Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English
Persian
contour map
نقشهای که دارای خطوط فاصل مشخصی باشد
Other Matches
interface
تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
interfaces
تخته جانبی که به کامپیوتر امکان میدهد تا با وسایل مشخصی واسط باشد یا استاندارد مشخصی را رعایت کند
topographic map
نقشه ایکه دارای خطوط ارتفاعی باشد
Hanbel
[نوعی گلیم مراکشی که صرفا جهت مفروش نمودن زمین بافته شده، و دارای خطوط موازی و رنگین با نقشه های پرکار می باشد.]
ground plans
نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
ground plan
نقشهای که هم تراز زمین باشد طرح عمومی
stepped lines
خطوط کنگره ای
[خطوط شکسته]
[در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
lightface
حروفی که خطوط ان ریزوفریف باشد
hank
طول مشخصی از نخ
[بطور مثال یک هنک یا کلاف الیاف پنبه معادل با هشتصد و چهل یارد یا هفتصد و پنجاه و شش متر می باشد.]
oblique perspective
پرسپکتیوی که تمام خطوط اصلی ان مایل باشد
vermiculate
دارای خطوط موجی
rivulose
دارای خطوط مارپیچی
escutcheon
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
lineolate
خط دار دارای خطوط ریز
lineolated
خط دار دارای خطوط ریز
laid paper
کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
ring straked
دارای خطوط گرد در روی بدن
ring streaked
دارای خطوط گرد در روی بدن
granite paper
کاغذی که دارای رشته ها و خطوط رنگارنگ میباشد
universal grid
مختصات نقشهای جهانی شبکه بندی نقشهای جهانی
thread
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
threads
دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
hexahydrate
ترکیبی که دارای شش ذره اب باشد
orthotone
که ازخود دارای تیکه باشد
curvilineal
دارای خطوط منحنی محدودبخطوط منحنی
tedradynamous
دارای شش پرچمی که دوپرچمش بلندتر باشد
pentaptote
اسمی که دارای پنج حالت باشد
spondee
وتدی که دارای دوهجای دراز باشد
an idiomatic experssion
عبارتی که دارای ساختمان ویژهای باشد
isotherm
خطوط هم حرارت خطوط متحدالحرارت اب دریا
isobar
خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
isobars
خطوط هم فشار خطوط متحدالفشار هوایی
proceleusmatic
وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد
lagate a latere
نماینده پاپ که دارای اختیارات کامل باشد
Queen Mother
ملکهای که دارای فرزندباشد مادرپادشاه که بیوه باشد
pork pies
کلوچهای که دارای قیمه گوشت خوک باشد
Queen Mothers
ملکهای که دارای فرزندباشد مادرپادشاه که بیوه باشد
prelatess
زنی که دارای مقام مترانی یا اسقفی باشد
proceleusmatic foot
وتدی که دارای چهار هجای کوتاه باشد.
club car
واگن راه اهنی که دارای میزناهارخوری باشد
oxer
اغل گاو که دارای نرده یاپرچین باشد
chloramine
هرنوع ترکیبی که دارای ازت و کلر باشد
ox fence
اغل کاو که دارای نرده یاپرچین باشد
pork pie
کلوچهای که دارای قیمه گوشت خوک باشد
sloe gin
عرق گندم که دارای اب میوه گوجه باشد
vacuole
گودال کوچکی که دارای اب یاهوا یا چیز دیگر باشد
shaggy ugs
فرش های با پرز بلند
[این گونه فرش علاوه بر داشتن پرز بلند در سطح فرش، دارای مقداری پرز در پشت فرش نیز می باشد و در مناطق سردسیر بافته می شود تا گرم بوده و عایق سرما در کف اتاق باشد.]
gamy
دارای بو و مزه گوشت شکارکه نزدیک فاسد شدن باشد
biddable
دارای دست قوی که قابل توپ زدن باشد پیشنهادشدنی
knight marshal
کسیکه در خانواده سلطنتی دارای برخی مامریتهای قضایی باشد
gamey
دارای بو و مزه گوشت شکار که نزدیک فاسد شدن باشد
double-faced
فرش های دو رو
[فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
convoys
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
trapped
زمینی که دارای محدوده یاتلههای ماسهای بصورت مانع باشد
convoy
کشتی بازرگانی که دارای وسایل جنگی برای دفاع باشد
vanity boxŠcaseŠor bag
قوطی یاکیف کوچکی که دارای اینه واسباب پودرزنی باشد
isohaline
خطوط هم نمک خطوط میزان منحنی نمایش غلظت نمک دریا
partitions
حد فاصل
partition
حد فاصل
range
حد فاصل
disjunctive
فاصل
ranged
حد فاصل
ranges
حد فاصل
interface
فاصل
line of d.
حد فاصل
interfaces
فاصل
frontier
خط فاصل مرزی
midrib
خط یا برامدگی حد فاصل
hermaprodite
کسی که هم دارای حالات زنانگی وهم حالات مردانگی باشد
dactyl
کلمهای دارای سه هجا که هجای اول بلند و دو هجای بعدی ان کوتاه باشد
contour
خط فاصل درنقشههای رنگی
break up
حد فاصل علایم مشخصه هدف
coordinates
مختصات نقشهای
map chart
طرح نقشهای
map reconnaissance
شناسایی نقشهای
map scale
مقیاس نقشهای
coragne line
خطوط جذر و مد یکسان خطوط کشند یکسان
chart data
عناصر تیر نقشهای
to pursue a plan
نقشهای را دنبال کردن
wind fire angle
سمت نقشهای باد
coordinate code
رمزمربوط به مختصات نقشهای
map template
طلق چارت نقشهای
pursuance of a plan
تعقیب اندیشه یا نقشهای
stationary front
جبهه حد فاصل بین دو توده هوای راکد
half long
حد فاصل بین جمله طویل وجمله کوتاه
carry through
<idiom>
برای کاری نقشهای کشیدن
grid interval
فواصل شبکه بندی نقشهای
isobath
خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
hyperon
جرمی که حد فاصل بین پروتون ونوترون دو اتم است
Medici Mamluk rug
قالی مدیسه مملوک
[این فرش متعلق به قرن شانزدم میلادی می باشد که به تازگی کشف و در موزه پالازو ایتالیا نگهداری می شود و دارای سه ترنج هشت وجهی است.]
backer
کسی که دراجرای نقشهای کمک میکند
universal transverse mercator
سیستم مختصات نقشهای قائم الزاویه
to pursue a plan
مطابق طرح یا نقشهای پیش رفتن
map k
ضریب تصحیح عوامل یاعناصر نقشهای
backers
کسی که دراجرای نقشهای کمک میکند
gyroplane
نوعی هواپیما که حد فاصل میان هلیکوپتر و طیارههای معمولی است
assignment
بخش مشخصی از یک کار
assignments
بخش مشخصی از یک کار
typecast
ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasts
ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
typecasting
ارجاع کردن نقشهای مشابه به هنرپیشهی بخصوص
follow the string
وضع مشخصی نسبت به زه گرفتن
pyrogravure
نقشهای که بوسیله داغ کردن چوب روی ان می اندازند
planimetric
نقشهای که فقط فواصل افقی نقاط رانشان میدهد
pictomap
نقشهای که روی عکس هوایی تهیه شده است
specific devise
زمین مشخصی که به ارث گذاشته شود
bars
توقف مشخصی برای دستیابی به فایل
bar
توقف مشخصی برای دستیابی به فایل
timed
خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
automatically
که بدون دستورات مشخصی کار میکند
time
خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
times
خیر زمانی مشخصی ایجاد کند
isotach
خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
auxiliary contours
خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
horizontal control
کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
motif
گلی خاص در زمینه فرش
[این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
to tune in TV
[radio]
روی کانال مشخصی تلویزیون
[رادیو]
را تنظیم کردن
programmable function key
یچی که کار مشخص یا دستورات مشخصی به آن منتسب میشود
merge print program
برنامهای که به استفاده کننده اجازه میدهد تافرمهای مشخصی را تولیدکند
interrupt
وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
interrupting
وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
interrupts
وقفهای که CPU را هدایت میکند تا به محل مشخصی منتقل شود
a closed mouth catches no flies
<proverb>
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
program
مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند
secondary
سازمانی که دستیابی به اینترنت را برای ناحیه مشخصی از کشور تامین کند
programs
مجموعه دستورات کامل که کامپیوتر را برای کار مشخصی هدایت میکند
moored mine
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
formatter
سخت تافزار یا نرم افزاری که متن را طبق قواعد مشخصی مرتب میکند
case
دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند
cases
دستور یا عملی که وقتی عمل میکند که حروف به صورت مشخصی وارد شوند
hotter
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
blended
شکل ایرودینامیکی که در ان اجزاء اصلی بدون هیچ خط یاحد و مرز مشخصی به یکدیگرمتصل میشوند
hotbed
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
backgrounds
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
background
سیستمی در کامپیوتر که کارهای با حق تقدم پایین در فاصل زمانهای معین که کارهای بزرگ انجام نمیشوند قابل انجامند
imperfect competition
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
schematize
بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
court rug
فرش تالاری یا درباری
[این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
basics
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basic
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
grid zone
منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
conventional sign
علایم قراردادی نقشهای علایم معمولی نقشه
glyptography
شناسائی نقشهای جواهر حکاکی در روی جواهر
open back
[نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
knot count
رجشمار
[گره زرعی]
[تعداد گره در طول مشخصی از فرش]
Greedy Cup
جام فیثاغورس
[تا اندازه مشخصی باید پر شود وگرنه همه مایع خالی می شود]
Pythagoras cup
جام فیثاغورس
[تا اندازه مشخصی باید پر شود وگرنه همه مایع خالی می شود]
Pythagorean cup
جام فیثاغورس
[تا اندازه مشخصی باید پر شود وگرنه همه مایع خالی می شود]
Tantalus cup
جام فیثاغورس
[تا اندازه مشخصی باید پر شود وگرنه همه مایع خالی می شود]
no man's land
زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
lapheld
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
laptop
کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
isobare
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobar
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
isobars
دواتم دارای وزن مساوی ولی دارای عدد اتمی غیرمساوی
trick
خطوط
cotidal lines
خطوط هم مد
tricking
خطوط
tricked
خطوط
soft shelled
دارای عقیده معتدل حلزون دارای صدف نرم
cementitious
دارای مواد سمنتی یا سیمانی دارای خواص سیمان
wellŠsuppose it is so
خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
line spacing
فاصله خطوط
zigzag
خطوط منکسر
absorption lines
خطوط دراشامی
absorption spectrum
خطوط جذبی
outside lines
خطوط حمله
line of induction
خطوط القا
line of flux
خطوط قوا
stream lines
خطوط جریان
line to line fault
تماس خطوط
spectral lines
خطوط طیفی
lines of communication
خطوط مواصلاتی
zigzagged
خطوط منکسر
zigzagging
خطوط منکسر
grid lines
خطوط شبکه
zigzags
خطوط منکسر
curvature lines
خطوط مدور
curvature lines
خطوط منحنی
lines of force
خطوط نیرو
leading
فاصله خطوط
lines of force
خطوط قوا
street railway
خطوط تراموا
line of communications
خطوط مواصلات
air way station
خطوط هوایی
isochromatique
خطوط همرنگ
dark lines
خطوط تاریک
isovent
خطوط هم باد
extension lines
خطوط دنباله
equipotential lines
خطوط هم پتانسیل
isocline
خطوط هم شیب
cotidal lines
خطوط مدیکسان
emission spectrum lines
خطوط نشری
isostatic lines
خطوط ایزواستاتیک
flowlines
خطوط جریان
closed traverse
خطوط متقاطع
symmetry lines
خطوط تقارن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com