Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
argentation
نقره کاری
Search result with all words
plating
اب نقره یااب طلا روکش کاری
glid
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
Other Matches
silvers
نقره پوش کردن نقره فام شدن
silver
نقره پوش کردن نقره فام شدن
silvering
اب نقره
silver plate
اب نقره
silver
نقره
silvers
نقره
argentine
نقره
argentum
نقره
argent
نقره
silver standard
استاندارد نقره
silver medal
نشان نقره
flat silver
فروف نقره
silver medals
مدال نقره
electrolytic silver refining
الکترولیز نقره
queen of night
سیم نقره
hessite
تلورید نقره
silversmith
نقره ساز
silver medals
نشان نقره
desilverize
نقره گرفتن از
silversmith
نقره کار
silversmiths
نقره ساز
silversmiths
نقره کار
conductive silver
نقره هادی
silver medal
مدال نقره
silver bar
شمش نقره
ingots silver
نقره شمش
silver
<adj.>
رنگ نقره ای
silver spoon
قاشق نقره
argent
پول نقره
argentation
اب نقره دادن
argentiferous
نقره دار
argentometer
نقره سنج
argentometry
نقره سنجی
argentous
نقره دار
silvern
نقره فام
silveriness
نقره فامی
silverer
نقره کار
shiner
پول زر یا نقره
silver extraction
استخراج نقره
silver foil
ورق نقره
silverware
فروف نقره
silver nitrate
نیترات نقره
silver plate
نقره اندود
silver plate
فرف نقره
silverware
نقره الات
impure nitric acid
تیزاب نقره
silver vessels
فروف نقره
silvery
نقره فام
silver fox
روباه نقره فام
silver standard
واحد پول نقره
vases
گلدان نقره وغیره
vase
گلدان نقره وغیره
bullion
شمش طلا و نقره
to know the ropes
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
torching
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
blow torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
drachmae
پول نقره یونان باستان
silvern
دارای صدای نقره سیمین
drachmas
پول نقره یونان باستان
lunar caustic
نیترات نقره بفرمول 3NO Ag
rupees
واحد پول نقره هندوستان
rupee
واحد پول نقره هندوستان
galvanised
با برق اب طلا یا نقره دادن به
galvanises
با برق اب طلا یا نقره دادن به
galvanising
با برق اب طلا یا نقره دادن به
bonanza
رگه بزرگ طلا یا نقره
free silver
مقدار نقره ازاد یک مسکوک
groat
سکه نقره چهار پنسی
platinum blonde
دارای موی نقره فام
silverfish
انواع ماهیان نقره فام
drachma
پول نقره یونان باستان
galvanizes
با برق اب طلا یا نقره دادن به
bonanzas
رگه بزرگ طلا یا نقره
galvanize
با برق اب طلا یا نقره دادن به
krone
مسکوک نقره دانمارک و نروژ
thaler
یکنوع سکه بزرگ نقره المانی
pence for any thing
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
white crappie
ماهی خوراکی نقره فام شمال امریکاcell
sodium
فلز نرم ومومی شکل نقره فام
silver thread
نخ های زربفت یا نقره ای
[این نوع نخ در بعضی قالیچه ها جهت تزئین در بافت فرش بکار می رود.]
gold lace
[braids]
گلابتون
[نخ های تزئینی از طلا یا نقره برای جلوه های ویژه در زمینه قالیچه]
silver star
نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
metallic thread
نخ زربفت
[اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
drilling pattern
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
plumbery
سرب کاری کارخانه سرب کاری
mosaics
موزاییک کاری معرق معرق کاری
flower piece
گل کاری
plasterwork
گچ کاری
intent on doing anything
کاری
curry powder
کاری
curries
کاری
parget
گچ کاری
malfunctions
کژ کاری
malfunctioned
کژ کاری
malfunction
کژ کاری
under employment
کم کاری
effective
کاری
curry
کاری
slobbery
تف کاری
currie
کاری
feckful
کاری
active
کاری
hypofunction
کم کاری
inaction
بی کاری
plastering
گچ کاری
impotence
کاری
impotency
کاری
curry powders
کاری
electroplating
اب کاری
burnishing
پرداخت کاری
burnishing
صیقل کاری
extrude
چکش کاری
metalwork
فلز کاری
extruded
چکش کاری
workbench
محیط کاری
blindage
صیقل کاری
extrudes
چکش کاری
extruding
چکش کاری
by way of reciprocation
در تلافی
[کاری]
frustrates
بدل کاری
touch off
<idiom>
شروع کاری
frustrating
بدل کاری
an active remedy
درمان کاری
an active man
مرد کاری
active cell
خانه کاری
anaplasty
پیوند کاری
acrography
گچ کاری برجسته
afforestation
جنگل کاری
hammering
چکش کاری
frustrate
بدل کاری
plating
روکش کاری
workbenches
محیط کاری
amalgamates
ملغمه کاری
glazing
شیشه کاری
welding
جوش کاری
elegance
ریزه کاری
cementation
سیمان کاری
extravagantly
با افراط کاری
plumbing
سرب کاری
drilling
مته کاری
joinery
نازک کاری
brickwork
سفت کاری
lubrication
روغن کاری
amalgamating
ملغمه کاری
amalgamated
ملغمه کاری
amalgamate
ملغمه کاری
forming
فرم کاری
smelting
ذوب کاری
forging
چکش کاری
to be up to the task
[to be equal to something]
<idiom>
از پس کاری برآمدن
fretwork
منبت کاری
farming
اجاره کاری
compounding
امیزه کاری
workstations
ایستگاه کاری
misconduct
خلاف کاری
by way of reciprocation
درعوض
[کاری]
in return
درعوض
[کاری]
by way of reciprocation
به جای
[کاری]
workstation
ایستگاه کاری
punching
منگنه کاری
acting
فعال کاری
squalor
کثافت کاری
mining
معدن کاری
decoration
زینت کاری
decorations
زینت کاری
in return
به جای
[کاری]
boo boo
اشتباه کاری
lead work
سرب کاری
working storage
حافظه کاری
working set
مجموعه کاری
negativism
منفی کاری
neglectfulness
غفلت کاری
workgroup
گروه کاری
work year
سال کاری
work area
ناحیه کاری
wood carving
منبت کاری
parquetry
موزاییک کاری
patchery
وصله کاری
habitual way of doing anything
کردن کاری
perfidiousness
خیانت کاری
plaster background
دورنمای گچ کاری
working storage
انباره کاری
mosaic work
موزائیک کاری
molding operation
قالب کاری
lighterage
دوبه کاری
you are welcome
کاری نکردم
malefaction
تبه کاری
maleficence
تبه کاری
marbling
مرمر کاری
marquetery
منبت کاری
marquetery
خاتم کاری
masonery
سنگ کاری
measure of prevention
احتیاط کاری
meshwork
شبکه کاری
workspace
فضای کاری
misprision
خلاف کاری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com