English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
self forgetful نفس خود را فراموش کرده مستغرق در عالم خارج ازخود
Other Matches
forgotten فراموش کرده یا شده
Have you forgotten our drinks? آیا نوشیدنیهای ما را فراموش کرده اید؟
overt act عملی که در عالم خارج محسوس باشد
beau monde عالم شیکی ومدپرستی عالم اشرافیت
hell عالم اموات عالم اسفل
self suggestion القاشدگی ازخود
orthotone که ازخود دارای تیکه باشد
cock and bull story داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock-and-bull stories داستان جعلی برای تعریف ازخود
cock-and-bull story داستان جعلی برای تعریف ازخود
finding انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
findings انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
scarf joint جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
straight arm حریف را با مشت جلو امده ازخود دور کردن
burger تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
wrapt مستغرق
rapt in meditation مستغرق
submerged intake ابگیر مستغرق
overwhelmed with reflection مستغرق اندیشه
recollects مستغرق شدن در
recollecting مستغرق شدن در
recollected مستغرق شدن در
recollect مستغرق شدن در
submerged fall ابشار مستغرق
snow under مستغرق ساختن
I have a tooth abscess. دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
partially drowned jet فوران نیمه مستغرق
overwhelm مستغرق دراندیشه شدن
sliding sluices دریچه کشویی مستغرق
overwhelms مستغرق دراندیشه شدن
overwhelmed مستغرق دراندیشه شدن
swamps دچار کردن مستغرق شدن
swamp دچار کردن مستغرق شدن
absorb تحلیل بردن مستغرق بودن
absorbs تحلیل بردن مستغرق بودن
swamping دچار کردن مستغرق شدن
swamped دچار کردن مستغرق شدن
snow under بیش ازحدتوانایی در کاری مستغرق شدن
mergers حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
merger حالتی که مالی درمال دیگر مستغرق شود
let it lay <idiom> فراموش کردن
foregettable فراموش شدنی
absent-minded <idiom> فراموش خیال
Forgive and forget. <proverb> ببخش و فراموش کن.
forgets فراموش کردن
absent-minded <idiom> فراموش کار
disremember فراموش کردن
unforgettable فراموش نشدنی
forget فراموش کردن
forgetter فراموش کننده
It slipped my mind. آن را فراموش کردم.
to pass into silence فراموش شدن
to fall in to oblivion فراموش شدن
the trusty is that i forgot it فراموش کردم
slip one's mind <idiom> فراموش شده
haunting فراموش نشدنی
freemasons hall فراموش خانه
forgot فراموش کرد
never to be forgotten فراموش نشدنی
forget-me-not گل مرا فراموش مکن
i forgot all about it به کلی فراموش کردم
forget-me-nots گل مرا فراموش مکن
lose sight of <idiom> ندیدن ،فراموش کردن
mouse ear گل مرا فراموش مکن
By the way . Incidentally. راستی ( تا فراموش نکردم )
myosote گل مرا فراموش مکن
out of bounds خارج از خط کناری یا پایان یا خط دروازه توپ خارج از میدان واترپولو توپ مرده
Freemason عضو فراموش خانه فراماسیون
the trusty is that i forgot it حقیقا امراینست که فراموش کردم
let bygones be bygones <idiom> فراموش کردن اتفاقات گذشته
Freemasons عضو فراموش خانه فراماسیون
please dont forget it خواهش دارم فراموش نکنید
We should not have lost sight of the fact that ... ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که ..
unlearns محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
unlearnt محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
skip it <idiom> همه چیز را درموردآن فراموش کردن
unlearn محفوفات را فراموش کردن از یاد بردن
not to lose sight of ملاحظه کردن [به کسی یا چیزی] را فراموش نکردن
misremember غلط واشتباه بخاطر اوردن فراموش کردن
to lose track [of] فراموش کنند [یا دیگر ندانند] که شخصی [چیزی] کجا است
hooked medallion ترنج قلاب شکل [در این ترنج سر قلاب ها می تواند به سمت خارج و یا ترکیبی از داخل و خارج طراحی شود.]
red letter مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
learned man عالم
universe عالم
learnted عالم
scholars عالم
scientists عالم
sciential عالم
scientist عالم
scholar عالم
lettered عالم
learned عالم
plene administravit بر این مبنا که اموال متوفی مستغرق دیونش شده است و دیگر چیزی باقی نمانده است
clergyman عالم مذهبی
clergymen عالم مذهبی
microcosm عالم صغیر
poles of the universe قطبهای عالم
intermediate world عالم برزخ
erudite عالم دانشمند
spirituality عالم روحانی
muliebrity عالم نسوان
pedant عالم نما
worlds عالم روزگار
world عالم روزگار
microcosms عالم صغیر
underworld عالم اموات
macrocosms عالم کبیر
afterworld عالم فانی
afterworld عالم اخرت
womanhood عالم نسوان
know it all عالم نما
know-it-all عالم نما
netherworld عالم اموات
netherworld عالم اسفل
know-it-alls عالم نما
notionalist عالم نظری
highbrow عالم ودانشمند
he saw in his vision در عالم رویادید
otherworld عالم ثانی
otherworld عالم باقی
macrocosm عالم کبیر
rabbi عالم یهودی
rabbis عالم یهودی
animalism عالم حیوانی
dreamworld عالم رویا
the corner's of the earth اکناف عالم
celestial sphere کره عالم
celestrial axis محور عالم
stoned در عالم هپروت
universe عالم وجود
drat خاک عالم
tartarus عالم اسفل
the invisible world عالم غیب
the next world عالم اینده
pedants عالم نما
the new of dreams عالم خواب
uranography شرح عالم
celestial equator استوای عالم
celectial poles قطبهای عالم
universe of discourse عالم مقال
the invisible عالم غیب
celestial north pole قطب شمال عالم
mathematicians عالم علم ریاضی
mathematician عالم علم ریاضی
cosmos نظام عالم وجود
hades عالم اسفل جهنم
spiritusoity عالم غیر مادی
acheron دوزخ عالم اسفل
cloud land عالم خیال یافرض
rhetoricians عالم درعلم بدیع
liturgist عالم در ایین نماز
celestial body south pole قطب جنوب عالم
to swear by all that is sacred بمقدسات عالم سوگند
supersensible ماوراء عالم حواس
heavens خدا عالم روحانی
heaven خدا عالم روحانی
hydraulician عالم به علم اب رسانی
orbs عالم احاطه کردن
superphysical ماورای عالم مادی
prescient عالم به غیب یا اینده
cosmic مربوط به عالم هستی
biologist عالم علم الحیات
brown study عالم رویا و هپروت
styx رودخانه عالم اسفل
cosmologies نظام عالم وجود
spiritualism اعتقادبه عالم ارواح
erebus برزخ یا عالم فلمات
orb عالم احاطه کردن
rhetorician عالم درعلم بدیع
cosmology نظام عالم وجود
dream land عالم خواب و رویا
pluto خدای عالم اسفل
hecate الهه سحروجادو و عالم اسفل
the lower world جهان مردگان عالم اسوات
arabist عالم بزبان و علوم عربی
cosmogonic وابسته به خلقت عالم وجود
acheron رودخانهء افسانهای در عالم اسفل
hygeist عالم به علم حفظ الصحه
uranography عالم شناسی اسمان نگاری
bibliograph عالم بشرح تاریخچه کتابها
logos اصل یا منشاء عقل عالم وجود
pedantic وابسته به عالم نمایی وفضل فروشی
Providence watches over him. از عالم غیب اورا حفا ظت می کنند
cosmologist دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
to lock somebody [yourself] out [of something] در را روی [خود] کسی قفل کردن [و دیگر نتوانند داخل شوند چونکه کلید در آنجا فراموش شده]
best gold تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
geocentric معتقد باینکه خداوندزمین رامرکز عالم وجودقرارداده
extraterrestrials بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
extraterrestrial بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
cosmogony خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی
voluntarism فلسفهای که اراده را عامل موثر در ایجاد عالم وجودمیداند
chthonic درون زمین وابسته به خدایان وارواح عالم اسفل
chthonian درون زمین وابسته به خدایان وارواح عالم اسفل
post script مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
think nothing of something <idiom> فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
cosmopolitanism سیستم " جهان وطنی " اعتقاد به لزوم حسن تفاهم واحترام متقابل بین کلیه ملل واقوام عالم
puffy <adj.> پف کرده
unconsciously غش کرده
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com