Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 172 (8 milliseconds)
English
Persian
i put the population at 0000
نفوس انجا را 00002 تن براورد می کنم
Other Matches
the population is stationary
شماره نفوس انجا کم وزیادنمیشود
estimated
تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimate
تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimates
تخمین زدن براورد براورد وضعیت
estimating
تخمین زدن براورد براورد وضعیت
population
نفوس
populations
نفوس
depopulation
کاهش نفوس
depopulation
تقلیل نفوس
the t. population
تمامی نفوس
demographic
وابسته به امارگیری نفوس
demography
امارگیری نفوس بشر
dam design
براورد سد براورد بند
estimating
براورد کردن براورد
estimate
براورد کردن براورد
estimates
براورد کردن براورد
estimated
براورد کردن براورد
the total population
تمامی نفوس کلیه جمعیت
county borouh
شهری که بیش از 00005تن نفوس دارد
yonder
انجا
thither
انجا
thither
به انجا
thence
از انجا
there
انجا
there
به انجا
i know that place by sight
انجا را
so far forth
تا انجا
thereat
در انجا
therof
از انجا
wherefrom
که از انجا
whereon
در انجا
whence
که از انجا چه جا
wherever
انجا که
here and there
اینجا انجا
as for as i know
تا انجا که من میدانم
as far as possible
تا انجا که میشد
as far as possible
تا انجا که بتوان
thenceforward
از انجا ببعد
it is not half bad
انجا بداست
for a iknow
تا انجا که می دانم
away
مرتبا از انجا
it is impossible to live there
در انجا میسرنیست
whereat
که بدان جهت که در انجا
there was not a soul
ذی نفسی انجا نبود
within living memory
تا انجا که مردمان زنده
we used to play there
ما انجا بازی میکردیم
he no longer went there
دیگر انجا نرفت
i went there particularly to
یک کاره انجا رفتم
i went there in my own
شخصا` انجا رفتم
there
دراین موضوع انجا
i stayed there for days
سه روز انجا ماندم
stay there till i return
انجا بمانیدتامن برگردم
i did not find a there
کسی را در انجا نیافتم
iam a to go there
از رفتن به انجا خجالت می کشم
at the top of one's bent
تا انجا که می توان تحمل کرد
he went there in black
اوبا جامه سیاه انجا رفت
see if he is still there
به بیند او هنوز انجا است یانه
hydropath establishment
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
hydrotherapeutic
بیمارستانی که ناخوشیها را در انجا بااب درمان می کنند
limbers
ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
to ring the changes
کاری راتا انجا که بتوان باشکال گوناگون انجام دادن
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
passing lane
فاصله بین دو یار که میتوان از انجا توپ را پاس داد
fitting shop
کارگاهی که در انجا اجزای ماشین را سوار میکنند کارگاه مونتاژ
line of regression
خط براورد
estimations
براورد
estimation
براورد
estimate
براورد
appraisals
براورد
appraisal
براورد
evaluations
براورد
evaluation
براورد
surveys
براورد
survey
براورد
estimates
براورد
estimated
براورد
estimating
براورد
surveyed
براورد
estimate of the situation
براورد وضعیت
assessment
تقویم براورد
error of estimate
خطای براورد
calculates
براورد کردن
overestimation
براورد اضافی
interval estimate
براورد فاصلهای
intelligence estimate
براورد اطلاعات
assessment
براورد مالیات
assessments
تقویم براورد
assessments
براورد مالیات
unbiased estimate
براورد ناسودار
estimated of situation
براورد وضعیت
estimator
براورد کننده
calculate
براورد کردن
surveyed
براورد کردن
survey
براورد کردن
surveys
براورد کردن
staff estimate
براورد ستادی
regression estimate
براورد رگرسیون
calculated
براورد کردن
underestimation
براورد نقصانی
put at
براورد کردن
point estimation
براورد نقطهای
point estimate
براورد نقطهای
rough estimate
براورد تقریبی
time estimation
براورد زمانی
surveyor
براورد کننده
commander's estimate
براورد فرماندهی
interpolation
براورد درونی
interpolations
براورد درونی
calculating factor
ضریب براورد
extrapolation
براورد برونی
extrapolations
براورد برونی
biased estimate
براورد سودار
estimate
براورد کردن
appreciation of the situation
براورد وضعیت
surveyors
براورد کننده
calculation
حساب براورد
cost accountant
براورد کننده
estimates
براورد کردن
cost estimate
براورد هزینه
estimated
براورد کردن
estimating
براورد کردن
cost calculation
براورد هزینه
quantily surveyor
براورد کننده مقادیر
estimate
[quote]
براورد
[تخمین]
[اقتصاد]
abstracting
فهرست خلاصه براورد
abstracts
فهرست خلاصه براورد
standard error of estimate
خطای معیار براورد
the estimative faculty
قوه سنجش یا براورد
estimable
قابل براورد کردن
pre design estimate
براورد مقدماتی طرح
quantity surveyors
براورد کننده مقادیر
overrates
زیاد براورد کردن
overestimate
زیاد براورد کردن
overrated
زیاد براورد کردن
overrate
زیاد براورد کردن
conservative estimate
براورد محافظه کارانه
overestimating
زیاد براورد کردن
overestimates
زیاد براورد کردن
overestimated
زیاد براورد کردن
least squares estimates
براورد حداقل مربعات
quantity surveyor
براورد کننده مقادیر
overrating
زیاد براورد کردن
overestimation
پیش براورد کردن
command budget estimate
براورد بودجه یکان
over estimation
بیش از حد براورد کردن
misestimate
غلط براورد کردن
misvalue
بناحق براورد کردن
unliquidated damages
خسارات غیرقابل براورد به پول
capitalization
براورد ارزش حال سرمایه
calculable
براورد کردنی قابل اعتماد
unbiased estimators
براورد کنندههای بدون تورش
barnstormed
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
i am very keen on going there
من خیلی مشتاقم انجا بروم خیلی دلم میخواهد به انجابروم
barnstorming
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorm
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
barnstorms
مسافرت کردن از یک مکان به مکان دیگر و توقف کوتاهی در انجا
forecast
براورد کردن از قبل پیش بینی
forecasted
براورد کردن از قبل پیش بینی
second revised estimate
براورد تجدید نظر شده دوم
damage assessment
تعیین میزان خسارت براورد ضایعات
forecasts
براورد کردن از قبل پیش بینی
overcapitalize
بیش ازاندازه واقعی براورد کردن
to overcapitalize a company
سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه واقعی ان براورد کردن
statitizing
فرایند انتقال یک دستورالعمل از حافظه کامپیوتر به ثباتهای دستورالعمل و نگهداری ان ان در انجا بگونهای که برای اجرا شدن اماده باشد
it is impossible to live there
نمیشود در انجا زندگی کرد زندگی
over capitalised
براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
tontine
تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
credit system of supply
سیستم براورد اعتبار برای تهیه و اماد سیستم تعیین اعتبار خرید اماد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com