Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
insinuation
نفوذ دخول تدریجی
Other Matches
roll back
به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
phase
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phases
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
phased
معرفی تدریجی چیزی یا کاهش تدریجی چیزی
penetration
نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
initial thrust
نفوذ اولیه نفوذ اصلی
step-by-step
تدریجی
step by step
تدریجی
gradatory
تدریجی
step wise
تدریجی
gradational
تدریجی
slow
تدریجی
slowed
تدریجی
slower
تدریجی
slowest
تدریجی
slowing
تدریجی
slows
تدریجی
imperceptible
تدریجی
piecemeal
تدریجی
gradual
تدریجی
progressive
تدریجی
instillation
ریزش تدریجی
gradations
انتقال تدریجی
gradation
انتقال تدریجی
step by step excitation
تحریک تدریجی
progressive assambly
نصب تدریجی
erosion
تحلیل تدریجی
partial shipment
حمل تدریجی
evolution
تکامل تدریجی
insti
ریزش تدریجی
living death
مرگ تدریجی
graduality
تدریجی بودن
gradualness
تدریجی بودن
delelopment
تکامل تدریجی
scale down
کاهش تدریجی
evanescence
زوال تدریجی
quantize
تدریجی کردن
progressive relaxation
ارمیدگی تدریجی
progressive paralysis
فلج تدریجی
progressive burning
سوزش تدریجی
corrosion
فساد تدریجی
progress payments
پرداخت تدریجی
fail soft
تخریب تدریجی
fail soft
با خرابی تدریجی
quantizer
تدریجی کننده
piecemeal
بتدریج تدریجی
glaucoma
کوری تدریجی
fail softly
با خرابی تدریجی
piecemeal
بطور تدریجی
insti
تلقین تدریجی
radiolucency
درجه نفوذ اشعه مجهول نفوذ پذیری اشعه مجهول
ballistics of penetration
شناسایی شرایط نفوذ گلوله شناسایی مسیر نفوذ گلوله
admitance
دخول
admissions
دخول
admission
دخول
introgression
دخول
ingoing
دخول
intrusion
دخول
infare
دخول
intrusions
دخول
entree
دخول
penetration
دخول
intromission
دخول
introit
دخول
ingress
دخول
entry
دخول
arrivals
دخول
arrival
دخول
incoming
دخول
process
پیشرفت تدریجی ومداوم
processes
پیشرفت تدریجی ومداوم
gradual
شیب تدریجی واهسته
graduating
تغییر تدریجی کردن
graduates
تغییر تدریجی کردن
evolution
تحول تکامل تدریجی
graduate
تغییر تدریجی کردن
progressional
دارای پیشرفت تدریجی
instilment
ریزش و تلقین تدریجی
intergradation
محو سازی تدریجی
evanescence
فقدان تدریجی ناپایداری
progressive burning
سوختن تدریجی خرج
gas degeneration
فساد تدریجی گازی
entry condtion
شرط دخول
inclusion
دخول شمول
entering through
مجرای دخول
access
اجازه دخول
ingress and egress
دخول و خروج
accessed
اجازه دخول
entry instruction
دستورالعمل دخول
accesses
اجازه دخول
entry point
نقطه دخول
entry side
جهت دخول
impervious
مانع دخول
inlet
ورود دخول
entry plan
طرح دخول به سر پل
inlets
ورود دخول
admittance
ورود دخول
accessing
اجازه دخول
water tight
مانع دخول اب
obtrusiveness
دخول ناخوانده
accession
دخول پیشرفت
insinuation
دخول غیرمستقیم
log on
دخول به سیستم
login
دخول به سیستم
consummation of marriage
دخول در زناشویی
reentrance
دخول مجدد
log in
دخول به سیستم
intrusiveness
دخول سرزده
watertight
مانع دخول اب
intravasation
دخول ابگونهای در
key entry
دخول کلیدی
admitance
اجازهء دخول
reebtry
دخول مجدد
obtrusion
دخول ناخوانده
evolutionism
اصول ترقی و تکامل تدریجی
abklingen
محو شدن تدریجی احساس
lysis
سقوط وزوال تدریجی مرض
progressive cookery
پخت تدریجی غذای یکان
tightest
مانع دخول هوا یا اب
mattriculation
دخول در دانشکده یادانشگاه
inlet
خور راه دخول
enter
اجازه دخول دادن
tight
مانع دخول هوا یا اب
enters
اجازه دخول دادن
intrant
دخول رسمی وقانونی
passports
وسیله دخول کلید
hilum
محل دخول رگ وپی
ingress
حق دخول اجازه ورود
keyboard enirv
دخول صفحه کلیدی
inlets
خور راه دخول
tighter
مانع دخول هوا یا اب
passport
وسیله دخول کلید
let in
اجازه دخول دادن
to let in
اجازه دخول دادن
catch
بل گرفتن دخول پارو در اب
entrance
حق ورود دروازهء دخول
entranced
حق ورود دروازهء دخول
entrances
حق ورود دروازهء دخول
entrancing
حق ورود دروازهء دخول
entered
اجازه دخول دادن
atmospheric corrosion
فساد تدریجی در اثر مجاورت با هوا
lysate
محصول زوال وفساد تدریجی سلول
frequency drift
تغییر تدریجی فرکانس یک فرستنده یا اسلاتور
striptease
رقص همراه با برهنگی تدریجی رقاصه
manhole
محل دخول استوانهای شکل
competition clause
شرط ممانعت از دخول دیگران
intrusions
دخول سرزده و بدون اجازه
intrusion
دخول سرزده و بدون اجازه
manholes
محل دخول استوانهای شکل
matriculation
دخول یا نام نویسی در دانشگاه
initiatory
دخولی وابسته به ایین دخول
escalation
افزایش تدریجی شدت و وسعت میدان جنگ
winder
گرم شدن تدریجی بدن و افزودن برسرعت
tight
کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
tighter
کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
this ticket admits one
با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
intussusception
دخول بخشی از روده در بخش دیگر
introsusception
دخول بخشی از روده در بخش دیگر
reentry phase
مرحله دخول مجدد موشک درجو
tightest
کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
lamb's tongue
[کاهش تدریجی نرده پله ها شبیه انتهای زبان]
accrual
افزایش تدریجی مقدار یا ارزش چیزی بخصوص پول
snorkel
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
schnorkel
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
porte cochere
در بزرگ برای دخول گردونه هابحیاط خانه
initiatory rites
ایین دخول کسی در انجمنی بادستور ویژه
snorkels
لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
lipotropic
موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
drain joints
فاصله بین تنبوشههای زهکش به منظور دخول اب به تنبوشه ها
choked
از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
chokes
از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
scallywag
نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
scalogram
نمایش وارائه ارقام واشکال از صور ساده بصور مشکل تدریجی
choke
از کف دادن خونسردی باریکتر شدن تدریجی لوله تفنگ نزدیک دهانه
conscientious objector
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
debut
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
debuts
نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
conscientious objectors
کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
finishing school
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing schools
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
gummed
رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
creep
تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
creeps
تغییر شکل تدریجی و کند ولی پیوسته یک ماده تحت تاثیرنیروی ثابت با تنش مداوم
gum
رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gumming
رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
gums
رسوبات غلیظی که در بنزین وبندرت در سایر سوختهای هیدروکربنی عمدتا در اثراکسیداسیون تدریجی بوجودمی اید
toehold
نفوذ کم
toeholds
نفوذ کم
influencing
نفوذ
grand dame
زن با نفوذ
watertight
ضد نفوذ اب
diffusion
نفوذ
imposing presence
نفوذ
leakages
نفوذ
leakage
نفوذ
forcing
نفوذ
barrier penetration
نفوذ در سد
influxes
نفوذ
break through
نفوذ
influx
نفوذ
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com