Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
perjured
نقص عهد کرده دروغ
Search result with all words
forsworn
سوگند دروغ یاد کرده
Other Matches
perjurer
کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
fib
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
rouser
دروغ شاخدار دروغ خیلی بزرگ
fibbed
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibbing
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
fibs
دروغ در چیز جزئی دروغ گفتن
perjury
قسم دروغ گواهی دروغ
scarf joint
جایی که دو سر تیر رانیم ونیم کرده با هم جفت کرده باشند
burger
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
burgers
تکهای گوشت سرخ کرده یاکباب کرده که برای تهیه ساندویچ بکارمیرود
swiss steak
گوشت خرد کرده مخلوط با اردوچاشنی سرخ کرده
I have a tooth abscess.
دندانم ماده کرده ( چرک کرده )
best gold
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
calumnies
دروغ
falsehood
دروغ
calumny
دروغ
falsity
دروغ
false accusation
دروغ
fibster
دروغ گو
fables
دروغ
fib
دروغ
false
دروغ
fibbed
دروغ
fibbing
دروغ
fibs
دروغ
equivocation
دروغ
perjurious
دروغ
untrue
دروغ
lied
دروغ
lie
دروغ
lies
دروغ
falsehoods
دروغ
fable
دروغ
equivocated
دروغ گفتن
gab
دروغ گفتن
prevaricated
دروغ گفتن
equivocating
دروغ گفتن
equivocate
دروغ گفتن
equivocates
دروغ گفتن
prevaricate
دروغ گفتن
A transparent (blatant)lie.
دروغ شاخدار
fairy tale
دروغ شاخدار
fiction
وهم دروغ
fictions
وهم دروغ
fairy tales
دروغ شگفتانگیز
fairy tales
دروغ شاخدار
white lie
دروغ سفید
white lies
دروغ مصلحتآمیز
white lies
دروغ سفید
prevaricates
دروغ گفتن
prevaricating
دروغ گفتن
A pack of lies .
یک مشت دروغ
leasing
دروغ گویی
bunged
ساقی دروغ
bungs
ساقی دروغ
bunging
ساقی دروغ
falsehoods
سخن دروغ
falsely
بطور دروغ
belying
دروغ گفتن
belies
دروغ گفتن
belied
دروغ گفتن
to tell a lie
دروغ گفتن
to invent stories
دروغ ساختن
whiff
دروغ گفتن
to spin yarns
دروغ ساختن
weasel
دروغ گفتن
weasels
دروغ گفتن
bung
ساقی دروغ
belie
دروغ گفتن
falsehood
سخن دروغ
it proved false
دروغ درامد
swearword
قسم دروغ
taradiddle
دروغ کوچک
to lie in one's throat
دروغ شاخدارگفتن
to give the lie to
دروغ در اوردن
lie detector
دروغ سنج
tarradiddle
دروغ کوچک
lay to
دروغ گفتن
jactitation
دعوی دروغ
jactation
دعوی دروغ
jack o' lantern
دروغ نور
to forge a lie
دروغ بافتن
thumper
دروغ شاخدار
they suspect him of lying
دروغ باومیبرند
in reproof of lying
درنکوهش دروغ
lies
:دروغ گفتن
lied
:دروغ گفتن
false oath
قسم دروغ
pseudology
دروغ گویی
pathometer
دروغ سنج
falseness
دروغ بودن
ruise
اخبار دروغ
it proved false
دروغ بود
fictitiousness
بخودبستگی دروغ
disinformation
دروغ پراکنی
fairy tale
دروغ شگفتانگیز
pseudologia fantastica
دروغ پردازی
lie
دروغ گفتن
false oath
سوگند دروغ
perjuring
قسم دروغ خوردن
perjuring
گواهی دروغ دادن
perjuring
سوگند دروغ خوردن
perjures
شهادت دروغ دادن
perjures
قسم دروغ خوردن
perjures
سوگند دروغ خوردن
perjuring
شهادت دروغ دادن
white lie
<idiom>
دروغ مصلحت آمیز
manswear
سوگند دروغ خوردن
to swore falsely
سوگند دروغ خوردن
whiff
دروغ در چیزی گفتن
lie detector
دستگاه کشف دروغ
fabulously
بشکل افسانه یا دروغ
perjures
گواهی دروغ دادن
plumper
دروغ صرف سقوط
it sounds false
دروغ بنظر میرسد
perjure
شهادت دروغ دادن
perjure
قسم دروغ خوردن
bouncer
دروغ بزرگ وفاحش
white lie
دروغ مصلحت آمیز
falsism
سخن دروغ و بی مزه
bouncers
دروغ بزرگ وفاحش
to forswear oneself
سوگند دروغ خوردن
he tipped me the traveller
دروغ بمن گفت
forswearing
سوگند دروغ خوردن
to persuade oneself
به خود دروغ گفتن
he scorns to lie
از دروغ گفتن عاردارد
A white lie .
دروغ مصلحت آمیز
forswear
سوگند دروغ خوردن
false witness
گواهی یاشهادت دروغ
perjure
گواهی دروغ دادن
perjure
سوگند دروغ خوردن
travellers tell fine tales
جهاندیده بسیارگوید دروغ
to lie like a gasmeter
دروغ بزرگ گفتن
he lied to me
بمن دروغ گفت
forswears
سوگند دروغ خوردن
mythomania
جنون دروغ یا اغراق گویی
disbelieve
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieved
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
one or other of you lies
یکی از شما دو تن دروغ می گوید
pseudologist
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
perjury
سوگند شکنی گواهی دروغ
pseudologer
کسیکه مرتبا دروغ میگوید
disbelieves
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieving
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
belies
دروغ دراوردن خیانت کردن
belied
دروغ دراوردن خیانت کردن
belie
دروغ دراوردن خیانت کردن
it seems to me he is lying
بنظرم میرسد دروغ میگوید
She is a habitual liar.
روی عادت دروغ می گوید
plumper
فربه کننده دروغ محض
jactitation of marriage
دعوی دروغ نسبت به زناشویی
he lied to my face
توی چشم من دروغ گفت
to scruple lying
از دروغ گفتن بیم داشتن
trump up
دروغ بافتن تهمت زدن
belying
دروغ دراوردن خیانت کردن
pseudo
پیشوند بمعنی " کاذب " و "ساختگی " و " دروغ "
thumper
ادم یا چیز گنده دروغ بزرگ
i would sooner die than lie
مردن را به دروغ گفتن ترجیح میدهم
Dont spin such yarns . Dont tell lies.
دیگر صفحه نگذار ( دروغ نساز )
pseuds
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
polygraphs
ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
polygraph
ماشین کپی سازی دروغ فاش کن
pseud
پیشوند بمعنی "کاذب " و " ساختگی " و "دروغ "
only death does not tell lies
تنها مرگ است که دروغ نمی گوید
now this man was lying
باید دانست که این مرد دروغ میگفت
perjured
سوگند دروغ خورده دروغی داده شده
perjurer
کسیکه در دادگاه مغایرباسوگند خود دروغ بگوید
it is u.for him to tell a lie
دروغ گفتن برخلاف عادت اوست یا از او بعید است
suborn
به وسیله تطمیع به کار بد یاگواهی دروغ وادار کردن
knight of the post
کسیکه معاشش ازگواهی دروغ دادن فراهم میشد
frauds
پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
fraud
پور درآوردن با کلک زدن به مردم یا دروغ گفتن به آنها
turgid
<adj.>
پف کرده
tumid
<adj.>
پف کرده
bloat
پف کرده
puffy
<adj.>
پف کرده
souffle
پف کرده
souffles
پف کرده
i am 0 rials out of pocket
کرده ام
puffed
<adj.>
پف کرده
gelid
یخ کرده
beastby
کرده
puffed out
<adj.>
پف کرده
infusion
دم کرده
soufflTs
پف کرده
unconscious
غش کرده
bouffant
پف کرده
off the trail
پی گم کرده
infusions
دم کرده
puff pastry
پف کرده
unconsciously
غش کرده
distent
ورم کرده
ghee
کره اب کرده
restrained
لگام کرده
ghi
کره اب کرده
he is worn with travel
سفراوراخسته کرده
carpeted
فرش کرده
fubsy
قوز کرده
tinned
قوطی کرده
worked
[been successful]
<past-p.>
کار کرده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com