فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
indenting فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
indents فضا از حاشیه سمت چپ هنگام شروع یک خط از متن
dynamically تغییراتی که هنگام اجرای برنامه اعمال میشود
zero hour هنگام حمله یا حرکت تعیین شده قبلی
velocity of approach سرعت متوسط اب هنگام رسیدن به تاج سرریز یا سد
pages نمایش گرافیکی فاهر صفحه هنگام چاپ
shadow RAM ROM به یک قطعه RAMسریع تر در هنگام روشن کردن کامپیوتر
antistrophe حرکت از چپ براست نمایشگران هنگام اواز دسته جمعی
moonlight fliting گریز از خانهای هنگام شب برای رهایی از پرداخت اجاره
imposition of hands هنگام دادن ماموریت روحانی بکسی یادعا کردن به وی
mudflats زمین صاف گلی که هنگام برکشند زیر آب میرود
wet weight وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
wheat germ گیاهک گندم که هنگام اسیاب کردن جدا میشود
decalescence کم شدن حرارت فلز هنگام تغییر و تبدیل ان در کوره
dug out نظامی پیری که هنگام جنگ به خدمت فراخوانده شود
delayed steal دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com