English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 226 (44 milliseconds)
English Persian
criticised نقد ادبی کردن
criticises نقد ادبی کردن
criticising نقد ادبی کردن
criticize نقد ادبی کردن
criticized نقد ادبی کردن
criticizes نقد ادبی کردن
criticizing نقد ادبی کردن
Search result with all words
pirate دزدی ادبی کردن
pirated دزدی ادبی کردن
pirates دزدی ادبی کردن
pirating دزدی ادبی کردن
plagiarised اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarises اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarising اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarized اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizing اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
misbehave بی ادبی کردن
misbehaved بی ادبی کردن
misbehaves بی ادبی کردن
misbehaving بی ادبی کردن
plagiarist اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
anthologize گلچین ادبی جمع کردن
classicize ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
to misbehave oneself بی ادبی کردن
Other Matches
irreverence بی ادبی
literary ادبی
literay ادبی
inurbanity بی ادبی
impoliteness بی ادبی
indecorousness بی ادبی
churlishness بی ادبی
discourtesy بی ادبی
clownishness بی ادبی
lowliness بی ادبی
misbehaciour بی ادبی
belletristic ادبی
piracy دزدی ادبی
miscellanea جنگ ادبی
reviewer منقد ادبی
figure of speech صنایع ادبی
criticisms نقد ادبی
moral theology لاهوت ادبی
criticism نقد ادبی
florilegium گلچین ادبی
imagery تشبیه ادبی
locus مثال ادبی
analects گلچین ادبی
analecta قطعات ادبی
reviewers منقد ادبی
garlands گلچین ادبی
cribbed دزدی ادبی
cribbing دزدی ادبی
literarily بطور ادبی
garland گلچین ادبی
cribs دزدی ادبی
plagiary دزدی ادبی
apologia پوزش ادبی
gobbet گلچین ادبی
anthologies گلچین ادبی
anthology گلچین ادبی
apologias پوزش ادبی
plagiarist سارق ادبی
crib دزدی ادبی
plagiarizer دزد ادبی
skits هجو ادبی
pirate دزد ادبی
pirated دزد ادبی
pirates دزد ادبی
plagiarism دزدی ادبی
pirating دزد ادبی
analecta گلچین ادبی
literal interpretation تفسیر ادبی
literary property حق مالکیت ادبی
skit هجو ادبی
stylistic ادبی ادیبانه
gobbets گلچین ادبی
bluestocking دارای ذوق ادبی
chef d'oeuvre شاهکار ادبی یا هنری
chef-d'oeuvre شاهکار ادبی یا هنری
chefs-d'oeuvre شاهکار ادبی یا هنری
He is courteous ( respectful ). آدم با ادبی است
textual critic نقدگر متون ادبی
didactic یاد دهنده ادبی
textual critic نقد ادبی متون
locus classicus عبارت نمونه ادبی
textual critic ناقد ادبی منقد
stylists از نظر سبک ادبی
pieces قطعه ادبی یاموسیقی
dialogue مکالمات ادبی و دراماتیک
piece قطعه ادبی یاموسیقی
bluestockings دارای ذوق ادبی
dialogues مکالمات ادبی و دراماتیک
architectonics ساختمان اثر ادبی
stylistic وابسته به انشای ادبی
stylist از نظر سبک ادبی
analects قطعات ادبی منتخبات
magnum opus مهمترین اثر ادبی یا هنری
pastiches تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
the desk کار دفتری یا ادبی یاروحانی
pastiche تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
aliterary production فراورده یا محصول ادبی تالیف
slang واژه عامیانه وغیر ادبی
morceau قطعه ادبی یاموسیقی کوتاه
epigone مقلد اثار ادبی و هنری
set pieces قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
cool one's heels <idiom> به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
plagiary سارق اثار ادبی و هنری دیگران
set piece قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
renaissance دوره تجدد ادبی و فرهنگی رنسانس
academic مربوط به فرهنگستان ادبی یا انجمن علمی
sketchbook کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
anthologist متخصص و متبحردر گلچین قطعات ادبی
sketchbooks کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
academical ادبی عضو انجمن دانش بافرهنگستان
architectonic مربوط به فن معماری یاساختمان اثر ادبی
Nothing can excuse such impoliteness. هیچ عذری برای بی ادبی پذیرفته نیست
local colour نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
neoscholasticism نهضت ادبی ادبای کاتولیک قرن نوزدهم
locus classicus مثال ادبی برای توضیح کلمه یاموضوعی
sturm und drang نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
exegeses تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
exegesis تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
parodist کسیکه نوشته ادبی راتقلیدکرده بصورت هزل درمیاورد
ethic روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
pot-boilers کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boiler کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot boiler کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
isagogics گفتار در تاریخ ادبی کتاب مقدس و شرح گرداوری یاالهام شدن موادان
montages قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montage قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
High Renaissance [سبک معماری دوره رنسانس تا تجدد هنری و ادبی ایتالیا در قرن شانزد میلادی]
metaphrast کسیکه در تبدیل عبارات ادبی یادرتبدیل نظم به نثریانثربه نظم دست دارد
scholiast مفسر مفسر اثار ادبی کهن
association for computers and humanities یک سازمان بین المللی که مشوق تحقیقات در زبان مطالعات ادبی تاریخی انسان شناسی و علوم اجتماعی به کمک کامپیوتر واستفاده از ان در افرینش ومطالعه هنر و موسیقی ورقص میباشد
atheneum انجمن ادبی انجمن دانش
athenaeum انجمن ادبی انجمن دانش
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
exploits استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstood مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
cross تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
preaches وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploit استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
correct تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
sterilize گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosses تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilised گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizing گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
preached وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preach وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
sterilized گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosser تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
sterilising گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploiting استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
woos افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
checked بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
to use effort کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
checks بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
correcting تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
woo افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringing تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
corrects تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
infringes تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
wooed افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringed تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
withstand مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstanding مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
withstands مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
time تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
married under a contract unlimited perio زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
support حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
timed تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
times تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
crossest تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
to wipe out پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
check بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
point اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
infringe تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com