Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (38 milliseconds)
English
Persian
to plan a building
نقشه ساختمانی را کشیدن یاطرح کردن
Other Matches
strategies
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategy
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
compass
نقشه کشیدن اختراع کردن
machinate
نقشه کشیدن تدبیر کردن
structural drawing
نقشه ساختمانی
structural draftsman
نقشه کش ساختمانی
sheer plan
نقشه ساختمانی ناو
interlacing arches
طاقهایی که نقشه ساختمانی انهابه پرگارهای متقاطع میماند
engine
نقشه کشیدن
plots
نقشه کشیدن
plotted
نقشه کشیدن
project
نقشه کشیدن
maps
نقشه کشیدن
design
نقشه کشیدن
projects
نقشه کشیدن
projected
نقشه کشیدن
plot
نقشه کشیدن
have had it (with someone or something)
<idiom>
نقشه کشیدن
rescale
نقشه کشیدن
map
نقشه کشیدن
designs
نقشه کشیدن
maps
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
map
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
lay out
<idiom>
نقشه چیزی را کشیدن
plat
نقشه کشیدن بافتن گیسو
stack the cards
<idiom>
برای کسی نقشه کشیدن
plan
نقشه کشیدن طرح ریختن
plans
نقشه کشیدن طرح ریختن
finagle
بازرنگی بدست اوردن نقشه کشیدن
scribing
روش روکش کشیدن حروف یانوشتههای نقشه برای حفافت
conformal projection
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
plots
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plot
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
plotted
تعیین کردن محل هدف یا دشمن روی نقشه رسم کردن مسیر حرکت روی نقشه
scenario
زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
scenarios
زمینه یاطرح راهنمای فیلم صامت
mapping
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
bouse
بوسیله طناب وقرقره کشیدن بزور باطناب کشیدن میگساری کردن
to demolish a building
خراب کردن ساختمانی
to tear down a building
خراب کردن ساختمانی
to tear down a building
متلاشی کردن ساختمانی
to pull down a building
متلاشی کردن ساختمانی
to pull down a building
خراب کردن ساختمانی
to demolish a building
متلاشی کردن ساختمانی
line route map
نقشه نشان دهنده راهها نقشه راهنمای مسیر خطوط سیم دستگاه
docking plan
نقشه مسیر ورود کشتی به حوضچه تعمیر نقشه ساختمان قسمت زیر ناوlongshoreman
cartographers
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
cartographer
ترسیم کننده نقشه متخصص رسم نقشه
control map
نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
hyetography
نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
topographic map
نقشه عوارض نما نقشه توپوگرافی
stripping
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
storage map
نقشه انباره نقشه انبارش
weight
بالا کشیدن لنگر نیروی لازم برای کشیدن زه
setting out
پیاده کردن نقشه
to foil a plan
خنثی کردن نقشه ای
to foil a plan
نقش بر آب کردن نقشه ای
map orientation
توجیه کردن نقشه
mapping
نقشه برداری کردن
map reading
نقشه خوانی کردن
to spoil ones game
نقشه یاکارکسیراخراب کردن
reductions
کوچک کردن نقشه
To roll up the map. ,
نقشه را پیچیدن ( تا کردن )
altitude tints
گویا کردن نقشه
schemes
نقشه طرح کردن
reduction
کوچک کردن نقشه
schemed
نقشه طرح کردن
scheme
نقشه طرح کردن
to torpedo
خراب کردن
[برنامه یا نقشه]
photo interpretation
نقشه کردن عکس هوایی
to scrape down
تراشیدن وکوچک کردن بوسیله کشیدن پابرزمین سخن کسیراپایمال کردن
ejection
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
pegs
میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
peg
میخ زدن میخکوب کردن محکم کردن زحمت کشیدن
To pamper ( solicit ) someone . To play up to someone .
ناز کسی را کشیدن ( منت کشیدن )
orthographic
تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
reconstituted
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstituting
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitutes
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
reconstitute
تصحیح مقیاس کردن عکس یا نقشه
plans
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
change horses in midstream
<idiom>
وسط کارمهمی نقشه یا رئیس را عوض کردن
plan
طرح ریزی کردن در نظر داشتن نقشه
back up
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
back-up
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
To smell. To sniff.
بو کشیدن ،بو کردن
reseau
شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
map sheet
شماره برگ نقشه از سریهای مختلف برگ نقشه
geodesy
نقشه برداری عملیات نقشه برداری در شبکه جهانی
lengthens
طولانی کردن کشیدن
lengthened
طولانی کردن کشیدن
lengthen
طولانی کردن کشیدن
lengthening
طولانی کردن کشیدن
triggered
کشیدن رها کردن
straps
کشیدن تیز کردن
entrain
سوار کردن کشیدن
traced
ضبط کردن کشیدن
traces
ضبط کردن کشیدن
experiencing
تجربه کردن کشیدن
experiences
تجربه کردن کشیدن
trigger
کشیدن رها کردن
trace
ضبط کردن کشیدن
experience
تجربه کردن کشیدن
triggers
کشیدن رها کردن
strap
کشیدن تیز کردن
vignetting
سایه روشن زدن به نقشه یاعکس هوایی نمایش عوارض نقشه با سایه روشن تدریجی
snuffles
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffling
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffled
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
snuffle
باصدای بلند نفس کشیدن بازحمت از بینی نفس کشیدن تودماغی حرف زدن بوکشیدن
lattices
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
lattice
خطوط شبکه بندی ثابت مخصوص بزرگ کردن نقشه
twinges
درد کشیدن تیر کشیدن
twinge
درد کشیدن تیر کشیدن
agonise
زحمت کشیدن درد کشیدن
yip
زوزه کشیدن عوعو کردن
epp
جزر کردن فرو کشیدن
soliciting
بیرون کشیدن وسوسه کردن
solicits
بیرون کشیدن وسوسه کردن
go out
اعتصاب کردن دست کشیدن از
withdrawals
خارج کردن عقب کشیدن
impales
محدود کردن میله کشیدن
impaled
محدود کردن میله کشیدن
leave off
قطع کردن دست کشیدن از
withdrawal
خارج کردن عقب کشیدن
impale
محدود کردن میله کشیدن
to work off
مصرف کردن دست کشیدن از
extract
بیرون کشیدن استخراج کردن
rail
نرده کشیدن توبیخ کردن
solicited
بیرون کشیدن وسوسه کردن
fences
حفظ کردن نرده کشیدن
picket
نرده کشیدن مراقبت کردن
breathed
نفس کشیدن استنشاق کردن
picketed
نرده کشیدن مراقبت کردن
pickets
نرده کشیدن مراقبت کردن
lie
دراز کشیدن استراحت کردن
inhales
بداخل کشیدن استشمام کردن
lied
: دراز کشیدن استراحت کردن
lies
: دراز کشیدن استراحت کردن
aspirating
خالی کردن بیرون کشیدن
solicit
بیرون کشیدن وسوسه کردن
aspirates
خالی کردن بیرون کشیدن
receding
عقب کشیدن خودداری کردن از
drags
سخت کشیدن لاروبی کردن
extracts
بیرون کشیدن استخراج کردن
inhaling
بداخل کشیدن استشمام کردن
garrison
محصور کردن حصار کشیدن
garrisons
محصور کردن حصار کشیدن
inhaled
بداخل کشیدن استشمام کردن
aspirate
خالی کردن بیرون کشیدن
breathes
نفس کشیدن استنشاق کردن
muck
خراب کردن زحمت کشیدن
chid
گله کردن از زوزه کشیدن
to lead away
پیرو خود کردن کشیدن
breathe
نفس کشیدن استنشاق کردن
to keep watch
کشیک کشیدن موافبت کردن
fence
حفظ کردن نرده کشیدن
recedes
عقب کشیدن خودداری کردن از
impaling
محدود کردن میله کشیدن
recede
عقب کشیدن خودداری کردن از
extracted
بیرون کشیدن استخراج کردن
drag
سخت کشیدن لاروبی کردن
extracting
بیرون کشیدن استخراج کردن
receded
عقب کشیدن خودداری کردن از
dragged
سخت کشیدن لاروبی کردن
inhale
بداخل کشیدن استشمام کردن
outline assembly drawing
نقشه کلی ساختمان نقشه ایکه تصویر کلی ساختمان را نشان میدهد وجزئیات ساختمان روی ان پیاده نشده است
spandrel
لچک
[در فرش های لچک ترنج، لچک ها معمولا یک چهارم ترنج بوده و یا دارای نقشه مشابه و یا نقشه متفاوت می باشند.]
common control
کنترل عمومی نقشه برداری شبکه عمومی نقشه برداری شبکه جهانی نقشه برداری
stroke
لمس کردن دست کشیدن روی
To spilt hair . To make a fine distinction .
مورااز ماست کشیدن ( مو شکافی کردن )
stroked
لمس کردن دست کشیدن روی
bedraggle
روی زمین کشیدن و چرک کردن
strokes
لمس کردن دست کشیدن روی
clamor
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
stroking
لمس کردن دست کشیدن روی
clamours
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamour
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
clamoured
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
touse
اذیت کردن اندامهای کسی را کشیدن
clamouring
غریو کشیدن مصرانه تقاضا کردن
lucubrate
شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
take in
باز کردن و به داخل کشیدن طنابها
structurally
ساختمانی
structural
ساختمانی
building line
بر ساختمانی
constructional
ساختمانی
organic
ساختمانی
geodetic datum
سطح مبنای نقشه برداری افق مبنای نقشه برداری زمینی جهانی
map compilation
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
shielding
زره کشیدن یازره پوش کردن روکش
foot bow
کشیدن و رها کردن تیر به کمک دست و پا
gaped
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
gapes
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
To crane ones neck .
گردن کشیدن (دراز کردن بیرون آوردن )
gape
خمیازه کشیدن دهان را خیلی باز کردن
cross (something) out
<idiom>
حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com