Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (41 milliseconds)
English
Persian
mapping
نقشه برداری کردن
Search result with all words
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
map
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
stripping
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
bessel method
پیدا کردن محل توقفگاه به روش بسل سیستم نقشه برداری بسل
Other Matches
geodesy
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
common control
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
geodetic datum
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
bench mark
شاخص علامت نقطه کنترل نقشه برداری شاخص نقشه برداری
stencilled
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciled
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stenciling
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencilling
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencils
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
stencil
الگوی گرده برداری قالب نقشه برداری
trig list
لیست نقاط نقشه برداری شده فهرست مختصات نقاط نقشه برداری شده
survey station
ایستگاه نقشه برداری ایستگاه کنترل نقشه برداری
field control
نقاط کنترل نقشه برداری نقاط کنترل زمینی نقشه برداری
survey
نقشه برداری
surveyed
نقشه برداری
land surveying
نقشه برداری
mapping
نقشه برداری
surveying
نقشه برداری
topography
نقشه برداری
surveys
نقشه برداری
surveying
نقشه برداری ممیزی
surveying error
خطای نقشه برداری
leveling staff
ژالون نقشه برداری
tacheometer
دوربین نقشه برداری
surveying polygon
شبکه نقشه برداری
surveyor's staff
ژالون نقشه برداری
surveys
نقشه برداری زمینی
aerial survey
نقشه برداری هوایی
topographical surveying
نقشه برداری ارتفاعی
surveying instrument
الات نقشه برداری
surveying insatrument
اسباب نقشه برداری
cadastral survey
نقشه برداری زمینی
surveying
مساحی نقشه برداری
surveyers notebook
دفتر نقشه برداری
survey land
نقشه برداری زمین
chain survey
نقشه برداری زنجیری
survey control
کنترل نقشه برداری
surveyed
نقشه برداری زمینی
ground survey
نقشه برداری زمینی
flying levels
خط تراز نقشه برداری
field survey
نقشه برداری زمینی
survey
نقشه برداری زمینی
stencil plate
الگوی نقشه برداری
line of sight
مسیر دید در نقشه برداری
relief
نقشه برداری عوارض زمین
photomap
نقشه برداری بوسیله عکاسی
alidade
یکی از وسایل نقشه برداری
gunter's chain
متر فلزی نقشه برداری
connection survey
نقشه برداری منطقه ربط
sight front
دید جلو در نقشه برداری
back sight
دید عقب در نقشه برداری
survey control
نقطه کنترل نقشه برداری
survey control
سیستم کنترل نقشه برداری
hydrography
نقشه برداری از ابهای روی زمین
hypsography
نقشه برداری از کوه هاوارتفاعات زمین
triangulation
روش مثلث بندی در نقشه برداری
triangulation survey
نقشه برداری به روش مثلث بندی
assumed orientation
توجیه فرضی وسایل نقشه برداری
line offset method
روش نقشه برداری از یک مسیر منحنی
surveyed chart
طرح تیر نقشه برداری شده
tribrach
گهواره نصب دوربین نقشه برداری
geodetic control
نقاط کنترل نقشه برداری عمومی
chorography
نقشه برداری وتوضیح وضع جغرافیایی ناحیهای
master plot
نقشه راهنمای اصلی عکس برداری هوایی
survey information center
مرکز اطلاعات نقشه برداری در توپخانه لشکری یا سپاه
intermediate sight
توسط دید عقب و جلو یک نقطه در نقشه برداری
plane table
سه پایه نقشه برداری که الیداد بران سوار میشود
stadia points
تارهای فاصله سنج دردوربینهای چشمی و نقشه برداری
long base method
روش تقاطع نقشه برداری بااستفاده از یک باز طولانی
traingulation
تقسیم بقطعات سه گوش برای پیمایش یا نقشه برداری
geodetic surveying
تعیین شکل وابعاد زمین ازطریق نقشه برداری
reticle
تار موئینی که در دوربین نقشه برداری وجود دارد
cadastral surveys
عملیات نقشه برداری به منظور تفکیک و تعیین حدوداراضی
selenodetic
امور مربوط به تهیه نقشه یانقشه برداری از کره ماه
horizontal control
کنترل افقی در نقشه برداری اندازه گیری بر دو سمت نقشهای
bench check
کارگاه مجهز به دستگاههای ازمایشی علامت نقطه بازرسی نقشه برداری
bench mark
نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
polar stereographic
سیستم تهیه نقشه قطبی سیستم نقشه برداری قطبی
constant of the cone
زاویه کجی مخروق نقشه برداری لامبر ضریب مخروط لامبر
datum point
نقطه مبنای مختصات شبکه ایستگاه مبنای نقشه برداری
conformal projection
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
reference datum
سطح مبنای نقشه برداری سطح مبنا
oceanography
تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
lambert projection
سیستم لامبر یا سیستم نقشه برداری مخروطی
plot
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plots
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
mapping
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
xerographic
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
xerography
عکس برداری وکپی برداری ازترسیمات بوسیله اثرنور برروی کاغذ وغیره
datum
سطح اب دریا سطح مبنای ارتفاع در نقشه برداری سطح مبنای مختصات
hectograph
ماشین کپیه برداری یارونوشت برداری
strategy
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
line route map
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
exploit
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploits
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
control map
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
cartographers
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographer
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
hyetography
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
operates
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operated
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
operate
از حسابی استفاده کردن بهره برداری کردن
exploit
بهره برداری کردن از
defrauding
کلاه برداری کردن
defraud
کلاه برداری کردن
sampled
نمونه برداری کردن
sample
نمونه برداری کردن
defrauds
کلاه برداری کردن
defrauded
کلاه برداری کردن
exploits
بهره برداری کردن از
exploiting
بهره برداری کردن از
safing
چاشنی برداری کردن
utilising
بهره برداری کردن
utilize
بهره برداری کردن
utilises
بهره برداری کردن
tap
بهره برداری کردن از
utilizing
بهره برداری کردن
tapped
بهره برداری کردن از
tapping
بهره برداری کردن از
utilizes
بهره برداری کردن
utilised
بهره برداری کردن
topographic map
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
sampling
نمونه برداری مزه کردن
unveils
نمودار کردن پرده برداری
unveil
نمودار کردن پرده برداری
unveiled
نمودار کردن پرده برداری
photo imagery
عکس برداری کردن از زمین
unveiling
نمودار کردن پرده برداری
operated
عمل کردن بهره برداری کردن
operates
عمل کردن بهره برداری کردن
operate
عمل کردن بهره برداری کردن
To take an invevtory.
صورت برداری کردن ( موجودی گرفتن )
storage map
نقشه انباره نقشه انبارش
utilises
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilised
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilising
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizes
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
utilizing
مورد استفاده قرار دادن بهره برداری کردن
reductions
کوچک کردن نقشه
map orientation
توجیه کردن نقشه
map reading
نقشه خوانی کردن
reduction
کوچک کردن نقشه
setting out
پیاده کردن نقشه
schemes
نقشه طرح کردن
altitude tints
گویا کردن نقشه
To roll up the map. ,
نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
to spoil ones game
نقشه یاکارکسیراخراب کردن
to foil a plan
خنثی کردن نقشه ای
to foil a plan
نقش بر آب کردن نقشه ای
scheme
نقشه طرح کردن
schemed
نقشه طرح کردن
machinate
نقشه کشیدن تدبیر کردن
photo interpretation
نقشه کردن عکس هوایی
to torpedo
خراب کردن
[برنامه یا نقشه]
compass
نقشه کشیدن اختراع کردن
orthographic
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
to plan a building
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
reconstitute
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituting
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituted
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitutes
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
back up
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
change horses in midstream
<idiom>
وسط کارمهمی نقشه یا رئیس را عوض کردن
plans
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
back-up
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
plan
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
reseau
شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
map sheet
شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
vignetting
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
lattices
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattice
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
outline assembly drawing
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel
لچک
[در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
map compilation
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
phototostat
رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
projection print
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
redundancies
نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
redundancy
نسخه برداری از یک ویژگی به منظور جلوگیری از خرابی سیستم که نتیجه بد عمل کردن ان ویژگی است
target materials
مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
salami technique
کلاه برداری کامپیوتری توسط تراکنشهای جدا وکوچک که دنبال کردن آنها وتشخیص آنها مشکل است
computer aided design and drafting
طراحی و نقشه کشی به کمک کامپیوتر طراحی و نقشه کشی کامپیوتری
fix
نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه
fixes
نقطه کردن ناو تعیین محل ناو روی نقشه
projection
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
trimsize
اندازه تنظیم شده نقشه حواشی تنظیم شده نقشه
grid navigation
ناوبری از روی نقشه ناوبری از روی خطوط شبکه نقشه
hill shading
سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
copied
پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copy
پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copies
پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
copying
پست به گوش نگهبان به گوش نسخه برداری کردن نسخه دوم
map plane
سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
decerebration
مخ برداری
vector
برداری
embodiment
در برداری
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com